English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
garnishee U کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
levy a sum on a person's property U به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
garnishment U تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remanded U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remand U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remands U اخذ تامین مجدد تشدید تامین
distresses U توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
distress U توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
close in security U برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
communication security monitoring U کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
record U برنامهای که رکوردها را نگه می داردو میتواند به انها دستیابی داشته باشد و برای تامین اطلاعات پردازش کند
communication security account U میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
supply U تامین کردن
guarantee U تامین کردن
supplied U تامین کردن
guaranteed U تامین کردن
give security for U تامین کردن
guarantees U تامین کردن
coverings U تامین کردن
covers U تامین کردن
secure U تامین کردن
cover U تامین کردن
take care of U تامین کردن
ensure U تامین کردن
insures U تامین کردن
supplying U تامین کردن
insuring U تامین کردن
ensures U تامین کردن
fulfill U تامین کردن
secures U تامین کردن
ensuring U تامین کردن
ensured U تامین کردن
secures U مطمئن تامین کردن
tucker U تامین غذا کردن
guarantees U تامین تضمین کردن
to feather ones nest U تامین اتیه کردن
guaranteed U تامین تضمین کردن
secure U تامین کردن هدف
secures U تامین کردن هدف
safety U برقرار کردن تامین
secure U مطمئن تامین کردن
guarantee U تامین تضمین کردن
make up a deficit U تامین کردن کسری
elevation of security U زیاد کردن تامین
to ensure something U تامین کردن [چیزی]
victual U خواربار تامین کردن
levy a sum on a person's property U تامین خواسته کردن
provides U میسر ساختن تامین کردن
safeguarding U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarded U تامین کردن امن نگهداشتن
to safeguard [against] U تامین کردن [علیه] [در برابر]
protect a bill U وجه براتی را تامین کردن
safeguards U تامین کردن امن نگهداشتن
provide U میسر ساختن تامین کردن
safeguard U تامین کردن امن نگهداشتن
pre empt U از پیش برای خود تامین کردن
to secure a debtby a mortagage U با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
PID U متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
to secure U تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
safety U تامین
coverings U تامین
securing U تامین
safety limit U حد تامین
security U تامین
hedging U تامین
cover U تامین
securement U تامین
water supplies U تامین اب
water supply U تامین اب
covers U تامین
insecurity U عدم تامین
collective security U تامین اجتماعی
security U تامین مصونیت
local security U تامین محلی
chemical security U تامین شیمیایی
troop safety U تامین عده ها
committment U تامین اعتبار
financiers U تامین اعتبارکننده
financier U تامین اعتبارکننده
buffer zones U منطقه تامین
buffer zone U منطقه تامین
funding U تامین وجه
electronic security U تامین الکترونیکی
signal security U تامین مخابراتی
the rule of law U تامین قانونی
the rule of law U تامین قضایی
cryptosecurity U تامین رمز
internal security U تامین داخلی
safety factor U ضریب تامین
communication security U تامین مخابراتی
procurement U تامین اماد
supply port U درگاه تامین
quia timet U حکم تامین
provisioning U تامین ذخیره
social security U تامین اجتماعی
factor of safety U عامل تامین
preservation of evidence U تامین دلیل
transmission security U تامین مخابره
protection U تامین نامه
transmission security U تامین ارسال
appropriation reimbur sement U تامین اعتبار
secures U درامان تامین
secure U درامان تامین
area security U تامین منطقه
secures U تامین شده
buffer stock U تامین ذخیره
safety diagram U دیاگرام تامین
safety factor U عامل تامین
secure U تامین شده
safety stakes U دستکهای تامین
physical security U تامین تاسیسات
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
area security U تامین منطقه عملیات
social security organization U سازمان تامین اجتماعی
social security program U برنامه تامین اجتماعی
security for cost U تامین هزینه دادرسی
bombline U خط تامین پرتاب بمب
security for costs U تامین هزینه دعوی
finance company U شرکت تامین مالی
safety officer U افسر تامین یکان
system maintenance U تامین و نگهداری سیستم
pacification U تامین ثبات داخلی
continuing appropriation U مداومت تامین اعتبار
social security system U نظام تامین اجتماعی
social security act U قانون تامین اجتماعی
ups U تامین برق بی وقفه
social security benefits U منافع تامین اجتماعی
continuing appropriation U تامین اعتبار پیوسته
deficit financing U تامین کسر بودجه
supply company U شرکت تامین کننده
self protection U برقراری تامین از خود
collective security U تامین دسته جمعی
safety card U کارت تامین اتشبار
financing U تامین هزینه پولی
rear area security U تامین منطقه عقب
angle of safety U زاویه تامین گلوله
elegit U حکم تامین مدعی به
communication security U برقراری تامین مخابراتی
emanitions security U تامین ضد استراق سمع تامین استراق سمع
power supply U تامین کننده برق
transmission security U تامین ارسال پیام
unemployment fund U صندوق تامین بیکاری
appropriation reimbur sement U تامین سپرده یاوثیقه
finance U تامین هزینه پولی
finances U تامین هزینه پولی
water supply to navigation U تامین اب کانال کشتیرانی
financed U تامین هزینه پولی
supplied U تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
supply U تامین موجودی عرضه نمودن
social security tax U مالیات سیستم تامین اجتماعی
quia timet U قرار تامین دستور موقت
coverings U تامین زیان و خسارات بیمه
supplied U تامین موجودی عرضه نمودن
report generator U برای تامین گزارش کامل
environmental security U تامین محیطی و فیزیکی منطقه
safeguards U قفل حفافتی یا تامین دار
safety card U کارت تامین جنگ افزار
covers U تامین زیان و خسارات بیمه
stability operations U عملیات تامین ثبات داخلی
uniterruptable power supply U سیستم تامین برق بی وقفه
supplying U تامین موجودی عرضه نمودن
user supplied U تامین شده توسط کاربر
communication security custodian U مسئول وسایل تامین مخابراتی
safeguarding U قفل حفافتی یا تامین دار
safeguard U قفل حفافتی یا تامین دار
degree of protection U میزان تامین درجه حفافت
force development U برنامه تامین یا بسیج یکانها
garnisher U تامین کننده خواسته یامدعابه
safeguarded U قفل حفافتی یا تامین دار
troop program U برنامه تامین عدههای نظامی
supply U تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
replevy U بادادن تامین ازتوقیف دراوردن
services U 1-توابع تامین شده در یک قطعه . 2-
supplying U تامین کالاها یا محصولات یا سرویس ها
cover U تامین زیان و خسارات بیمه
social security contributions U پرداختی بابت تامین اجتماعی
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
podded U دارای زندگی اسوده یا تامین شده
social security U بیمه وبازنشستگی همگانی تامین اجتماعی
supplied U تامین چیزی که مورد نیاز است .
deficit financing U تامین مالی از راه کسر بودجه
supply U تامین چیزی که مورد نیاز است .
supplying U تامین چیزی که مورد نیاز است .
social security wealth U ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
privacy U جداسازی مبادله پیام برای تامین
to be insured under the social security scheme [system] U بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
short covering U خرید سهم برای تامین فروشهای سلف
America Online U بزرگترین تامین کننده سرویس اینترنت در جهان
to be covered by social security U بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
to have social security coverage U بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
social security payroll tax U مالیات مزد و حقوق برای تامین اجتماعی
microsoft U ه شده توسط ماکروسافت برای تامین اطلاعات
ways and means U طرق و وسایل انجام چیزی تامین معاش
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
redundancies U تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
redundancy U تامین قط عات اضافی در سیستم در صورت بروز خرابی
beef cattle U گله گاو که برای تامین گوشت پرورش مییابد
powered U بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com