English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
want U کسر داشتن فقدان
wanted U کسر داشتن فقدان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
atony U فقدان کشیدگی طبیعی عضلانی فقدان تونوس
atonicity U فقدان کشیدگی طبیعی عضلانی فقدان تونوس
atonia U فقدان کشیدگی طبیعی عضلانی فقدان تونوس
forfeiture U فقدان
lacks U فقدان
lack U فقدان
lacked U فقدان
deficiency U فقدان
deficiencies U فقدان
loss U فقدان
absence U فقدان
forfeited U فقدان
apyrexy U فقدان تب
forfeit U فقدان
forfeiting U فقدان
forfeits U فقدان
absences U فقدان
lacking U فقدان کمبود
incoordination U فقدان هم اهنگی
absence of intention U فقدان قصد
loss of accuracy U فقدان دقت
lack U فقدان کسری
akinesthesia U فقدان حس حرکت
acathexis U فقدان نیروگذاری
anosmia U فقدان حس شامه
amenorrhea U فقدان قاعدگی
insanitation U فقدان بهداشت
lacks U فقدان کسری
deprivations U فقدان انعزال
analgesia U فقدان حس درد
loss of claim U فقدان غرامت
inattention U فقدان توجه
deprivation U فقدان انعزال
hypoprosessis U فقدان توجه
incapacity U فقدان اهلیت
hypoprosexia U فقدان توجه
lack of incentive U فقدان انگیزه
lacked U فقدان کسری
aniconia U فقدان تصویر ذهنی
anandria U فقدان ویژگیهای نرینگی
the losser of a child U فقدان یا داغ فرزند
anorgasmy U فقدان اوج جنسی
interdiction U فقدان اهلیت محجوریت
achroma U فقدان رنگ دانه
evanescence U فقدان تدریجی ناپایداری
anorgasmia U فقدان اوج جنسی
achromia U فقدان رنگ دانه
acrotism U فقدان ضربان یا تپش
inclemency U بی اعتدالی فقدان ملایمت
ahedonia U فقدان احساس لذت
inconsequence U فقدان ارتباط منطقی
anhedonia U فقدان احساس لذت
ineligibility U فقدان شرایط لازم
inhospitality U فقدان مهمان نوازی
acheilia U فقدان لب بطور مادرزادی نوزاد بی لب
colourblindness U فقدان قوه تشخیص رنگ
achlorhydria U فقدان اسید کلریدریک درشیرهء معده
count out of the house U مذاکرات را به علت فقدان حدنصاب قطع کردن
anuresis U فقدان قدرت دفع ادرار شاش بند
miss U از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
missed U از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
aphonia U فقدان صدا یا خفگی ان بعلت فلج تارهای صوتی
misses U از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
hydrogen embrittleness U فقدان چقرمگی بعلت وجودهیدروژن در داخل جسم میباشد
paranoia U جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان گویی و فقدان بصیرت
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
anoxia U فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
abulia U فقدان نیروی اراده ضعف اراده
abuleia U فقدان نیروی اراده ضعف اراده
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
lacked U کم داشتن
owned U داشتن
relieves U داشتن
doubt U شک داشتن
doubted U شک داشتن
doubting U شک داشتن
relieve U داشتن
doubts U شک داشتن
have U داشتن
having U داشتن
owning U داشتن
lacks U کم داشتن
lack U کم داشتن
to have possession of U داشتن
relieving U داشتن
to have U داشتن
to possess U داشتن
owns U داشتن
to hold U داشتن
to have f. U تب داشتن
monogyny U داشتن یک زن
to be in a f. U تب داشتن
want U کم داشتن
redolence U بو داشتن
to be feverish U تب داشتن
possesses U داشتن
own U داشتن
intercommon U داشتن
possess U داشتن
bear U داشتن
bear U در بر داشتن
bears U داشتن
bears U در بر داشتن
possessing U داشتن
lackvt U کم داشتن
to hold a meeting U داشتن
to go hot U تب داشتن
wanted U کم داشتن
in the cards <idiom> U انتظار داشتن
exist U وجود داشتن
correlating U همبستگی داشتن
cherish U گرامی داشتن
differ U فرق داشتن
differed U فرق داشتن
differing U فرق داشتن
differs U فرق داشتن
resemble U شباهت داشتن
cherished U گرامی داشتن
cherishes U گرامی داشتن
resembled U شباهت داشتن
resembles U شباهت داشتن
resembling U شباهت داشتن
cherishing U گرامی داشتن
correlates U همبستگی داشتن
apprehend U بیم داشتن
apprehending U بیم داشتن
exists U وجود داشتن
sends U ارسال داشتن
stink U تعفن داشتن
stinks U تعفن داشتن
sends U اعزام داشتن
apprehends U بیم داشتن
correlate U همبستگی داشتن
espoused U عقیده داشتن به
existed U وجود داشتن
lends U معطوف داشتن
lend U معطوف داشتن
espousing U عقیده داشتن به
espouses U عقیده داشتن به
espouse U عقیده داشتن به
sends U گسیل داشتن
disguising U نهان داشتن
apprehended U بیم داشتن
affording U استطاعت داشتن
afforded U استطاعت داشتن
afford U استطاعت داشتن
protruding U برامدگی داشتن
protrudes U برامدگی داشتن
protruded U برامدگی داشتن
protrude U برامدگی داشتن
up to <idiom> U بستگی داشتن به
affords U استطاعت داشتن
abhorred U تنفر داشتن از
occupies U مشغول داشتن
abhor بیم داشتن از
occupy U مشغول داشتن
occupying U مشغول داشتن
abhor U تنفر داشتن از
loathes U نفرت داشتن از
loathed U نفرت داشتن از
to think [of] U عقیده داشتن
to be there U وجود داشتن
resided U اقامت داشتن
reside U اقامت داشتن
disguise U نهان داشتن
in common <idiom> U مسئولیت داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com