English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
namesake U کسی که بنام دیگری نام گذاری شود
namesakes U کسی که بنام دیگری نام گذاری شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ghostwrite U بنام شخص دیگری نوشتن
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
namely U بنام
in f.of U بنام
for the love of U بنام ,
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
names U بنام صداکردن
preconize U بنام فراخواندن
in the name of justice U بنام عدالت
name U بنام صداکردن
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
the lot fell upon me U قرعه بنام من اصابت کرد
jutte U نوعی سلاح بنام ده دست
aaron's beard U گیاهی از خانواده هوفاریقون بنام hypericumcalycinum
yaws U بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
asp U نوعی مار بنام لاتین haje Naja
emmer U نوعی گندم سرخ بنام شعیر ابلیس
lima bean U نوعی لوبیا بنام لاتین limensis Phaseolus
misname U بنام اشتباهی صدا کردن دشنام دادن
parian U وابسته به جزیرهای دردریای اژه که مرمری ان بنام است
hare and hounds U بازی ای که دوتن بنام خرگوش ازپیش دویده خردههای کاغذبرزمین م
p code U روشی برای ترجمه کد منبع به یک کد واسط بنام کد Pتوسط یک کامپایلر
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
parbasis U سرودی که دسته تهلیل خوانان بنام سازنده ان وبعنوان تماشاکنندگان میخواند
Jesuits U عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
Jesuit U عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
morse alphabet or code U الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
islets of langerhans U دستههای سلولی اثنی عشر بنام >جزایرلانگرهانس < که تولید انسولین میکنند
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
limitation of actions U در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
garters U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
escolar U نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
pearl U مروارید [طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
aluminium U فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
aluminum U فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
public U روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
Pashtan U قبایل پشتو [که در افغانستان و پاکستان زندگی می کنند و فرش های آن بنام های درانی، گلیزائی، هفت بالا و شیرخانی در بازار معروف می باشند.]
fuze U ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing U چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
log wood U درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
Call a spade a spade. <proverb> U بیل را بیل بنام.
lineation U خط گذاری
indention U تو گذاری
coding U کد گذاری
imposition of hands U دست گذاری
nomographer U قانون گذاری
aggradation U ابرفت گذاری
idegraphy U نشان گذاری
lettering U حروف گذاری
impressions U نشان گذاری
impression U نشان گذاری
numbering U شماره گذاری
inunction U مرهم گذاری
interposition U پا میان گذاری
mining U مین گذاری
ingravescence U رو بشدت گذاری
tubing U لوله گذاری
spacing U فاصله گذاری
synthesizing U هم گذاری کردن
synthesizes U هم گذاری کردن
synthesized U هم گذاری کردن
hyphenation U خط تیره گذاری
dimensioning U اندازه گذاری
insulation U عایق گذاری
disposure U درمعرض گذاری
punctuation U نقطه گذاری
cupellation U قال گذاری
dateline U تاریخ گذاری
masking U نقاب گذاری
codes and codification U علامت گذاری
hypothecation U گرو گذاری
capitalization U سرمایه گذاری
synthesize U هم گذاری کردن
synthesising U هم گذاری کردن
synthesises U هم گذاری کردن
casing U لوله گذاری
iatraliptics U مرهم گذاری
casings U لوله گذاری
hypothecation U رهن گذاری
synthesised U هم گذاری کردن
demomination U نام گذاری
loads U فشنگ گذاری
demarcation U علامت گذاری
enterprises U سرمایه گذاری
enterprise U سرمایه گذاری
devise U ارث گذاری
devised U ارث گذاری
devises U ارث گذاری
devising U ارث گذاری
collocation U باهم گذاری
frustration U عقیم گذاری
frustrations U عقیم گذاری
denomination U نام گذاری
denominations U نام گذاری
coronations U تاج گذاری
coronation U تاج گذاری
legislation U قانون گذاری
load U فشنگ گذاری
scoring U نمره گذاری
grading U نمره گذاری
financing U سرمایه گذاری
finances U سرمایه گذاری
invested U سرمایه گذاری
invest U سرمایه گذاری
marking U علامت گذاری
markings U علامت گذاری
mark U علامت گذاری
exposures U درمعرض گذاری
exposure U درمعرض گذاری
marks U علامت گذاری
investing U سرمایه گذاری
invests U سرمایه گذاری
financed U سرمایه گذاری
finance U سرمایه گذاری
earmarking U علامت گذاری
discrimination U فرق گذاری
fillings U لایی گذاری
filling U لایی گذاری
pointing U نقطه گذاری
policy making U سیاست گذاری
policy-making U سیاست گذاری
edging U لبه گذاری
trapping U تله گذاری
insertion U جوف گذاری
edgings U لبه گذاری
valuation U ارزش گذاری
indentation U دندانه گذاری
piping U لوله گذاری
coding U کد گذاری چیزی
coding U علامت گذاری
valuations U ارزش گذاری
juxtaposition U پهلوی هم گذاری
sanding U ماسه گذاری
ovulation U تخمک گذاری
loading U بار گذاری
scaling U مقیاس گذاری
pricing U قیمت گذاری
encoding U رمز گذاری
costing U قیمت گذاری
costing U هزینه گذاری
investments U سرمایه گذاری
investment U سرمایه گذاری
indentations U دندانه گذاری
scale factor U مقیاس گذاری
pagination U صفحه گذاری
prefixion U پیش گذاری
prefixion U جلو گذاری
prefixion U سرواژه گذاری
undervaluation U کم ارزش گذاری
prefixture U پیش گذاری
prefixture U جلو گذاری
prefixture U سرواژه گذاری
wicking U فتیله گذاری
petarder U مامورخرج گذاری پل
heading U عنوان گذاری
headings U عنوان گذاری
weft insertion U پود گذاری
structuralization U بنیان گذاری
synthesis U هم گذاری اختلاط
notation U نشان گذاری
prochronism U جلوترتاریخ گذاری
ovulations U تخمک گذاری ها
puncuation U نقطه گذاری
signallzation U علامت گذاری
padding U لایی گذاری
sequencing U ترتیب گذاری
sedimentation U رسوب گذاری
sedimentation U لایه گذاری
indent U دندانه گذاری
indenting U دندانه گذاری
syntheses U هم گذاری اختلاط
nominations U نام گذاری
nomination U نام گذاری
notations U نشان گذاری
preterition U فرو گذاری
indents U دندانه گذاری
lodgment U ودیعه گذاری
settings U کار گذاری
setting U کار گذاری
lable U جهت گذاری
limit of load U حد بار گذاری
mark sensing U نشان گذاری
lodgement U ودیعه گذاری
nomenclauture U نام گذاری
minelaying U مین گذاری
indexing U شاخص گذاری
nomography U فن قانون گذاری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com