Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sunscreen
U
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
sunscreens
U
کرم پوست برای جلوگیری از آفتاب زدگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sealsking
U
نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
straight line coding
U
برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
blighting
U
باد زدگی یا زنگ زدگی
blights
U
باد زدگی یا زنگ زدگی
blight
U
باد زدگی یا زنگ زدگی
obstructionist
U
کسیکه برای جلوگیری
in order to prevent
U
برای جلوگیری کردن
copy protect
U
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
dykes
U
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dyke
U
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dikes
U
دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
kyanize
U
باداراشکنه اندودن برای جلوگیری ازپوسیدگی
to avoid distortion of the results
[produced]
by ...
U
برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
bailout
U
کمک مالی
[برای جلوگیری از ورشکستگی]
[اقتصاد]
buffer
U
امپلی فایری برای جلوگیری ازتداخل مدارات
infibulation
U
چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع
maintenance
U
مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
boundary
U
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
boundaries
U
جلوگیری از هر برنامه برای نوشتن بر یک فضای مشخص از حافظه
bulk head
U
دیواریکه برای جلوگیری ازفشار اب یا خاک ساخته میشود
fly net
U
پشه پران تورسیمی برای جلوگیری ازامدن مگس
gaiting strap
U
تسمه مخصوص ارابه برای جلوگیری از انحراف اسب
flop
U
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flopping
U
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flops
U
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flopped
U
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
spill wind
U
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
windbreak
U
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
retraction lock
U
وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
to take action to prevent
[stop]
such practices
U
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
windbreaks
U
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند
fail safe system
U
سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
to rough a horse's shoes
U
میخ مخصوص بنعل اسب زدن برای اینکه از سرخوردن ان جلوگیری شود
radiation shield
U
وسیلهای برای جلوگیری ازتابشهای ناخواسته که دراندازه گیری کمیت موردنظرتاثیر میگدارند
encoding
U
روش کد گذاری داده در دیسک مغناطیسی برای جلوگیری از مجموعهای از بیتهای مشابه
fucus
U
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
husking
U
دوستان وهمسایگان برای پوست کندن ذرت
normal
U
روش ساخت اطلاعات در پایگاه داده برای جلوگیری از افزونگی و بهبود کارایی ذخیره
revenue cutter
U
کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
forrel
U
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
forel
U
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
control lock
U
وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
wire locking
U
بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
anti spin
U
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
bacteriolysis
U
مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
aluminum wool
U
رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
mezereum
U
پوست ماذریون که در داروسازی برای اوردن خوی و پیشاب میدهند
bock
U
یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
compressor bleed air
U
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
carbon seal
U
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
law calf
U
پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
preventive justice
U
قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
semaphore
U
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
locknut
U
قراردادن مهره دوم برای جلوگیری ازشل شدن مهره اول
joggle
U
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggling
U
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggled
U
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggles
U
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
Every single day. Day in day out.
U
آفتاب به آفتاب
anti blush tinner
U
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
marshall plan
U
طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
spacer
U
امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست
weatherbeaten
U
آفتاب سوخته
sunset
غروب آفتاب
Fully exposed (over-exposed)to the sun.
U
درسینه آفتاب
on the sunny side .
U
درسمت آفتاب رو
plane as a pikestaff
مانند آفتاب روشن
Make hay while the sun shines.
<proverb>
U
تا آفتاب مى تابد خرمن کن.
sun lamps
U
لامپ حمام آفتاب
rain or shine
چه باران باشد چه آفتاب
The sun was roasting us .
U
آفتاب ما راکباب کرد
sun lamp
U
لامپ حمام آفتاب
end finish
U
گره جناقی
[گره زدن دو انتهای فرش در محل ریشه ها برای جلوگیری از باز شدن و بهم ریختگی تار و پود]
endermic
U
انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scrambler
U
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
scramblers
U
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
scleroderma
U
مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
fail
U
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed
U
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails
U
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
The sun rays dazzle (hit) the eyes.
U
نور آفتاب چشم رامی زند
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
U
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
Ravishingly beautiful.
U
مثل پنجه آفتاب ( بسیار زیبا )
onion skin
U
پوست پیاز
[از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
dermatological
U
مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
tip fading
U
[رنگ پریدگی الیاف در مجاورت نور آفتاب]
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
sennit
U
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennet
U
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
carriers
U
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier
U
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
skinning
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
skins
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
skin
U
پوست کندن با پوست پوشاندن
power down
U
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
slough
U
پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
demonomania
U
جن زدگی
possession
U
جن زدگی
frostiness
U
یخ زدگی
freezes
U
یخ زدگی
cacodemonomania
U
جن زدگی
jetlag
U
جت زدگی
rime
U
یخ زدگی
glaciation
U
یخ زدگی
freeze
U
یخ زدگی
efflorescence
U
شوره زدگی
acariasis
U
کنه زدگی
dismay
U
وحشت زدگی
dismayed
U
وحشت زدگی
sun burn
U
افتاب زدگی
fouling
U
زنگ زدگی
dismaying
U
وحشت زدگی
dismays
U
وحشت زدگی
acariasis
U
کرم زدگی
corrsion
U
زنگ زدگی
moldy
U
کپک زدگی
sunstroke
U
افتاب زدگی
mouldiness
U
کپک زدگی
sunburn
U
افتاب زدگی
evanescence
U
غیب زدگی
worriment
U
ناراحتی غم زدگی
precipitateness
U
شتاب زدگی
previousness
U
شتاب زدگی
dewiness
U
شبنم زدگی
ageing
U
زنگ زدگی
ageing
U
زنگ زدگی
hospitalism
U
بیمارستان زدگی
cataplexy
U
خشک زدگی
corrosion
U
زنگ زدگی
paraphrenia
U
هذیان زدگی
afflictedness
U
محنت زدگی
stain
U
زنگ زدگی
seasickness
U
دریا زدگی
staining
U
زنگ زدگی
scientism
U
علم زدگی
hyperthymia
U
هیجان زدگی
hypersomnia
U
خواب زدگی
hallucinosis
U
توهم زدگی
hurriedness
U
شتاب زدگی
stained
U
زنگ زدگی
heliosis
U
افتاب زدگی
rust oxide iron
U
زنگ زدگی
stains
U
زنگ زدگی
thunderstroke
U
صاعقه زدگی
rustiness
U
زنگ زدگی
transfixion
U
حیرت زدگی
chilled to the bones
<idiom>
U
احساس یخ زدگی
perished
[British]
[colloquial]
[feeling extremely cold]
<adj.>
U
احساس یخ زدگی
tonic immobility
U
خشک زدگی
fustiness
U
کفک زدگی
hurry skurry
U
دستپاچگی شتاب زدگی
startle
U
پرش وحشت زدگی
alcoholic hallucinosis
U
توهم زدگی الکلی
melancholy
U
سودا زدگی غمگین
forwardness
U
اشتیاق شتاب زدگی
hurry scurry
U
دستپاچگی شتاب زدگی
startled
U
پرش وحشت زدگی
outcrops
U
بیرون زدگی روامدگی
mustiness
U
پوسیدگی یا کپک زدگی
acute hallucinosis
U
توهم زدگی حاد
outcrop
U
بیرون زدگی روامدگی
pecks
U
نوک زدگی سوراخ
pecking
U
نوک زدگی سوراخ
pecked
U
نوک زدگی سوراخ
age hardenable
U
ثبات در برابرزنگ زدگی
precipitately
U
از روی شتاب زدگی
peck
U
نوک زدگی سوراخ
corrosion
U
رفتگی زنگ زدگی
startles
U
پرش وحشت زدگی
Rust
<adj.>
<noun>
U
رنگ زنگ زدگی
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
peel
U
پوست انداختن پوست
peels
U
پوست انداختن پوست
tegumnentum
U
پوست طبیعی پوست
hastiness
U
دست پاچگی شتاب زدگی
foxiness
U
بدرنگی ترشیدگی کفک زدگی
rust protection
U
حفافت در برابر زنگ زدگی
resistance to corrosion
U
مقاوم در برابر زنگ زدگی
corrosion fatigue
U
استهلاک در اثر زنگ زدگی
corrosion resistant
U
مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
frostbite
U
یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
The sun has set (hadd set).
U
آفتاب رفته است ( رفته بود )
manic-depressives
U
دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic-depressive
U
دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic depressive
U
دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
chilled to the bones
<idiom>
U
نفوذ سوز سرما تا مغز استخوان
[احساس یخ زدگی]
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
U
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
xanthochroid
U
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
stoppages
U
جلوگیری
obstructions
U
جلوگیری
arrest
U
سد جلوگیری
interdiction
U
جلوگیری
arrests
U
سد جلوگیری
stoppage
U
جلوگیری
suppression
U
جلوگیری
countercheck
U
جلوگیری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com