English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prefix U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefixes U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
resident U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
residents U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
statements U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statement U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one U که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
separator U نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
skip U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skips U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
statement U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
actual address U دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
modifier U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
modifiers U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
statements U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
skipped U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
pipe U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
piped U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
GOSUB U دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
fetched U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetches U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetch U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basic U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basics U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
effective U دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
branch U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branches U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
execute U دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executing U دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executes U دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executed U دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
discrimination instruction U دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions U دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
modes U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
macroinstruction U دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
language U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction U دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halt U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
branch U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address U قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
branches U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
delimiter U 1-حرف یا نشانهای که به زبان یابرنامه شروع و پایان داده یا کورد یا اطلاع بیان میکند. 2-مرز بین دستور و آرگومان
immediate U دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
halts U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halt U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
halted U دستور برنامه که باعث توقف اجرای دستوات CPU میشود تا مجددا تنظیم شود و یا تا وقتی که شروع مجدد شود
vertical diagraph U شکلی از سیستم رمز دو حرفی است که یک حرف بالا و یکی پایین نوشته میشود
psychogram U پیام نوشته روح
service message U پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
addressing U در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
beginning of message U شروع پیام
som U شروع پیام essage
commandment U دستور
prescriptions U دستور
commandments U دستور
prescription U دستور
instructions U دستور
say-so U دستور
command U دستور
commanded U دستور
commands U دستور
say so U دستور
enjoinment U دستور
program U دستور
regulation U دستور
programs U دستور
instruction U دستور
prescript U دستور
rule U دستور
order U دستور
direction U دستور
precept U دستور
formula U دستور
precepts U دستور
formulae U دستور
formulas U دستور
direct U : دستور دادن
field manual U دستور رزمی
regulation U دستور قانون
grammar U کتاب دستور
formulary U دستور نامه
administrative order U دستور اداری
generative grammar U دستور زایشی
technical manual U دستور فنی
directs U : دستور دادن
warning order U دستور اگهی
grammer U دستور زبان
directed U : دستور دادن
grammar U دستور زبان
prescription U دستور عمل
gramarey U دستور زبان
directions U دستور عمل
grammars U دستور زبان
statements U بیانیه دستور
cancellation order U دستور فسخ
agendas U دستور جلسه
grammars U علم دستور
cramer's rule U دستور کرامر
collection order U دستور وصول
programme U دستور نقشه
programmes U دستور نقشه
conditional statement U دستور شرطی
grammars U کتاب دستور
statement U بیانیه دستور
daily order U دستور روز
cancellation order U دستور لغو
embedded code U دستور چاپگر
instructions U دستور کار
standing orders U دستور جاری
standing order U دستور جاری
permission U دستور پروانه
intuit U دستور دادن
avaunt U دستور اخراج
behest U امر دستور
execute statement U دستور اجرایی
blanket order U دستور کلی
engine order U دستور ماشین
enforcement order U دستور اجرا
night order U دستور شبانه
operation order U دستور عملیاتی
order code U رمز دستور
order format U قالب دستور
order U دستورالعمل دستور
ordinace U دستور شرعی
order U دستور سفارش
directives U دستور دهنده
postbyte U در یک دستور برنامه
operating manual U دستور کار
operating instruction U دستور کار
transformational grammar U دستور گشتاری
instructions U دستور عمل
directive U دستور دهنده
order of the day U دستور جلسه
order U دستور دادن
agenda U دستور جلسه
money order U دستور پرداخت
money orders U دستور پرداخت
to give instractions U دستور دادن
sailing orders U دستور حرکت
statement number U شماره دستور
mandate U دستور مافوق
mandates U دستور مردم به
mandates U دستور مافوق
mandated U دستور مردم به
mandated U دستور مافوق
run U دستور RUN
grammatically U ازروی دستور
purchase order U دستور خرید
dictate U دستور دادن
dictated U دستور دادن
dictates U دستور دادن
instruction U دستور عمل
mandating U دستور مافوق
dictating U دستور دادن
mandate U دستور مردم به
recipes U خوراک دستور
superior order U دستور مافوق
macro U شرح دستور
programs U دستور کار
programs U برنامه دستور
program U دستور کار
program U برنامه دستور
macro U درشت دستور
grammar U علم دستور
lubrication order U دستور روغنکاری
commandment U دستور خدا
laying instruction U دستور نصب
recipe U خوراک دستور
principals U دستور دهنده
job order U دستور کار
prescriptions U دستور عمل
principal U دستور دهنده
runs U دستور RUN
commandments U دستور خدا
macro instruction U درشت دستور
instruction U دستور کار
mounting instruction U دستور نصب
movement order U دستور حرکت
dictate U دستور دادن
mandating U دستور مردم به
intuited U دستور دادن
intuiting U دستور دادن
intuits U دستور دادن
microinstruction U ریز دستور
macroinstruction U درشت دستور
grammarian U متخصص دستور زبان
transfers U تغییر دستور یا کنترل
injunctions U حکم بازداشت دستور
order [placed with somebody] U دستور [ازطرف کسی]
transfer U تغییر دستور یا کنترل
grammarians U متخصص دستور زبان
injunction U حکم بازداشت دستور
transferring U تغییر دستور یا کنترل
table U از دستور خارج کردن
tabled U از دستور خارج کردن
briefer U دستور خلاصه کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com