Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
paralogist
U
کسیکه قیاس نادرست میسازد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rumormonger
U
کسیکه شایعه میسازد
panic monger
U
کسیکه با دادن خبرهای بی پروپامردم را دچارهراس میسازد
improviser
U
تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
improvisor
U
تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
paralogism
U
قیاس نادرست
paralpgize
U
قیاس نادرست ساختن
mediaevalist
U
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
stripper
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
gill net
U
گیر کرده ماهی را گرفتار میسازد
granulose
U
ماده اصلی نشاسته که اب دهان انراشیرین میسازد
evil genius
U
روح یافرشتهای که هلاکت شخص رافراهم میسازد
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
house martin
U
یکجور پرستو که لانه گلی بردیوار خانه ها میسازد
house martins
U
یکجور پرستو که لانه گلی بردیوار خانه ها میسازد
double bar
U
دوقطعه واسطهای که دو قسمت اصلی اهنگ را بهم مربوط میسازد
pilot engine
U
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
disjunctive
U
حرف عطفی که بظاهر پیوند میدهدو در معنی جدا میسازد
relief hole
U
سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
diplexer
U
وسیلهای که استفاده از یک انتن را بصورت همزمان یامجزا توسط دو فرستنده ممکن میسازد
martin
U
نوعی پرستو که لانه گلی بر دیوار خانه میسازد ادم گول خور
jack pot
U
دربازی پوکر) پول میان که بازی کردن دست رامنوط بداشتن ....میسازد
angle drill
U
ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
denial
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials
U
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion
U
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
abduction
U
قیاس
spanless
U
بی قیاس
analogy
U
قیاس
comparsion
U
قیاس
analogies
U
قیاس
immensurable
U
بی قیاس
immeasurable
U
بی قیاس
proportions
U
قیاس
inductions
U
قیاس
syllogism
U
قیاس
deduction
U
قیاس
induction
U
قیاس
analogically
U
به قیاس
proportion
U
قیاس
majorpremise
U
کبرای قیاس
paradox
U
قیاس ضد و نقیض
enthymeme
U
قیاس اضماری
inductively
U
بطور قیاس
paralogism
U
قیاس کاذب
analogues
U
شی قابل قیاس
partisans of analogy
U
اهل قیاس
paradoxes
U
قیاس ضد و نقیض
postulation
U
قیاس منطقی
postulated
U
قیاس منطقی
syllogism
U
قیاس صوری
topology
U
قیاس بمکان
analogize
U
قیاس کردن
analogical
U
قابل قیاس
extrapolations
U
قیاس گیری
parables
U
قیاس نمونه
analog
U
شی قابل قیاس
parable
U
قیاس نمونه
analogue
U
شی قابل قیاس
syllogism
U
قیاس منطقی
analogous
U
قابل قیاس
postulating
U
قیاس منطقی
comparability
U
قابلیت قیاس
postulates
U
قیاس منطقی
extrapolation
U
قیاس گیری
parity
U
قیاس مشابهت
deductively
U
از راه قیاس
postulate
U
قیاس منطقی
comparand
U
قیاس شونده
induction
U
قیاس کل از جزء استنتاج
inductions
U
قیاس کل از جزء استنتاج
analogist
U
قیاس و استدلال کننده
lemma
U
صغرای قیاس منطقی
proposition
U
مقصود قیاس منطقی
incomparable
U
غیر قابل قیاس
priori
U
از راه قیاس قیاسی
parity of reasoning
U
قیاس یا شباهت استدلال
chronometry
U
علم قیاس زمان
noetic
U
ذهنی قیاس منطقی
modus ponens
U
قیاس استثنایی
[ریاضی]
propositions
U
مقصود قیاس منطقی
minor term
U
صغرای قیاس منطقی
propositioning
U
مقصود قیاس منطقی
propositioned
U
مقصود قیاس منطقی
elenchus
U
رد ازروی قیاس و صغری وکبری
premisses
U
صغری وکبرای قیاس منطقی
extrapolated
U
قیاس کردن استقراء نمودن
premise
U
صغری وکبرای قیاس منطقی
extrapolating
U
قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolates
U
قیاس کردن استقراء نمودن
extrapolate
U
قیاس کردن استقراء نمودن
premised
U
صغری وکبرای قیاس منطقی
stoicheiometry
U
فن قیاس اوزان اتمی عناصربایکدیگر
lattice analogy
U
روش قیاس به تیر مشبک
comparable
U
قابلیت مقایسه قیاس پذیر
lemma
U
کبرای قیاس منطقی اصل موضوع
postulates
U
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulating
U
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulated
U
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulate
U
قیاس منطقی کردن فرض نمودن
subcontrariety
U
رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
middle term
U
قیاس مشترکی که در صغری وکبری صدق کند
mnemonics
U
روش تقویت هوش وحافظه از راه قیاس منطقی
probit
U
واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
foul
U
نادرست
unfairly
U
نادرست
inaccurate
U
نادرست
erroneous
U
نادرست
unfair
U
نادرست
amiss
U
نادرست
spurious
U
نادرست
crooked
U
نادرست
in error
<adj.>
U
نادرست
wrongful
U
نادرست
foulest
U
نادرست
fouls
U
نادرست
imprecise
U
نادرست
phonies
U
نادرست
fouler
U
نادرست
phoney
U
نادرست
phoneys
U
نادرست
inconsequent
U
نادرست
trumped up
U
نادرست
trumped-up
U
نادرست
sinister
U
کج نادرست
false
U
نادرست
phony
U
نادرست
out of order
U
نادرست
inconsecutive
U
نادرست
out of a
U
نادرست
out of trim
U
نادرست
infirmly
U
نادرست
fouled
U
نادرست
false code
U
کد نادرست
false
<adj.>
U
نادرست
inexact
U
نادرست
dishonest
U
نادرست
impure
U
نادرست
unsafe
U
نادرست
anti balance tab
U
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
miscue
U
ضربه نادرست
jackleg
U
ناشی نادرست
mispronounciation
U
تلفظ نادرست
inexactly
U
بطور نادرست
inaccurately
U
بطور نادرست
false code
U
رمز نادرست
heterography
U
املای نادرست
missatement
U
گفته نادرست
wrong answers
U
پاسخهای نادرست
by indirection
U
با وسائل نادرست
false information
U
خبر نادرست
false information
U
اطلاعات نادرست
distractor
U
گزینه نادرست
foul bill of lading
U
بارنامه نادرست
misconstruction
U
تعبیر نادرست
mistranslation
U
ترجمه نادرست
foul play
U
کار نادرست
fallacy of composition
U
تعمیم نادرست
wrong information
U
اطلاعات نادرست
misconstruction
U
تفسیر نادرست
unsound
U
ناخوش نادرست
vicious
U
بدطینت نادرست
untrue
U
نادرست خائن
wrongfully
U
بطور نادرست
misconstructions
U
تعبیر نادرست
misconstructions
U
تفسیر نادرست
chucks
U
پرتاب نادرست
error
U
عقیده نادرست
errors
U
عقیده نادرست
mispronunciation
U
تلفظ نادرست
mispronunciations
U
تلفظ نادرست
chuck
U
پرتاب نادرست
inaccurate
U
نادرست یا غلط
chucked
U
پرتاب نادرست
misinformation
U
خبر نادرست
improper
U
نامناسب نادرست
false
U
ساختگی نادرست
nescience
U
اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
malfunctioned
U
نادرست عمل کردن
off base
<idiom>
U
غیر دقیق ،نادرست
lie
U
سخن نادرست گفتن
lied
U
سخن نادرست گفتن
lies
U
سخن نادرست گفتن
prismatic spectacles
U
عینک نادرست نما
sigmatism
U
تلفظ نادرست حرف " س "
malfunction
U
نادرست عمل کردن
malfunctions
U
نادرست عمل کردن
wild cat
U
بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
incorrect
U
نادرست یا به همراه خطا
suggestio falsi
U
افهار و اعلام نادرست
true false questions
U
پرسشهای درست- نادرست
foozle
U
بدساختن ضربت نادرست
mininformation
U
اطلاع یا خبر نادرست
misallocation of resources
U
تخصیص نادرست منابع
unfair trade practice
U
اعمال تجاری نادرست
false starts
U
اغاز نادرست خطا در شروع
false start
U
اغاز نادرست خطا در شروع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com