Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bloodsucker
U
کسی که از دیگری پول بیرون میکشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to turn out
U
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
sponge absorbs water
U
میکشد
dragman
U
میکشد کشنده
liners
U
کسی که خط میکشد
liner
U
کسی که خط میکشد
snorter
U
کسیکه خرناس میکشد
stabber
U
زخمی که تیر میکشد
arvicide
U
که کرم حشره را میکشد
steering wheel puller
U
وسیلهای که غربالک رابیرون میکشد
What's taking so long?
U
چرا اینقدر طول میکشد؟
slow moving
U
کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
to strain at a gnat
U
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout
U
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
extravasate
U
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejects
U
بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting
U
بیرون راندن بیرون انداختن
ejected
U
بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion
U
بیرون اندازی بیرون امدگی
eject
U
بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound
U
عازم بیرون روانه بیرون
countersignature
U
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
off one's hands
U
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
t' other
U
دیگری
third
U
به دیگری
tother
U
دیگری
another
U
دیگری
thirds
U
به دیگری
heteronomous
U
پیروقانون دیگری
onother's money
U
پول دیگری
at another time
U
در زمان دیگری
follow suit
<idiom>
U
از دیگری تقلیدکردن
in turn
<idiom>
U
یکی پس از دیگری
common of pasturage
U
حق چرادرزمین دیگری
at second hand
U
از قول دیگری
We have no other way (alternative).
U
را ه دیگری نداریم
other
U
متفاوت دیگری
consecutively
U
یکی پس از دیگری
others
U
متفاوت دیگری
impersonates
U
خودرابجای دیگری جا زدن
copycat
<idiom>
U
تقلید از شخص دیگری
impersonating
U
خودرابجای دیگری جا زدن
follow in one's footsteps (tracks)
<idiom>
U
دنبال روی دیگری
through the grapevine
<idiom>
U
از اشخاص دیگری پرسیدن
take the words out of someone's mouth
<idiom>
U
حرف دیگری راقاپیدن
predecease
U
مرگ قبل از دیگری
assumpsit
U
تقبل دیون دیگری
release
U
اعراض از حق به نفع دیگری
released
U
اعراض از حق به نفع دیگری
releases
U
اعراض از حق به نفع دیگری
breach of a close
U
تجاوز به ملک دیگری
impersonated
U
خودرابجای دیگری جا زدن
impersonate
U
خودرابجای دیگری جا زدن
to feel for another
U
برای دیگری متاثرشدن
heteronomy
U
پیروی از قانون دیگری
highbinder
U
جاسوس یا مراقب دیگری
i had no a
U
چاره دیگری نداشتم
i had no a
U
شق دیگری نبودکه اختیارکنم
it is of a different kind
U
قسم دیگری است
let a praise thee
U
بگذارد دیگری تورابستاید
metonymy
U
ذکرکلمهای بمنظور دیگری
one after a
U
یکی درپی دیگری
shuffle off
U
بدوش دیگری گذاردن
serially
U
یکی پس از دیگری یا در سری
sequentially
U
یکی پس از دیگری به ترتیب
converts
U
تغییر چیزی به دیگری
converting
U
تغییر چیزی به دیگری
breach of close
U
تجاوز به ملک دیگری
eye baby
U
دیگری که به او نگاه میکند
detinue
U
ضبط مال دیگری
transplants
U
درجای دیگری نشاندن
transplanted
U
درجای دیگری نشاندن
transplant
U
درجای دیگری نشاندن
transports
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
transporting
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
transported
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
transport
U
انتقال از یک مسیر به دیگری
convert
U
تغییر چیزی به دیگری
converted
U
تغییر چیزی به دیگری
pestiferous
U
فاسدکننده اخلاق دیگری
another
U
کسی
[چیز]
دیگری
personify
U
رل دیگری بازی کردن
predecease
U
قبل از دیگری مردن
ratio
U
نسبت یک عدد به دیگری
ratios
U
نسبت یک عدد به دیگری
personified
U
رل دیگری بازی کردن
personifies
U
رل دیگری بازی کردن
another kettle of fish
<idiom>
U
کاملا متفاوت از دیگری
personifying
U
رل دیگری بازی کردن
alternately
U
تغییر از یکی به دیگری
transplanting
U
درجای دیگری نشاندن
one country or another
U
این یا یک کشور دیگری
subtraction
U
کم کردن یک عدد از دیگری
transfusible
U
قابل تزریق در جسم دیگری
delays
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
globally
U
را با دیگری در متن عوض میکند
delaying
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
delay
U
یچ بسته به دیگری عبور میکند
he took a different view
U
نظریه دیگری اتخاذ کرد
hold at disposal
U
در اختیار دیگری نگهداری کردن
inherit
U
وارث شدن از دیگری گرفتن
inheriting
U
وارث شدن از دیگری گرفتن
ghostwrite
U
بنام شخص دیگری نوشتن
message
U
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
global
U
را با دیگری در متن عوض میکند
transfusable
U
قابل تزریق در جسم دیگری
to t.
U
بحقوق دیگری تجاوز کردن
to shift a burden
U
کاری رابدوش دیگری گذاشتن
staged
U
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
relative
U
آنچه با دیگری مقایسه شود
transubstantiate
U
بجسم دیگری تبدیل کردن
inherits
U
وارث شدن از دیگری گرفتن
match
U
تنظیم ثبات معادل با دیگری
relocation
U
انتقال به محل دیگری ازحافظه
matches
U
تنظیم ثبات معادل با دیگری
i have no other place to go
U
جای دیگری ندارم که بروم
objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
outdistancing
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
right of way
U
حق عبور از روی ملک دیگری
rehousing
U
به جای دیگری اسکان دادن
transmutation
U
تبدیل عنصری بعنصر دیگری
passing off
U
به اسم دیگری معامله کردن
personator
U
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
reword
U
باواژههای دیگری بیان کردن
personifier
U
مجسم کننده شخصیت دیگری
pur autre vie
U
برای مدت عمر دیگری
outdistances
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistanced
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
objecting
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
suffragan
U
تابع منطقه یاقسمت دیگری
sublease
U
به مستاجر دیگری اجاره دادن
rights of way
U
حق عبور از روی ملک دیگری
multiplicand
U
عددی که در دیگری ضرب شود
objected
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
common of piscary
U
حق ماهی گیری درابهای دیگری
direct objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
messages
U
اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
outdistance
U
خیلی جلوتر از دیگری افتادن
drag in
<idiom>
U
پا فشاری روی موضوع دیگری
to transubstantiate
U
به جسم دیگری تبدیل کردن
new person
<idiom>
U
شخص دیگری شدن ،بهترشدن
impersonation
U
نقش دیگری رابازی کردن
put words in one's mouth
<idiom>
U
چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
rephrasing
U
به طرز دیگری بیان کردن
unless otherwise agreed
U
اگر توافق دیگری نباشد
rub off
<idiom>
U
به شخص دیگری انتقال دادن
to connect with a flight
U
به پرواز
[دیگری]
وصل شدن
proxy
U
بنمایندگی دیگری رای دادن
overlaps
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
transmission
U
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
throw down the gauntlet
<idiom>
U
به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
augmenter
U
مقداری که به دیگری اضافه میشود
vests
U
واگذاری حقی یامالی به دیگری
overlapped
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
vest
U
واگذاری حقی یامالی به دیگری
rephrases
U
به طرز دیگری بیان کردن
unless you are otherwise engaged
U
اگر کار دیگری نداری
interrupt
U
حرف دیگری را قطع کردن
be a carbon copy
<idiom>
U
دقیقا مثل دیگری بودن
girlfriends
U
زنی که دوست زن دیگری است
girlfriend
U
زنی که دوست زن دیگری است
transmissions
U
ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
to be moved to another school
U
به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
vicariousness
U
خود را به جای دیگری گذاشتن
vicarious authority
U
اختیار از طرف دیگری نمایندگی
interrupting
U
حرف دیگری را قطع کردن
foist
U
چیزی را بجای دیگری جا زدن
are these a more apples
U
هیچ سیب دیگری هست
pass the buck
<idiom>
U
مسئولیت خودرا به دیگری دادن
rephrased
U
به طرز دیگری بیان کردن
interrupts
U
حرف دیگری را قطع کردن
overlap
U
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
rephrase
U
به طرز دیگری بیان کردن
outside
U
بیرون
abroad
U
بیرون
bakkat
U
به بیرون
off the track
U
بیرون
out-
U
بیرون از
out
U
بیرون از
externals
U
بیرون
external
U
بیرون
out door
U
بیرون
forth
U
بیرون از
outward bound
U
بیرون رو
without
U
بیرون
outside appearance
U
بیرون
without
U
بیرون از
outed
U
بیرون از
from the outside
U
از بیرون
out of
U
بیرون از
away
U
بیرون از
out
<adv.>
U
بیرون
extra terrestrial
U
بیرون از
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com