Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to hold somebody in great respect
U
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to rold in steem
U
محترم داشتن
to hold in reverence
U
محترم داشتن
to regard with reverence
U
محترم داشتن
to have an steem for
U
محترم داشتن
to hold in respect
U
محترم داشتن
respects
U
محترم داشتن بزرگداشت
to hold in estimation
U
محترم یاارجمند داشتن
respect
U
محترم داشتن بزرگداشت
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to hold somebody in respect
[to hold somebody in high regard ]
U
کسی را محترم داشتن
[احترام گذاشتن به کسی]
overmoke
U
زیاد دود داشتن
speculating
U
انتظار سودو زیاد داشتن
abounds
U
زیاد بودن وفور داشتن
abounding
U
زیاد بودن وفور داشتن
abounded
U
زیاد بودن وفور داشتن
set store on (by)
<idiom>
U
خواستارنگهداری ،ارزش زیاد داشتن
speculate
U
انتظار سودو زیاد داشتن
speculated
U
انتظار سودو زیاد داشتن
to have a thing at heart
U
بچیزی زیاد دلبستگی داشتن
speculates
U
انتظار سودو زیاد داشتن
stand (someone) in good stead
<idiom>
U
سود زیاد برای شخص داشتن
to have one's work cut out
[for one]
<idiom>
U
کار خیلی زیاد و سخت داشتن
up to one's ears in work
<idiom>
U
کارهای زیاد برای انجام داشتن
pick and choose
U
در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
highs
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highest
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
overstock
U
زیاد ذخیره کردن موجودی بیش از حدلزوم داشتن
to strain at anything
U
در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
worshipful
U
محترم
honourable
U
محترم
reverent
U
محترم
respectable
U
محترم
venerable
U
محترم
honorable
U
محترم
honor
U
محترم شمردن
sir
U
شخص محترم
to be kindly regarded
U
محترم بودن
creditable
U
محترم و ابرومند
our esteemed patron
U
حامی محترم ما
gentlemen
U
شخص محترم
gentleman
U
شخص محترم
load call
U
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
worshipless
U
غیر محترم ناشایسته
sacredly
U
بطور مقدس یا محترم
a highly esteemed scientist
U
یک دانشمند بسیار محترم
respects
U
احترام محترم شمردن
signor
U
شخص محترم مسیو
dishonour a contract
U
قرارداد را محترم نشمردن
respect
U
احترام محترم شمردن
honour a contract
U
قرارداد را محترم شمردن
compression ignition
U
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
esteem
U
لایق دانستن محترم شمردم
Dear Mr. Green .
U
آقای گرین عزیز ( محترم )
Esteemed commissioner!
U
مامور عالی رتبه محترم!
gentry
U
مردمان محترم و با تربیت اصالت
prytaneum
U
تالارپذیرایی سفراو مردمان محترم
I didnt get much sleep.
U
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
one of the most respected families
U
یکی از خانواده های بسیار محترم شمرده
The suspected offender
[perpetrator]
is a previously respectable father.
U
پدری تا به حال محترم مشکوک به جرم است .
overbuild
U
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed
U
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
great
U
زیاد
great-
U
زیاد
greatest
U
زیاد
mortally
U
زیاد
swingeing
U
زیاد
plethoric
U
زیاد
rife
U
زیاد
supererogatory
U
زیاد
effusively
U
زیاد
profoundly
U
زیاد
egregiously
U
زیاد
squeamishness
U
زیاد
squeamishly
U
زیاد
too
U
زیاد
copious
U
زیاد
for all the world
U
بی کم و زیاد
highly
U
زیاد
generous
U
زیاد
no end of
U
زیاد
immoderate
U
زیاد
overmuch
U
زیاد
ranksack
U
زیاد
intense
U
زیاد
intensively
U
زیاد
thickest
U
زیاد
widely
U
زیاد
to a large extent
U
زیاد
thicker
U
زیاد
thick
U
زیاد
superabundant
U
زیاد
extortionate
U
زیاد
late
U
زیاد
hugely
U
زیاد
tremendously
U
زیاد
many
U
زیاد
fulsome
U
زیاد
populous
U
زیاد
plaguily
U
زیاد
quite a few
<idiom>
U
زیاد
over and above
U
زیاد
extortionary
U
زیاد
heart break
U
غم زیاد
very
U
زیاد
too much
U
زیاد
in quantities
U
زیاد
wide
U
زیاد
in excess
U
زیاد
heavily
U
زیاد
muckle
U
زیاد
immane
U
زیاد
intensely
U
زیاد
profusely
U
زیاد
excessive
U
زیاد
greatly
U
زیاد
not a lettle
U
زیاد
overly
U
زیاد
wider
U
زیاد
widest
U
زیاد
glaring
U
زیاد
large adv
U
زیاد
high
U
زیاد
mickle
U
زیاد
vastly
U
زیاد
outrageously
U
زیاد
heartbreak
U
غم زیاد
highest
U
زیاد
mickle or muckle
U
زیاد
much
U
زیاد
extensive
U
زیاد
highs
U
زیاد
numerous
U
زیاد
superelevation
U
ارتفاع زیاد
eclat
U
سروصدا زیاد
sale on a large scale
U
فروش زیاد
h.f.
U
بسامد زیاد
grnish
U
زیاد کردن
longings
U
ارزوی زیاد
longing
U
ارزوی زیاد
over anxious
U
زیاد دل واپس
left over
U
زیاد امده
furor
U
خشم زیاد
over estimate
U
زیاد براوردکردن
expanse
U
فضای زیاد
expanses
U
فضای زیاد
glare
U
درخشندگی زیاد
wide apart
U
زیاد از هم جدا
mort
U
مقدار زیاد
intensification
U
زیاد کردن
raff
U
خیلی زیاد
high relief
U
برجستگی زیاد
interminableness
U
درازی زیاد
fervidity
U
گرمی زیاد
over anxiety
U
دل واپسی زیاد
jillion
U
مقدار زیاد
latifundia
U
املاک زیاد
rigor
U
دقت زیاد
scrupulosity
U
دقت زیاد
scrupulousness
U
دقت زیاد
scrupulousy
U
بادقت زیاد
cambers
U
افزایش زیاد
exquisite taste
U
سلیقه زیاد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com