Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
milch cow
U
کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
that fruit packs easily
U
ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
facile
U
باسانی
mediaevalist
U
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
glibly
U
باسانی بسهولت
hair trigger
U
باسانی حرکت کننده
facile
U
باسانی قابل اجرا
self liquidating
U
باسانی تبدیل بپول شونده
stripper
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
ratchet effect
U
اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
one may say
U
میتوان گفت
as much as possible
U
هرچه میتوان
it is safe to say
U
بخوبی میتوان گفت
sure enough
U
میتوان یقین کردکه
presumedly
U
بجرات میتوان گفت
may
U
ممکن است میتوان
the best thatone can do
U
بهترین کاری که میتوان کرد
can one pass it with safety?
U
ایا میتوان بیخطر ازانجاگذرنمود
penny bank
U
بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
it can safely be said that...
U
بدون ترس از اشتباه میتوان گفت که
he is something of a musician
U
تا اندازهای میتوان اوراموسیقی دان شمرد
it may be presumed that
U
احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
penny worth
U
انچه برابر یک پنی میتوان خرید
rocking stone
U
سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
extensiontable
U
میزی که میتوان دوطرف انراکشیدوقسمتی درمیان ان گذاشت
demand deposit
U
سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
ball bearings
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing
U
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
reversible propeller
U
ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
it is safe to say
U
بدون ترس ازاشتباه یا اغراق گویی میتوان گفت
clevis pin
U
پینی که یک طرف ان رزوه شده و میتوان به ان مهره بست
dowsing rod
U
چوبی که برخی برانندکه بوسیله ان میتوان باب یافلزات زیرزمین پ
passing lane
U
فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
competitors
U
هم اورد
antagonist
U
هم اورد
antagonists
U
هم اورد
rivalled
U
هم اورد
gift
U
ره اورد
gifts
U
ره اورد
supplement
U
پس اورد هم اورد
supplemented
U
پس اورد هم اورد
rivaling
U
هم اورد
rivaled
U
هم اورد
rival
U
هم اورد
rivalling
U
هم اورد
rivals
U
هم اورد
competitor
U
هم اورد
supplements
U
پس اورد هم اورد
supplementing
U
پس اورد هم اورد
corrival
U
هم اورد
souvenir
U
ره اورد
souvenirs
U
ره اورد
flotsam
U
اب اورد
moraine
U
یخ اورد
variable sweep
U
ایرفویلی که چنان لوله شده که میتوان زاویه سویپ ان راتغییر داد
intuitionalism
U
عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
chromophil
U
باسانی رنگ شونده رنگ دوست
chromatophil
U
باسانی رنگ شونده رنگ دوست
hyperfocal distance
U
نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
size
U
بر اورد کردن
adversaries
U
مبارز هم اورد
present
U
ره اورد اهداء
presenting
U
ره اورد اهداء
grievous
U
اندوه اورد
presents
U
ره اورد اهداء
jetsam
U
کالای اب اورد
consequence
U
دست اورد
presented
U
ره اورد اهداء
result
U
دست اورد
sizes
U
بر اورد کردن
resulted
U
دست اورد
resulting
U
دست اورد
consequences
U
دست اورد
free float
U
مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
controllable twist
U
تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
thermoplastics
U
پلیمرهای ساختگی که میتوان انها را به دفعات نرم کرده وبه شکل دیگری دراورد
he brought more money
U
باز پول اورد
snowdrift
U
برف باد اورد
opprobriously
U
چنانکه رسوایی اورد
gruesomely
U
چنانکه وحشت اورد
annual accumulation of sediment
U
سال اورد ته نشست
he called his kindred together
U
خوبشاوندان خودرافراهم اورد
perniciously
U
چنانکه زیان اورد
funnily
U
چنانکه خنده اورد
snowdrifts
U
برف باد اورد
ground adjustable propeller
ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
epispastic
U
مشمع یاچیزدیگری که تاول اورد
nauseant
U
دارو و یا چیزدیگری که تهوع اورد
he brought more money
U
قدری دیگر پول اورد
colourably
U
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
can one p a soul out of hell?
U
ایاکسی میتواندبدعاروحی راازدوزخی بیرون اورد
he lined up his men
U
مردان خود را در صف اورد صف ارایی کرد
scissors
U
سگک از رو که فشار زیاد به کمر وارد می اورد
teething ring
U
حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
office of the future
U
ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
kame
U
تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
an ovoviviparous animal
U
جانوری که دردرون شکم تخم می گذاردوبچه خودرادرهمانجا ازتخم بیرون می اورد
limit velocity
U
حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
pusher tractor
U
تراکتور چرخ زنجیری که اسکریپر را هنگام خاکبرداری به حرکت درمی اورد
bar mitzvahs
U
پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
probabiliorism
U
عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
bar mitzvah
U
پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
wheatstone bridge
U
مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
we must see what can be done
U
به ببینم چه میتوان کرد بایددید چه میشود کرد
setup
U
توپ اسان برای برگرداندن وضع گویهایی که به اسانی می توان امتیاز بدست اورد
hard contact printing
U
چاپ تماسی که در ان هدچاپگر با نیروی محسوسی روی لایه زیرین فشار واردمی اورد
mathematical school
U
مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
ethernet
U
نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
say's law
U
عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
bogota
U
نام شهری در جمهوری کلمبیای امریکا که در سال 8491 کنفرانسی در ان منعقدشد و سازمان دولتهای امریکایی را به وجود اورد
neoclassical school
U
مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
ecdysiast
U
زن رامشگری که در حین رقص تکه تکه لباس خود رادرمی اورد و تقریبا عریان می رقصد
blessed is he who
U
کسیکه
gospeller
U
کسیکه
dragman
U
کسیکه
one who
U
کسیکه
whom
U
کسیکه
toolkit software
U
بسته نرم افزاری که به شخص امکان توسعه کاربردهای خاص خود رابسیار ساده تر از حالتی که شخصا" تمام یک برنامه رامی نویسد فراهم می اورد
demarche
U
بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
constructionist
U
کسیکه قانون
long shot
U
کسیکه درمسابقات
whomso
U
بهر کسیکه
minimalist
U
کسیکه خرسنداست
stalker
U
کسیکه میخرامد
introspectionist
U
کسیکه معتقد به
quantity theory of money
U
حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
pall bearer
U
کسیکه در همراهی با جنازه
tugger
U
کسیکه کوشش وتقلامیکند
heliophobe
U
کسیکه ازافتاب بیزاراست
obstructionist
U
کسیکه برای جلوگیری
figurant
U
کسیکه باجمع میرقصد
jogger
U
کسیکه اهسته می دود
joggers
U
کسیکه اهسته می دود
euphuist
U
کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
wonder worker
U
کسیکه معجزه میکند
misogynists
U
کسیکه از زن بیزار است
nob
U
کسیکه از طبقات بالاباشد
benedick
U
کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
misogynist
U
کسیکه از زن بیزار است
snorter
U
کسیکه خرناس میکشد
nobs
U
کسیکه از طبقات بالاباشد
rumormonger
U
کسیکه شایعه میسازد
scaler
U
کسیکه مقیاس بکارمیبرد
lenz' law
U
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
private automatic branch exchange
U
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
gossiper
U
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
fruiter
U
کسیکه درخت میوه میکارد
soliloquizer
U
کسیکه باخود حرف میزند
griper
U
کسیکه مرتب شکایت میکند
sandbagger
U
کسیکه کیسه شن بکار برد
gunfighter
U
کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
paralogist
U
کسیکه قیاس نادرست میسازد
personator
U
کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
negroid
U
کسیکه خون سیاهان در او باشد
presentee
U
کسیکه چیزی باوعرضه شده
nightwalker
U
کسیکه شب در خواب راه میرود
fillbelly
U
کسیکه درکاری حریص باشد
night walker
U
کسیکه در خواب راه میرود
soliloquist
U
کسیکه باخود حرف میزند
pledger
U
کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
first nighter
U
کسیکه درنخستین شب هرنمایش بتماشامیرود
winegrower
U
کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
fruitarian
U
کسیکه با میوه زندگی میکند .
gigman
U
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
processionist
U
کسیکه با دستهای راه میافتد
paradoxist
U
کسیکه سخنهای متناقض میگوید
lobbyer
U
کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
somnambulistic
U
کسیکه درخواب راه میرود
liveryman
U
کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
ortorian
U
کسیکه شرکت در خواندن بنماید
purse bearer
U
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
symposiast
U
کسیکه در بزم شرکت میکند
revenant
U
کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
stargazer
U
کسیکه به ستاره ها خیره شده
non entity
U
کسیکه بودونابوداو یکی است
malaprop
U
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
inductee
U
کسیکه وارد خدمت شده
waxer
U
کسیکه موم مالی میکند
proselyte
U
کسیکه تازه بدینی واردشود
speller
U
کسیکه لغت را هجی میکند
paperhanger
U
کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
symposiarch
U
کسیکه جلسهای را اداره میکند
weaner
U
کسیکه بچه را از شیر میگیرد
pseudologer
U
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
songwriter
U
کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
hylicist
U
کسیکه معتقد به مادیات است
pseudologist
U
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
light sleeper
U
کسیکه خوابش سبک است
faunist
U
کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
sitter
U
کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
sweater
U
کسیکه عرق میکند پلوور
sweaters
U
کسیکه عرق میکند پلوور
libertines
U
کسیکه پابند مذهب نیست
cessionary
U
کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
depositor
U
کسیکه پول در بانک میگذارد
ghost writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
demonist
U
کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست
chain-smokers
U
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain-smoker
U
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
deadhead
U
کسیکه بدون بلیط سوار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com