Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
doctrinaire
U
کسی که تابع دکترین خاصی است اصولی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dedicated
U
برنامه یا تابع یا سیستمی که برای استفاده خاصی است
engine
U
بخشی از بسته نرم افزاری که تابع خاصی را انجام میدهد
hot dog skiing
U
اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
reserved character
U
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
variable
U
شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
variables
U
شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
locals
U
متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
local
U
متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
nests
U
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nest
U
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
doctorine
U
دکترین
doctrines
U
دکترین
doctrine
U
دکترین
economic doctrines
U
دکترین اقتصادی
monroe doctrine
U
دکترین مونرو
military doctorine
U
دکترین نظامی
doctrinaire
U
اصولی
systematic
U
اصولی
methodize
U
اصولی شدن
fundamentals
U
مهارتهای اصولی
technical
U
اصولی اجرایی
material
U
اصولی مناسب
systematic code
U
رمز اصولی
systematic name
U
نام اصولی
materials
U
اصولی مناسب
normative
U
اصولی معیاری
underlying
U
اصولی یااساسی
fundamental
U
اصولی مقدماتی اساسی
functional finance
U
سیاست مالی اصولی
principled
U
اصولی پای بند اصول
equivalence
U
1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
stubs
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
libraries
U
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
library
U
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stubbed
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
doctrine
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
doctrines
U
اصولی که نحوه اجرا و پیاده کردن یک ایده ئولوژی را تعیین میکند
gas plasma display
U
صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
monroe doctrine
U
اصولی که مونرو رئیس جمهور امریکابه عنوان خط مشی سیاست خارجی امریکا به کنگره امریکا در سال 3281 اعلام کرد
particularism
U
دلبستگی بمرام خاصی
particularity
U
بستگی بعقاید خاصی
layman
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
reliance on a document
U
استناد به مدرک خاصی
referring to a document
U
استناد به مدرک خاصی
laymen
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
stylize
U
به روش یا سبک خاصی دراوردن
dead
U
[چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
stockists
U
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
dialects
U
نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
dialect
U
نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
attitudinize
U
حالت خاصی بخود گرفتن
intonate
U
بااهنگ خاصی ادا کردن
stockist
U
فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
meaner
U
معنی ومفهوم خاصی داشتن
intonate
U
با لحن خاصی تلفظ کردن
interspecific
U
واقع در بین دستههای خاصی
interspecies
U
واقع در بین دستههای خاصی
mean
U
معنی ومفهوم خاصی داشتن
special administration
U
اداره قسمت خاصی از ترکه
laic
U
شخص که علم خاصی را نداند
meanest
U
معنی ومفهوم خاصی داشتن
revisionism
U
روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
specifies
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
specify
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
specifying
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
blocked
U
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
blocks
U
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block
U
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
facies
U
منطقه مناسب رشدحیوان یانبات خاصی
blind
U
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blinds
U
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
for no p reason
U
بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
blinded
U
آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
selective
U
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
selectively
U
آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
dedicated
U
کامپیوتری که فقط برای مقصود خاصی است
attachment
U
وسیلهای که به دلیل خاصی به ماشین وصل است
dd name
U
برچسبی که دستور تعریف خاصی را مشخص میکند
sig
U
علاقمند به یک نرم افزاریاسخت افزار خاصی هستند
put
U
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
puts
U
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
putting
U
ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
intuitivism
U
اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
doped
U
قطعهای که به آن ماده شیمیایی خاصی اضافه شده است
toneme
U
لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
code
U
سیستم علامتها و اعداد و حروف که فضای خاصی دارد
case law
U
رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
demarche
U
عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
locals
U
که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
local
U
که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
integral
U
وسیله جانبی یا طرح خاصی که در سیستم نصب شده است
pitch
U
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pacts
U
نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک
terrane
U
طبقه سنگی که روی ان نوع سنگ خاصی تشکیل شده باشد
areas
U
بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
area
U
بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
pact
U
نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک
pitches
U
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
acupressure
U
روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
re-entry
U
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re entry
U
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
processor
U
ریزپردازنده جدا در سیستم که حاوی توابع خاصی تحت کنترل پردازنده مرکزی است
boot
U
دیسک خاصی که حاوی برنامه راه انداز ونرم افزار سیستم عامل است
programs
U
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
program
U
نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
hotspot
U
فضای خاص در تصویر یا نمایش که در صورت حرکت کردن نمایشگر روی آن کار خاصی میکند
phonetician
U
متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
demand
U
تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demands
U
تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demanded
U
تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
DPA
U
روش بار کردن پشتههای پروتکل در حافظه فقط وقتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
attached processor
U
ریز پردازنده جدا در سیستم که تحت کنترل واحد پردازش مرکزی توابع خاصی را انجام میدهد
capitulation
U
تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
head-shrinker
U
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinkers
U
کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
port a punch card
U
علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
inelastic demand
U
تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
functioned
U
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
functions
U
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
function
U
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند
special interest group
U
که علاقمند به سخت افزار یا نرم افزار خاصی هستند
attributes
U
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attribute
U
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributing
U
هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
omr
U
فرآیندی که علامتای خاص یا خط وط خاص به صورت خاصی
presentation graphics
U
گرافیک تجاری با کیفیت بالا که روی نکات مطرح شده بامدیریت در زمینه طرح ها وبودجه ها تکیه خاصی دارد نگاره سازی نمایشی
metal oxide semiconductor
U
روش تولید و طراحی برای خانوادههای خاصی از مدارهای مجتمع با استفاده از الگویی از هادیهای آهنی و اکسیر که روی نیمه هادی قرار دارند
sam
U
فضای ذخیره سازی که فقط داده خاصی قابل دستیابی است توسط خواندن داده قبلی در لیست
buttoned
U
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
buttoning
U
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
button
U
شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
original equipment manufacturer
U
شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
in personam
U
علیه شخص خاصی علیه انسان
uberrima fides
U
صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
asynchronous
U
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند
accessory
U
تابع
subject
U
تابع
adjective
U
تابع
sequent
U
تابع
subjected
U
تابع
subordinative
U
تابع
tributary
U
تابع
adjectives
U
تابع
amenable
U
تابع
functions
U
تابع
submission
U
تابع
subjects
U
تابع
dependants
U
تابع
dependant
U
تابع
suffragan
U
تابع
sequela
U
تابع
subjecting
U
تابع
tributaries
U
تابع
servitor
U
تابع
functioned
U
تابع
dependent
U
تابع
apanage
U
تابع
incidents
U
تابع
incident
U
تابع
subsidiaries
U
تابع
subservient
U
تابع
citizens
U
تابع
subordinate
U
تابع
function generator
U
تابع زا
function code
U
کد تابع
ancillary
U
تابع
follwer
U
تابع
subaltern
U
تابع
subalterns
U
تابع
passive
U
تابع
passives
U
تابع
function
U
تابع
subordinating
U
تابع
subordinates
U
تابع
subsidiary
U
تابع
subordinated
U
تابع
citizen
U
تابع
spinwriter
U
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
phi gamma function
U
تابع فی- گاما
characteristic function
U
تابع مشخصه
control function
U
تابع کنترلی
continuous function
U
تابع پیوسته
consumption function
U
تابع مصرف
frequency function
U
تابع بسامد
characteristic function
U
مشخصه تابع
characteristic function
U
ویژه تابع
power function
U
تابع توان
point function
U
تابع نقطهای
generating function
U
تابع مولد
function generator
U
مولد تابع
frequency dependant
U
تابع فرکانس
function invocation
U
احضار تابع
power function
U
تابع توانی
cost function
U
تابع هزینه
decreasing function
U
تابع نزولی
eigenfunction
U
تابع مشخصه
elementary function
U
تابع ابتدایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com