English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to keep somebody on a short leash U کسی را دائما کنترل کردن [مثال مشکوکان به جرمی ]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to watch the clock U [با بیحوصلگی] دائما به ساعت نگاه کردن
endlessly U دائما"
everlastingly U دائما"
constantly U دائما"
continually U دائما"
perennially U دائما
perpetually U دائما"
cascade control U چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
incessantly U دائما لاینقطع
She is constantly correcting me. U او [زن] دائما من را اصلاح می کند.
She is always making excuses. U دائما" عذروبهانه می آورد
to live like cat and dog U دائما با هم جنگ و دعوا داشتن [زن و شوهر]
He kept glancing toward the entrance. U او دائما به سمت در ورودی نگاه می انداخت.
churn U دائما وشدیداچیزی را تکان دادن وبهم زدن
churned U دائما وشدیداچیزی را تکان دادن وبهم زدن
churns U دائما وشدیداچیزی را تکان دادن وبهم زدن
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
tasks U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
token U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
electronic U مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
tokens U بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
task U نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
apt U زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
control panel U صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
processor U پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
loop U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loops U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
executive U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
control and reporting center U تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
executives U دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
looped U عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
real time U سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
radio control U کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control U کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron U کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible U کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
curbs U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curb U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
IRQ U سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
He is always chopping and changing. U دائما" از این شاخ به آن شاخ می پرد
controlling U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control U کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controls U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control U سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
fire control U کنترل کردن اتش کنترل اتش
bridle U کنترل کردن
controlling U کنترل کردن
get along <idiom> U کنترل کردن
check-ups U کنترل کردن
bridling U کنترل کردن
check-up U کنترل کردن
control U کنترل کردن
bridles U کنترل کردن
controls U کنترل کردن
bridled U کنترل کردن
inspect U جستجو کردن بررسی کردن کنترل
inspecting U جستجو کردن بررسی کردن کنترل
inspects U جستجو کردن بررسی کردن کنترل
inspected U جستجو کردن بررسی کردن کنترل
damage control U کنترل کردن خسارات
control U کنترل کردن فرمان
controlling U کنترل کردن فرمان
controls U کنترل کردن فرمان
ctrl U کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt U یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
airspace control U کنترل کردن فضای هوایی
get a grip of oneself <idiom> U کنترل کردن احساسات شخصی
control sheet U صفحه کنترل چارت کنترل
control statement U حکم کنترل دستور کنترل
block plot U صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
fielding U متوقف کردن و کنترل گوی هاکی
control stick U سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
regulates U میزان کردن کنترل کردن
qualify U منظم کردن کنترل کردن
controls U کنترل کردن مهار کردن
regulating U میزان کردن کنترل کردن
govern U معیف کردن کنترل کردن
regulate U میزان کردن کنترل کردن
governed U معیف کردن کنترل کردن
governs U معیف کردن کنترل کردن
qualifies U منظم کردن کنترل کردن
regulated U میزان کردن کنترل کردن
control U کنترل کردن مهار کردن
controlling U کنترل کردن مهار کردن
strings attached <idiom> U تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
release U رها کردن کنترل بلاک حافظه یا فایل
throttled U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
releases U رها کردن کنترل بلاک حافظه یا فایل
throttling U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
released U رها کردن کنترل بلاک حافظه یا فایل
throttles U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttle U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
exfiltration U خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation U مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
subroutine U تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
control officer U افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
remote control U کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
climb mode U روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
network data management system U مجموعهای از برنامههای مرتبط برای بار کردن دستیابی و کنترل یک پایگاه داده
jobs U استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
job U استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
directive U دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
directives U دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
simple network management protocol U سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basics U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic U توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
format U 1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است
formats U 1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است
AT command set U مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
go around mode U روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
flight control U دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
quality control tests U ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
airlift control element U عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
escape character U کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
custody U مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
handover U تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
mark mark U اعلام رها کردن بمب به هواپیمای بمب افکن از سوی دستگاه کنترل زمینی
fumble U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbled U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbles U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
deflection U هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
deflections U هسته مغناطیسی اطراف تیوب اشعه کاغذی برای کنترل کردن محل اشعه و صفحه نمایش
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
tactical air control center U مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
controlled net U شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
periodic stock check U کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
minor control U کنترل کم
rein U کنترل
control code U کد کنترل
check-ups U کنترل
check-up U کنترل
controlling U کنترل
line control U کنترل خط
control U کنترل
controls U کنترل
direct control U کنترل مستقیم
digital control U کنترل دیجیتالی
control block U کنده کنترل
material control U کنترل مواد
takeover U اعمال کنترل
damage control U کنترل خسارات
control block U بلوک کنترل
central control panel U مرکز کنترل
input control U کنترل ورودی
relay U یچ کنترل الکترومغناطیسی
price control U کنترل قیمت
control area U منطقه کنترل
takeovers U اعمال کنترل
control bus U گذرگاه کنترل
temper screw U پیچ کنترل
indirect control U کنترل غیرمستقیم
tight money U کنترل پولی
social control U کنترل اجتماعی
hydraulic tracer control U کنترل پیستونی
process control U کنترل فرایند
teleguidance U کنترل از دور
relays U یچ کنترل الکترومغناطیسی
electronic control U کنترل الکترونیکی
birth control U کنترل موالید
relayed U یچ کنترل الکترومغناطیسی
unaudited <adj.> U کنترل نشده
electric control U کنترل الکتریکی
control console U کنسول کنترل
control console U پیشانه کنترل
control computer U کامپیوتر کنترل
unchecked <adj.> U کنترل نشده
control code U رمز کنترل
control circuits U مدارهای کنترل
organization control U کنترل سازمانی
pulpits U میز کنترل
bowden control cable U کابل کنترل
control card U کارت کنترل
checks and balance U کنترل و مقابله
remote control U کنترل از دور
size control U کنترل اندازه
control cable U کابل کنترل
control bus U مسیر کنترل
automatic control U کنترل خودکار
hoo heap U کنترل نفس
control cards U کارتهای کنترل
remote control unit U کنترل از دور
fire control U کنترل اتش
process control U کنترل فرایندها
control circuit U مدار کنترل
pulpit U میز کنترل
control character U دخشه کنترل
controlling U کنترل بازبینی
n/c U کنترل عددی
inventory control U کنترل موجودی
coercive control U کنترل قهری
zapper [coll.] U ریموت کنترل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com