English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
absolve U کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolved U کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolves U کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
absolving U کسی را ازانجام تعهدی معاف ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flushed U مغرور ازانجام کاری
liability insurance U بیمه تعهدی
onerously U چنانکه مستلزم انجام تعهدی
exemption U از خدمت معاف کردن معاف کردن
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
exempting U معاف
exempts U معاف
exempted U معاف
exonerates U معاف
exempt U معاف
exonerate U معاف
exonerated from U معاف از
exonerating U معاف
exonerated U معاف
excusable U معاف شدنی
exempts U معاف کردن
exonerate U معاف کردن
duty-free U معاف از گمرک
remitting U معاف کردن
remitted U معاف کردن
remits U معاف کردن
dispensable U معاف کردنی
tax free U معاف از مالیات
exempt U معاف کردن
exempting U معاف کردن
exonerated U معاف کردن
excuses U معاف کردن
protect a player U معاف از انتقال
excused U معاف کردن
warless U معاف از جنگ
excuse U معاف کردن
exonerating U معاف کردن
tax exempt U معاف از مالیات
exonerates U معاف کردن
scot free U معاف از مالیات
excusing U معاف کردن
exempted U معاف کردن
exemptible U معاف شدنی
exempt from taxation [only after nouns] <adj.> U معاف از مالیات
zero-rated <adj.> U معاف از مالیات
tax-free <adj.> U معاف از مالیات
tax-exempt <adj.> U معاف از مالیات
non-taxable <adj.> U معاف از مالیات
non-assessable <adj.> U معاف از مالیات
taxless <adj.> U معاف از مالیات
free from taxes <adj.> U معاف از مالیات
exempt from taxes [only after nouns] <adj.> U معاف از مالیات
free of tax [only after nouns] <adj.> U معاف از مالیات
exempt from duty U معاف از خدمت
scot-free U معاف از مالیات
excuser U معاف کننده
excused list U فهرست معاف ها
duty free U معاف ار مالیات
dispense with U معاف شدن از
dispend U معاف کردن
dissolvable U معاف شدنی
carded for record U از خدمت صف معاف
remit U معاف کردن
affranchize U معاف کردن
duties free U معاف از حقوق گمرکی
free of duty U معاف از عوارض گمرکی
dispense U معاف کردن بخشیدن
duty free U معاف از عوارض گمرکی
free of all average U معاف از هرگونه خسارت
duty free U معاف ازحقوق گمرکی
to let off U معاف کردن ردکردن
free of general average U معاف از خسارات عمومی
dispensed U معاف کردن بخشیدن
dispenses U معاف کردن بخشیدن
to fall out U معاف کردن [ارتش]
to dismiss [American E] U معاف کردن [ارتش]
free of particular average U معاف از خسارات جزئی
to buy off U با پول معاف کردن
free of charge U معاف از حقوق گمرکی
dispensing U معاف کردن بخشیدن
emeritus U افتخارا ازخدمت معاف شده
enfranchise U از بندگی رهاندن معاف کردن
exempts U معاف ازخدمت شدن یا کردن
exempted , adressee U گیرنده معاف از اجرای دستور
enfranchised U از بندگی رهاندن معاف کردن
enfranchises U از بندگی رهاندن معاف کردن
to be excused [from work or school] U معاف بودن [از کار یا مدرسه]
enfranchising U از بندگی رهاندن معاف کردن
fpa U معاف از جبران خسارت خاص
exempting U معاف ازخدمت شدن یا کردن
franked U معاف کردن مهر زدن
franker U معاف کردن مهر زدن
frankest U معاف کردن مهر زدن
franking U معاف کردن مهر زدن
franks U معاف کردن مهر زدن
frank U معاف کردن مهر زدن
exempt U معاف ازخدمت شدن یا کردن
freeways U شاهراهی که از حق راهداری معاف است
exempted U معاف ازخدمت شدن یا کردن
freeway U شاهراهی که از حق راهداری معاف است
to release [from responsibility, duty] U معاف کردن [از وظیفه یا خدمت ]
free zone U منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
Personal effects are duty-free. لوازم شخصی معاف از حقوق گمرکی است
exempt player U بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
to dismiss [remove] the board of managers U مرخص کردن [معاف کردن] هیئت مدیره
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
free port U بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free ports U بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
dismissing U مرخص کردن معاف کردن
dismisses U مرخص کردن معاف کردن
dismiss U مرخص کردن معاف کردن
bulid U ساختن
fabricating U ساختن
produce U ساختن
mint U ساختن
produced U ساختن
carbonize U کک ساختن
produces U ساختن
dree U ساختن با
fabricates U ساختن
minted U ساختن
minting U ساختن
mints U ساختن
idolizing U بت ساختن
idolizes U بت ساختن
idolized U بت ساختن
idolize U بت ساختن
idolising U بت ساختن
idolises U بت ساختن
idolised U بت ساختن
fabricate U ساختن
fabricated U ساختن
confect U ساختن
invent U ساختن
pill U حب ساختن
upgrading U ساختن
upgrades U ساختن
upgraded U ساختن
upgrade U ساختن
makes U ساختن
build U ساختن
buildings U ساختن
builds U ساختن
fashion U مد ساختن
fashioned U مد ساختن
fashioning U مد ساختن
fashions U مد ساختن
make U ساختن
create U ساختن
invented U ساختن
inventing U ساختن
invents U ساختن
put up U ساختن
put-up U ساختن
compose U ساختن
composes U ساختن
unifying U تک ساختن
unify U تک ساختن
unifies U تک ساختن
creating U ساختن
creates U ساختن
pills U حب ساختن
manufactured U ساختن
manufactures U ساختن
fabrication U ساختن
to make away U ساختن
constructing U ساختن
miscreate U بد ساختن
to make a shift U ساختن
set up U ساختن
to go in with U ساختن با
constructs U ساختن
to t. up U ساختن
upbuild U ساختن
manufacture U ساختن
remake U از نو ساختن
remakes U از نو ساختن
generating U ساختن
generates U ساختن
generated U ساختن
pellet U حب ساختن
bridged U پل ساختن
generate U ساختن
forborne U ساختن با
indite U ساختن
bridges U پل ساختن
construct U ساختن
bridge U پل ساختن
constructed U ساختن
to get along U ساختن
play music U موزیک ساختن
make music U موزیک ساختن
remakes U باز ساختن
diversify U گوناگون ساختن
diversified U گوناگون ساختن
diversifying U گوناگون ساختن
make music U موسیقی ساختن
relieves U بر جسته ساختن
play music U موسیقی ساختن
diversifies U گوناگون ساختن
to spin yarns U داستان ساختن
to invent stories U داستان ساختن
improvise U بالبداهه ساختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com