Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
black tie
U
کت نیمه رسمی مردانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
officious
U
نیمه رسمی شبهه رسمی
semiformal
U
نیمه رسمی
semiofficial
U
نیمه رسمی
semi official
U
نیمه رسمی
overlapped
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seahorses
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorse
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap
U
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
cmos
U
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos
U
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
imbricate
U
نیمه نیمه روی هم گذاشتن
spliced
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous
U
نیمه درخشان نیمه مجلل
semipublic
U
نیمه عمومی نیمه دولتی
splicing
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
return
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
reviewing
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
review
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary
U
مامور رسمی مقام رسمی
solemn form
U
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
half life
U
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
masculinely
U
مردانه
manly
U
مردانه
manful
U
مردانه
manwise
U
مردانه
manfully
U
مردانه
virile
U
مردانه
gamely
U
مردانه
mannish
U
مردانه
kilt
U
دامن مردانه
ulster
U
پالتوگشاد مردانه
virile strength
U
نیروی مردانه
men's apartments
U
قسمت مردانه
mannishly
U
با ادای مردانه
parole
U
قول مردانه
mannishness
U
ادای مردانه
gentlemen's agreement
U
قول مردانه
paroled
U
قول مردانه
paroles
U
قول مردانه
paroling
U
قول مردانه
sportsmanly
U
مردانه وار
singlets
U
زیرپوش مردانه
singlet
U
زیرپوش مردانه
t shirt
U
زیرپیراهنی مردانه
smoking jacket
U
ژاکت مردانه
kilts
U
دامن مردانه
masculine
U
نرینه مردانه
saloon
U
آرایشگاه مردانه
unisex
U
زنانه - مردانه
male courage
U
جرات مردانه
man power
U
نیروی مردانه
menswear
U
لباس مردانه
men's rooms
U
مستراح مردانه
men's room
U
مستراح مردانه
male
U
مردانه نرینه
half hose
U
جوراب مردانه
fedora
U
کلاه نمدی مردانه
strong minded
U
دارای افکار مردانه
play fair
U
مردانه معامله کردن
sartorial
U
مربوط بلباس مردانه
haberdashery
U
مغازه ملبوس مردانه
black tie
U
لباس عصر مردانه
dress shirt
U
پیراهن عصر مردانه
haberdasher
U
فروشنده لباس مردانه
haberdashers
U
فروشنده لباس مردانه
dress shirts
U
پیراهن سفید مردانه
dress shirts
U
پیراهن عصر مردانه
mannish
U
دارای رفتار مردانه
top hats
U
کلاه مردانه استوانهای
play fair
U
مردانه بازی کردن
top hat
U
کلاه مردانه استوانهای
pyjamas
U
لباس خواب مردانه
Stage party ( films , movies ) .
U
میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
barytone
U
میان صدای مردانه
to die game
U
مردانه جان دادن
stags
U
جلسه یا مهمانی مردانه
stag
U
جلسه یا مهمانی مردانه
dress shirt
U
پیراهن سفید مردانه
cuffs
U
سردست پیراهن مردانه
cuffing
U
سردست پیراهن مردانه
cuffed
U
سردست پیراهن مردانه
cuff
U
سردست پیراهن مردانه
exchange devaluation
U
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
inverness
U
یکجور ردای بی استین مردانه
cassi mere
U
پارچه پشمی جناغی مردانه
jerkins
U
کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
jerkin
U
کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
night shirt
U
پیراهن خواب مردانه یاپسرانه
tenor
U
تمایل صدای زیر مردانه
mess jacket
U
ژاکت تنگ وکوتاه مردانه
tenors
U
تمایل صدای زیر مردانه
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
masculinize
U
شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
This is the latest mens fashion.
U
این آخرین مد لباس مردانه است
tux
U
لباس مردانه مخصوص چای عصر
tuxedos
U
لباس مردانه مخصوص چای عصر
tuxedo
U
لباس مردانه مخصوص چای عصر
from mid may to mid june
U
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
shirt-tail
U
بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
frock coat
U
نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
frock coats
U
نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
shirt-tails
U
بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
billycock
U
نوعی کلاه گرد مردانه که ازنمد نرم ساخته میشود
codpiece
U
روکش یا کیسهای که دکمههای جلو شلوار و برجستگی آلت مردانه رامیپوشاند
codpieces
U
روکش یا کیسهای که دکمههای جلو شلوار و برجستگی آلت مردانه رامیپوشاند
semifinal
U
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
tweed
U
پارچه پشم ونخ راه راه مردانه
contraltos
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
to play fair
U
مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
contralto
U
زیرترین صدای مردانه بم ترین صدای زنانه
mid-
U
نیمه
in noon of night
U
در نیمه شب
midnight
U
نیمه شب
half deck
U
نیمه پل
stiffish
U
نیمه شق
moiety
U
نیمه
semi
U
نیمه
part way
U
نیمه
semis
U
نیمه
division line
U
خط نیمه
mid
U
نیمه
semicrystalline
U
نیمه بلورین
aileron
U
نیمه لچکی
subliminally
U
نیمه خوداگاه
semidetached
U
نیمه مجزا
semi literate
U
نیمه نویسا
semidivine
U
نیمه الهی
midway
U
نیمه راه
semidivine
U
نیمه خدا
subliminal
U
نیمه خوداگاه
half faced
U
نیمه کاره
aileron
U
نیمه سنتوری
semi independent
U
نیمه مستقل
semiconscious
U
نیمه بیهوش
semi
U
نیمه تاحدی
semicrystalline
U
نیمه متبلور
semi mechanization
U
نیمه مکانیزه
semiconscious
U
نیمه هوشیار
semicolonialism
U
نیمه مستعمراتی
semicolonial
U
نیمه ازاد
semis
U
نیمه تاحدی
semicolonial
U
نیمه مستعمره
half-column
U
نیمه ستون
semi-finals
U
نیمه نهایی
semi finals
U
نیمه نهایی
midwatch
U
پاس نیمه شب
middle watch
U
نگهبانی نیمه شب
nocturn
U
عبادت نیمه شب
demigod
U
نیمه خدا
partial fixing
U
نیمه گیرداری
halfway
U
نیمه راه
dwarf wall
U
دیوار نیمه
megrim
U
درد نیمه سر
half way
U
نیمه راه
halvers
U
نیمه مشترک
half-bat
U
آجر نیمه
brow ague
U
درد نیمه سر
left heart
U
نیمه چپ قلب
before mid night
U
قبل از نیمه شب
backcourt
U
نیمه دفاعی
half tracked
U
نیمه شنی
half time
U
نیمه بازی
partially hearing
U
نیمه شنوا
partially sighted
U
نیمه بینا
semiactive
U
نیمه فعال
semiaquatic
U
نیمه ابزی
semiarboreal
U
نیمه درختی
semiarid
U
نیمه خشک
semiautomatic
U
نیمه خودکار
semicinductor
U
نیمه هادی
semicinductor
U
نیمه رسانا
semicivilized
U
نیمه متمدن
semi conductor
U
نیمه هادی
semi trailer
U
نیمه یدک
foreconscious
U
نیمه هشیاری
semi skilled
U
نیمه ماهر
midyear
U
نیمه سال
preconscious
U
نیمه هشیار
quasi private
U
نیمه خصوصی
quasi public
U
نیمه عمومی
quasi commercial
U
نیمه بازرگانی
quasi concave
U
نیمه مقعر
quasi convex
U
نیمه محدب
second half
U
نیمه دوم
half mast high
U
نیمه افراشته
half loaded
U
سلاح نیمه پر
semi-conscious
U
نیمه هشیار
draft
U
نیمه نهایی
drafted
U
نیمه نهایی
drafts
U
نیمه نهایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com