Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to ran a person hard
U
کسیرا ازپشت سردنبال کردن درست پشت سرکسی دویدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to perplex a person
U
کسیرا گیج یا حیران کردن کسیرا سرگشته یا مبهوت کردن
claver
U
پشت سرکسی پچ پچ کردن
laugh one out of a habit
U
با استهزا عادتی را از سرکسی بیرون کردن
backward
U
به پشت ازپشت
backwards
U
ازپشت وارونه
back sacrifice throw
U
افکندن حریف ازپشت
backhand cast
U
انداختن قلاب ماهیگیری ازپشت دست
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
to inflate any one with pride
U
کسیرا باد کردن
to provoke a person to anger
U
کسیرا خشمگین کردن
to give one a smack
U
کسیرا ماچ کردن
maimed
U
کسیرا معیوب کردن
to show one out
U
کسیرا از در بیرون کردن
to stand surety for any one
U
ضمانت کسیرا کردن
to pretend to a person's
U
کسیرا خواستگاری کردن
to provoke a person's anger
U
کسیرا خشمگین کردن
maims
U
کسیرا معیوب کردن
maim
U
کسیرا معیوب کردن
to look one up and down
U
کسیرا برانداز کردن
to read one a lecture
U
کسیرا سرزنش کردن
to round on any one
U
چغلی کسیرا کردن
to put one in the wrong
U
کسیرا ثابت کردن
to send someone packing
U
کسیرا روانه کردن
maiming
U
کسیرا معیوب کردن
to give one a squeeze
U
دست کسیرا فشردن یا له کردن
to show one to the door
U
کسیرا تا دم در بردن یارهنمایی کردن
to prick the bubble
U
مشت کسیرا باز کردن
to interrupt any one's speech
U
صحبت کسیرا قطع کردن
to look one up and down
U
بالاوپایین کسیرا نگاه کردن
to seed a person to c.
U
کسیرا از جامعه بیرون کردن
to indemnify any one's expense
U
هزینه کسیرا جبران کردن
to run any one hard
U
کسیرا سخت دنبال کردن
to a the attention of someone
U
خاطریاتوجه کسیرا جلب کردن
to goad any one into fury
U
کسیرا برانگیزاندن یاخشمگین کردن
togive the leg sof
U
کسیرا در کاردشواری یاری کردن
to leave someone in the lurch
U
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
to proclam someone a traitor
U
کسیرا بعموم خائن معرفی کردن
to pull any one by the sleeve
U
کسیرا متوجه سخن خود کردن
hamstrings
U
زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
to pull any one's sleeve
U
کسیرا متوجه سخن خود کردن
hamstringing
U
زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
hamstrung
U
زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
hamstring
U
زانوی کسیرا بریدن فلج کردن
to put any one through a book
U
کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to bonnet a person
U
کلاه سرکسی گذاشتن
outfoxing
U
کلاه سرکسی گذاشتن
outfoxes
U
کلاه سرکسی گذاشتن
outfox
U
کلاه سرکسی گذاشتن
outfoxed
U
کلاه سرکسی گذاشتن
take for a ride
<idiom>
U
سرکسی کلاه گذاشتن
palm off
<idiom>
U
سرکسی کلاه گذاشتن
to excuse any ones presence
U
کسیرا ازحضورمعاف کردن ازحضورکسی صرف نظرکردن
to be rude to any one
U
به کسی بی احترامی کردن کسیرا ناسزا گفتن
to set a person on his feet
U
معاش کسیراتامین کردن موقعیت کسیرا استوارکردن
to bow in or out
U
با تکان سر کسیرا بدرون یابیرون راهنمایی کردن
to break into a run
U
شروع کردن به دویدن
to start
U
شروع کردن به دویدن
backbite
U
پشت سرکسی سخن گفتن
to run a race
U
در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
to give one a lift
U
کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
to overrun oneself
U
از دویدن زیاد خود را خسته کردن
rompish
U
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompy
U
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
to jink
[colloquial]
[British English]
U
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
run-up
[start-up]
U
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
gather
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out
U
ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gathered
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
dress
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dresses
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
labourvt
U
بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
to give one a kick
U
کسیرا
fabricate
U
درست کردن
fabricating
U
درست کردن
fix up
U
درست کردن
shapes
U
درست کردن
to cleanvp
U
درست کردن
weave
U
درست کردن
to riven laths
U
یا درست کردن
weaves
U
درست کردن
to put to rights
U
درست کردن
shape
U
درست کردن
to erect into
U
درست کردن از
concoct
U
درست کردن
to fix up
U
درست کردن
to get up
U
درست کردن
concocts
U
درست کردن
manufactures
U
درست کردن
to put in to shape
U
درست کردن
concocting
U
درست کردن
concocted
U
درست کردن
manufactured
U
درست کردن
manufacture
U
درست کردن
fabricates
U
درست کردن
indite
U
درست کردن
fabricated
U
درست کردن
set in order
U
درست کردن
correct
U
درست کردن
buildings
U
درست کردن
trim
U
درست کردن
adapt
U
درست کردن
trimmest
U
درست کردن
to set
U
درست کردن
trims
U
درست کردن
correcting
U
درست کردن
builds
U
درست کردن
to set to rights
U
درست کردن
to set in order
U
درست کردن
makes
U
درست کردن
corrects
U
درست کردن
make up
U
درست کردن
build
U
درست کردن
fashions
U
درست کردن
cleaned
U
درست کردن
gullies
U
درست کردن
cleanest
U
درست کردن
fettle
U
درست کردن
cleans
U
درست کردن
make
U
درست کردن
gully
U
درست کردن
to sct aright
U
درست کردن
fashion
U
درست کردن
fashioned
U
درست کردن
redd
U
درست کردن
gulleys
U
درست کردن
clean
U
درست کردن
fashioning
U
درست کردن
set right
U
درست کردن
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
to do one right
U
حق کسیرا دادن
to know a person
U
کسیرا شناختن
to face any one down
U
کسیرا ازروبردن
to pinion the arms of a person
U
کت کسیرا بستن
to read one a lesson
U
کسیرا اندرزدادن
to be on one's track
U
رد کسیرا گرفتن
to grease any one's palm
U
دم کسیرا دیدن
to threat any one with death
U
کسیرا بمرگ
to adapt
[to]
U
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
mend
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to toss up
U
زود درست کردن
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
to make something
U
چیزی را درست کردن
to mill flour
U
ارد درست کردن
image erection
U
درست کردن تصویر
ponds
U
حوض درست کردن
scrambled
U
املت درست کردن
blow down
U
بافوت درست کردن
scrambles
U
املت درست کردن
scrambling
U
املت درست کردن
scramble
U
املت درست کردن
die sink
U
خزینه درست کردن
dresses
U
درست کردن لباس
to weave a plot
U
دوزوکلک درست کردن
To put things straight(right).
U
کارها را درست کردن
reconditions
U
دوباره درست کردن
to word up
U
کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
orthoepy
U
فن درست تلفظ کردن
pond
U
حوض درست کردن
hedges
U
خاربست درست کردن
dress
U
درست کردن لباس
strike off
U
بی زحمت درست کردن
vint
U
درست کردن یا ریختن
manipulate
U
با استادی درست کردن
roughcast
U
اجمالا درست کردن
manipulate
U
با دست درست کردن
manipulated
U
با استادی درست کردن
manipulated
U
با دست درست کردن
corn popping
U
درست کردن چس فیل
exacts
U
تحمیل کردن بر درست
teams
U
دسته درست کردن
manipulates
U
با استادی درست کردن
exacted
U
تحمیل کردن بر درست
railroads
U
پاپوش درست کردن
team
U
دسته درست کردن
manipulates
U
با دست درست کردن
stage craft
U
فن درست کردن نمایش
hedge
U
خاربست درست کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com