English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Ivory Coast U کرانهی مرکزی و غربی افریقا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
harmattan U بادخشک زمستانی سواحل غربی افریقا
st helena U جزیره سنت هلن درجنوب غربی افریقا
Latvia U جمهوری لتونی در کرانهی جنوبی دریای بالتیک
cpu time U مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central U متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
headquarters U شعبه مرکزی اداره مرکزی
the dark continent U افریقا
paching central U سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
Libya U شمال افریقا
steenbok U اهوی کوچک افریقا
steinbock U اهوی کوچک افریقا
Guinea U کشور گینه در افریقا
liberian U لیبری اهل در افریقا
guineas U کشور گینه در افریقا
moorish U وابسته به اهالی شمال افریقا
kaross U پوستین بی استین بومیان افریقا
stapelia U پادزهر سمی وبدبوی افریقا
moored U اهل شمال افریقا مسلمان
barbary U کشوران اسلامی شمال افریقا
moor U اهل شمال افریقا مسلمان
moresque U مطابق با سبک مغربیهای افریقا
moors U اهل شمال افریقا مسلمان
zulu U اهل ناتال در جنوب افریقا ناتالی
aardwolf U کفتار بومی جنوب و مشرق افریقا
casbah U محله بومیهای شهرهای شمالی افریقا
karroo U قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
karoo U قطعه زمین صاف مرتفع وخشک افریقا
hottentot U یکی از انواع بومیهای جنوب افریقا که اندامی کوتاه ورنگ قهوهای مایل به زرددارند
westerly U غربی
hesperian U غربی
occidental U غربی
central postal directory U دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
northwestwards U روبشمال غربی
wester U باد غربی
north-western U شمال غربی
west country whipping U بست غربی
westernizes U غربی شدن
northwestern U شمال غربی
wester U طوفان غربی
north western U شمال غربی
north-westerly U شمال غربی
north westerly U شمال غربی
westerly U باد غربی
westernizing U غربی شدن
south-western U جنوب غربی
to lie east and west U شرقی غربی
southwest U بادجنوب غربی
westernmost U غربی ترین
westernize U غربی شدن
westernised U غربی شدن
westernize U غربی کردن
sou'westers U جنوب غربی
NW U شمال غربی
Western Sahara U صحرای غربی
westernises U غربی کردن
Wild West U ایالتهای غربی
westernises U غربی شدن
westernising U غربی شدن
ind U هند غربی
westernizing U غربی کردن
east elevation U نمای غربی
western hemisphere U نیمکره غربی
south western U جنوب غربی
westernizes U غربی کردن
westernized U غربی شدن
westernization U غربی شدن
westernized U غربی کردن
westwork U بدنه غربی
westernised U غربی کردن
westernising U غربی کردن
Burundi U کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
westernising U تمدن غربی را پذیرفتن
westernize U تمدن غربی را پذیرفتن
westernises U تمدن غربی را پذیرفتن
roaring forties U منطقه بادهای غربی
westernizes U تمدن غربی را پذیرفتن
southwester U باد جنوب غربی
southwestern U واقع در جنوب غربی
southwestward U بسوی جنوب غربی
westernised U تمدن غربی را پذیرفتن
westernizing U تمدن غربی را پذیرفتن
southwestwards U بسوی جنوب غربی
southwest U واقع در جنوب غربی
westernized U تمدن غربی را پذیرفتن
atlantic U دریای محیط غربی
turk's capcactus U کاکتوس هند غربی
northwestwards U بطرف شمال غربی
northwester U طوفان شمال غربی
turk'shead U کاکتوس هند غربی
northwester U باد شمال غربی
narthex U ایوان غربی کلیسا
libeccio U باد جنوب غربی
Western Samoa U کشور ساموآی غربی
first world U واقع دراروپای غربی
southwesterner U اهل جنوب غربی
libecchio U باد جنوب غربی
somali U کشور سومالی واقع در افریقا اهل سومالی
piedmont U ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
westerns U غربی وابسته به مغرب یا باختر
southwester U توفان یا تندباد جنوب غربی
western U غربی وابسته به مغرب یا باختر
westerners U غربی وابسته به مغرب یا باختر
westerner U غربی وابسته به مغرب یا باختر
jonah crab U خرچنگ بزرگ امریکای غربی
Benin U کشور بنین در افریقای غربی
New World U نیمکره غربی یا دنیای جدید امریکا
GI U انجمن پردازش اطلاعات درالمان غربی
Cornish U وابسته به کورنوال درجنوب غربی انگلستان
khowar U زبان رایج درشمال غربی پاکستان
finlander U اهل فینلاند ذرشمال غربی روسیه
GIs U انجمن پردازش اطلاعات درالمان غربی
denier U نوعی مسکوک در فرانسه و اروپای غربی
bushbaby U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
Indian style U [سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
troy U شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر
Nahavand U شهر نهاوند [در شمال غربی ایران نزدیک همدان]
granger road U راه اهنی که ازایالات غربی غله بارکرده میاورد
west lndies U جزایر هند غربی واقع بین اتازونی و امریکای جنوبی
rio treaty U پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
monroe doctrine U سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
albanega U [دیوار لچکی بین قوس نعل اسبی غربی و قاب مستطیل اطراف آن]
c U سومین حرف الفبای انگلیسی و غالب السنه غربی هرچیزی درمرتبه سوم
Common Market U بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
western european union U ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
focal U مرکزی
focal line U خط مرکزی
centerline U خط مرکزی
centrical U مرکزی
axial U مرکزی
cores U مرکزی
core U مرکزی
central pumping station U مرکزی
cl U خط مرکزی
central U مرکزی
centre pocket U مرکزی
boost coil U کوئل مرکزی
central position U وضعیت مرکزی
central position U قرارگاه مرکزی
axial pressure U فشار مرکزی
central U کامپیوتر مرکزی
centralism U مرکزی نگری
central processing unit U واحدپردازنده مرکزی
nucleus U لب هسته مرکزی
nuclei U لب هسته مرکزی
central U تلفن چی مرکزی
central station U نیروگاه مرکزی
central site U سایت مرکزی
central processor U پردازشگر مرکزی
central processor U پردازنده مرکزی
holding company U شرکت مرکزی
center U گروه مرکزی
central sulcus U شیار مرکزی
central fissure U شیار مرکزی
central gyrus U شکنج مرکزی
central convolution U شکنج مرکزی
central load U بار مرکزی
central control desk U میزفرمان مرکزی
central city U شهر مرکزی
central canal U مجرای مرکزی
central bank U بانک مرکزی
central office U دفتر مرکزی
center distance U فاصله مرکزی
center base U میدان مرکزی
central head U فشار مرکزی
central focusing wheel U چرخهزوم مرکزی
central limit theorem U قضیه حد مرکزی
spherical angle U زاویه مرکزی
centrum U جسم مرکزی
state government U دولت مرکزی
head office U اداره مرکزی
centralized plan U پلان مرکزی
central government U حکومت مرکزی
central heating U گرمایش مرکزی
central heating U حرارت مرکزی
concourse U تالار مرکزی
directrix U خط تیر مرکزی
head office U دفتر مرکزی
fovea centralis U فرورفتگی مرکزی
fore and aft center line U خط مرکزی سراسری
mainframe U پردازنده مرکزی
eccentricity U برون مرکزی
eccentricities U برون مرکزی
mainframes U پردازنده مرکزی
subcentral U زیر مرکزی
centrosymmetric U متقارن مرکزی
centralists U مرکزی نگر
centrically U بطور مرکزی
centrifugal U گریز از مرکزی
three center bonding U پیوند سه مرکزی
three centred curve U منحنی سه مرکزی
centripetal U جانب مرکزی
centralist U مرکزی نگر
central terminal U پایانه مرکزی
centre game U بازی مرکزی
centre counter defence U دفاع متقابل مرکزی
measures of central tendency U اندازههای گرایش مرکزی
cento U سازمان پیمان مرکزی
centre pawns U پیادههای مرکزی شطرنج
heliocentric system U دستگاه خورشید مرکزی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com