Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
perfectionist
U
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionists
U
کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
would be
U
کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
would-be
U
کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
misanthropist
U
کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
microscopist
U
کسیکه میتواند با ریز بین ازمایش هایی بکند
ethic
U
غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
halts
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt
U
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
moralistic
U
وابسته به اخلاق گرایی و اخلاق گرایان
religiousness
U
دیانت
honesty
U
دیانت
conscientiousness
U
دیانت
honestly
U
از روی دیانت
consummating
U
تمام وکمال بحدکمال
consummates
U
تمام وکمال بحدکمال
consummated
U
تمام وکمال بحدکمال
consummate
U
تمام وکمال بحدکمال
mediaevalist
U
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
anthropo
U
پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
anthrop
U
پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
artificial intelligence
U
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
intelligence
U
طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
id
U
مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography
U
علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
adders
U
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adder
U
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
stripper
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
feelings indigenous to man
U
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
flip-flops
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopping
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flop
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
not to mention
<conj.>
U
چه برسد به
and certainly not
<conj.>
U
چه برسد به
much less
U
چه برسد به
fee tail
U
برسد
to say nothing of
<conj.>
U
چه برسد به
not to speak of
<conj.>
U
چه برسد به
let
[leave]
alone
<conj.>
U
چه برسد به
let alone
<idiom>
U
چه برسد به
never mind
U
چه برسد به
still less
U
چه برسد به
Heaven help him this time.
U
خدابدادش برسد
attention
U
برسد به دست
attentions
U
برسد به دست
Let her attend to her work .
U
بگذار بکارش برسد
multimillionaire
U
میلیونری که ثروتش بچندمیلیون برسد
adventitious property
U
دارایی که بطورغیر مستقیم به ارث برسد
It must be put up to the prime minister .
U
باید بعرض نخست وزیر برسد
renders
U
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
rendered
U
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
He's due to arrive at ten.
U
او
[مرد]
قرار است ساعت ده برسد.
render
U
گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
Wait up!
U
صبر بکن!
[تا کسی بیاید یا برسد]
finallist
U
کسی که درمسابقه به مرحله نهایی برسد
iterative process
U
فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
to be long in coming
U
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
to let it get to that point
U
اجازه دادن که به آنجا
[موقعیتی]
برسد
his days
U
عمرش نزدیک است به پایان برسد
to be a long time in the coming
U
خیلی طولش میدهد تا بیاید
[برسد]
reprobate
U
بد اخلاق
pettish
U
بد اخلاق
characterless
U
بی اخلاق
immoral
U
بد اخلاق
moody
U
بد اخلاق
rabid
U
بد اخلاق
impatient
U
بد اخلاق
morality
U
اخلاق
moralities
U
اخلاق
moral
U
اخلاق
reprobates
U
بد اخلاق
comportment
U
اخلاق
deportment
U
اخلاق
lip
U
ضربهای که به لبه سوراخ گلف برسد و در ان نیفتد
truncation
U
حذف رقم یک عدد تا به یک طول مشخص برسد
We were afraid lest she should get here too late .
ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
ethics
U
علم اخلاق
creative thinking
U
تفکر اخلاق
ethic
U
کتاب اخلاق
immoral
U
خلاف اخلاق
immorally
U
بر خلاف اخلاق
raking
U
بد اخلاق فاسد
rakes
U
بد اخلاق فاسد
rake
U
بد اخلاق فاسد
good-natured
U
خوش اخلاق
good conduct
U
حسن اخلاق
ehtics
U
علم اخلاق
moral philosopher
U
اخلاق دان
edification
U
تهذیب اخلاق
Moral decadence .
U
فساد اخلاق
frailty
U
ضعف اخلاق
moral philosophy
U
علم اخلاق
moralization
U
اخلاق گرایی
behaviuor
U
سلوک اخلاق
moralistic
U
اخلاق گرایانه
behavior
U
سلوک اخلاق
frailties
U
ضعف اخلاق
public morals
U
اخلاق حسنه
bridge
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
wait up for
<idiom>
U
به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
bridged
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
the sands are running out
U
مدت ضرب الاجل نزدیک است بپایان برسد
It is due to be signed this afternoon .
قرار است امروز بعد از ظهر به ا مضاء برسد .
He cannot sit up, much less walk
[ to say nothing of walking]
.
U
او
[مرد]
نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
bridges
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
With his foul temper.
U
با اخلاق سگه که دارد
pestiferous
U
فاسدکننده اخلاق دیگری
prejudicial to public morality
U
منافی اخلاق حسنه
doggery
U
اخلاق پست بدکاری
donsie
U
دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
donsy
U
دارای اخلاق متغیروتندوباحرارت
personality
U
اخلاق و خصوصیات شخص
well conditioned
U
دارای اخلاق نیکو
to take a person's measure
U
با اخلاق کسیرا ازمودن
wrong
U
مخالف اخلاق یا قانون
wronging
U
مخالف اخلاق یا قانون
wrongs
U
مخالف اخلاق یا قانون
moral
U
وابسته بعلم اخلاق
peculiar
U
دارای اخلاق غریب
regeneration
U
نوزایش تهذیب اخلاق
ethical
U
وابسته به علم اخلاق
personalities
U
اخلاق و خصوصیات شخص
moralist
U
معتقد به اصول اخلاق
moralists
U
معتقد به اصول اخلاق
ethically
U
مطابق علم اخلاق
it is an offence to morlity
U
منافی اخلاق است
sportmanship
U
رفتار و اخلاق انسانی
Method to my madness
<idiom>
U
هدفی که شخصی دارد هر چند دیوانه وار به نظر برسد
necessary line
U
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
good tempered
U
دیر غضب خوش اخلاق
streakier
U
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
to gauge a person
U
گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
the whole of morality is there
U
همه اخلاق همین جا است
pestilently
U
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
streaky
U
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
moralist
U
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
moralists
U
فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
cocotte
U
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
bowdlerization
U
حذف قسمتهای خارج از اخلاق
moral philosophy
U
اصول اخلاق ایین رفتار
moralism
U
رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
offences against public morals
U
جرائم بر علیه اخلاق عمومی
pharisaism
U
اخلاق فریسی هاریاکاری زهدخشک
edified
U
اخلاق اموختن تقدیس کردن
edifies
U
اخلاق اموختن تقدیس کردن
edify
U
اخلاق اموختن تقدیس کردن
americanization
U
پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
streakiest
U
دارای اخلاق وخصوصیات فردی
bowdlerize
U
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
that is an offences to moralit
U
لطمه به خلاق میزند درعالم اخلاق خطاست
the churach built him up
U
کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
assembly lines
U
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
pad character
U
حرف اضافی افزوده شده به رشته یا بسته یا فایل تا به اندازه مورد نظر برسد
padding
U
حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
final setting time
U
مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
assembly line
U
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
reentry vehicle
U
مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
smut
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
he is always a little peculiar
U
او همیشه اندکی اخلاق عجیب از خود نشان میدهد
smuts
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
pestiferously
U
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
index expurgatorius
U
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
expurgatory index
U
فهرست جاهایی از کتاب که برای دین یا اخلاق زیان اوراست
echo
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoed
U
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
linear
U
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
tweening
U
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
movable
U
نوک دیسک مغناطیسی که در روی دیسک حرکت میکند تا به شیار مورد نظر برسد
mortals
U
انسان
mortal
U
انسان
in human shape
U
انسان
human beings
U
انسان
homo
U
انسان
human being
U
انسان
loard of creation
U
انسان
homosapiens
U
انسان
man
U
انسان
mans
U
انسان
warm up
U
اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
homo politicus
U
انسان اجتماعی
mankind
U
نوع انسان
egalitarian
U
طرفدارتساوی انسان
humanoids
U
شبیه انسان
humanoid
U
شبیه انسان
homosapiens
U
نوع انسان
cannibalism
U
ادمخواری انسان
humanitarian
U
انسان گرایانه
homo economicus
U
انسان اقتصادی
bod
U
بدن انسان
the outward man
U
انسان فاهر
voice
U
صدای انسان
manward
U
بطرف انسان
anthropoid
U
شبه انسان
anthropoid
U
انسان نما
anthropoids
U
شبه انسان
bods
U
بدن انسان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com