Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
condition book
U
کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
conditions
U
مقررات و شرایط اسبدوانی
bylaws
U
قانون ومقررات فرعی
bylaws
U
ایین نامه ومقررات داخلی
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
cahier
U
کتابچه
booklet
U
کتابچه
blank book
U
کتابچه
booklets
U
کتابچه
notebook
کتابچه یادداشت
note book
U
دفتر کتابچه
notebooks
U
کتابچه یادداشت
bankbook
U
کتابچه بانک
dynamic condition
U
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
synoptic situation
U
شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
telephone directories
U
کتابچه راهنمای تلفن
telephone directory
U
کتابچه راهنمای تلفن
pocketbook
U
درامد کتابچه یا دفتر بغلی
pocketbooks
U
درامد کتابچه یا دفتر بغلی
check book
U
کتابچه ثبت ارقام یاموادرسیدگی شده
chap book
U
کتابچه اشعاروادبیات عوام پسند که دوره گردان می فروشند
ready reckoner
U
کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
circuits
U
پیست اسبدوانی
circuit
U
پیست اسبدوانی
turf
U
پیست چمن اسبدوانی
grasses
U
چمن مسیر اسبدوانی
grass
U
چمن مسیر اسبدوانی
post time
U
زمان شروع اسبدوانی
boys
U
سوارکار مسابقه اسبدوانی
boy
U
سوارکار مسابقه اسبدوانی
envelopes
U
نام داده که حاوی پیام پستی است به همراه اطلاعات آدرس مقصد بسته کاغذ که حاوی نامهای است
envelope
U
نام داده که حاوی پیام پستی است به همراه اطلاعات آدرس مقصد بسته کاغذ که حاوی نامهای است
flat race
U
مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
highweight handicap
U
مسابقه اسبدوانی با امتیازمتفاوت وزن
posts
U
تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
posted
U
تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
post-
U
تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
post
U
تیر یا میله در مسیر اسبدوانی
stretches
U
قسمت اخر مسیر اسبدوانی
free legged
U
بدون کلاف پا در مسابقه اسبدوانی
early foot
سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
stretched
U
قسمت اخر مسیر اسبدوانی
stretch
U
قسمت اخر مسیر اسبدوانی
training track
U
مسیر تمرینی مسابقه اسبدوانی
second best theory
U
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
connection
U
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connexions
U
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
clubhouse turn
U
انحنای پیست اسبدوانی پس ازخط پایان
handride
U
اسبدوانی بدون کمک مهمیز یاشلاق
barrier
U
نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
barriers
U
نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
patrol judge
U
داور برج طول مسیر اسبدوانی
turfman
U
صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
steeplechases
U
اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
speeds
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
steeplechase
U
اسب دوانی باپرش از مانع اسبدوانی صحرایی
speed
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
speeding
U
مدت زمان تمام کردن مسابقه اسبدوانی
masters
U
1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
master
U
1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
mastered
U
1-دیسکی که حاوی تمام فایلهای یک کار است . 2-دیکی که حاوی کد سیستم عامل کامپیوتر است که پیش از عملیات سیستم باید باز شود
break
U
جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
breaks
U
جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
operation
U
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
tracked
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
poles
U
چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
tracks
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
track
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
pole
U
چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
circulars
U
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
circular
U
لیستی که در آن هر عنصر حاوی داده آدرس عنصر دیگر در لیست است و آخرین عنصر حاوی اولین عنصر است
fastest
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
classics
U
مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
fast
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
classic
U
مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
fasts
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
terms
U
شرایط
termed
U
شرایط
terming
U
شرایط
conditions
U
شرایط
the conditions
U
شرایط ان
term
U
شرایط
standard temperature and pressure
U
شرایط استاندارد
terms of trade
U
شرایط مبادله
normal temperature and pressure
U
شرایط متعارفی
qualification
U
واجد شرایط
plateau
U
شرایط پایا
qualification
U
وضعیت شرایط
plateaux
U
شرایط پایا
necessary conditions
U
شرایط لازم
tropical condition
U
شرایط گرمسیری
working conditions
U
شرایط کار
qalified
U
واجد شرایط
conditions of contract
U
شرایط قرارداد
conditions of purchase
U
شرایط خرید
ball games
U
شرایط وضعیت
ball game
U
شرایط وضعیت
conference terms
U
شرایط کنفرانس
credit terms
U
شرایط اعتبار
qualifications
U
شرایط لازم
requirements of the credit
U
شرایط اعتبار
requirements
U
شرایط لازم
dis qualified
U
فاقد شرایط
standard temperature and pressure
U
شرایط متعارفی
emergency conditions
U
شرایط اضطراری
delivery terms
U
شرایط تحویل
terms of trade
U
شرایط معامله
light conditions
U
شرایط نور
mutual terms
U
شرایط متقابل
existing circumstances
U
شرایط موجود
terms of shipment
U
شرایط حمل
shipping terms
U
شرایط حمل
qulifications
U
واجد شرایط
settlement terms
U
شرایط تسویه
final cinditions
U
شرایط پایانی
final cinditions
U
شرایط فینال
initial condition
U
شرایط اولیه
disadvantages
U
شرایط نامساعد
disadvantage
U
شرایط نامساعد
present conditions
U
شرایط فعلی
implied terms
U
شرایط تلویحی
implied terms
U
شرایط ضمنی
given conditions
U
شرایط معلوم
second order conditions
U
شرایط ثانوی
spring conditions
U
شرایط بهاری
terms of payment
U
شرایط پرداخت
terms and conditions
U
ضوابط و شرایط
normal temperature and pressure
U
شرایط استاندارد
settlement terms
U
شرایط پرداخت
payment terms
U
شرایط پرداخت
sufficient conditions
U
شرایط کافی
qualified
U
واجد شرایط
standard conditions
U
شرایط متعارفی
marginal conditions
U
شرایط نهائی
makings
U
شرایط لازم
liner terms
U
شرایط خط کشتیرانی
standard condition
U
شرایط استاندارد
ballistic conditions
U
شرایط بالیستیکی
stability conditions
U
شرایط ثبات
equilibrium conditions
U
شرایط تعادل
given conditions
U
شرایط معینه
average conditions
U
شرایط متوسط
fair play
U
شرایط برابر
actude conditions
U
شرایط حاد
actude conditions
U
شرایط شدید
admission requirements
U
شرایط پذیرش
adverse factors
U
شرایط نامساعد
conditions of use
U
شرایط کاربرد
conditions
U
شرایط اوضاع
boundary conditions
U
شرایط مرزی
suitable conditions
U
شرایط مناسب
usual conditions
U
شرایط معمول
boundary conditions
U
شرایط حدی
ambient conditions
U
شرایط محیطی
condition of readiness
U
شرایط امادگی
bona fide
U
واجد شرایط
conditions of (the) competition
U
شرایط رقابت
plateaus
U
شرایط پایا
competitive conditions
U
شرایط رقابت
eligible
U
واجد شرایط
competition conditions
U
شرایط رقابت
average conditions
U
شرایط عادی
qualifies
U
واجد شرایط
Russian roulette
<idiom>
U
شرایط پرخطر
no bed of roses
<idiom>
U
شرایط سختوبد
qualify
U
واجد شرایط
tight spot
<idiom>
U
شرایط سخت
ineligible
U
فاقد شرایط لازم
feudatory
U
تابع شرایط تیول
turn the tables
<idiom>
U
عوض کردن شرایط
bend
U
شرایط خمیدگی زانویی
make a difference
<idiom>
U
شرایط را عوض کردن
second order conditions
U
شرایط مرتبه دوم
conditions of sale
U
شرایط اساسی معامله
qualify for
U
واجد شرایط بودن
to impose conditions
U
با شرایط سنگین بارکردن
machining requirments
U
شرایط براده برداری
it does not s. the condition
U
واجدان شرایط نیست
possessing the necessary qualifications
U
واجد شرایط لازم
investigation of foundation conditions
U
تحقیق شرایط شالوده
qualificatory
U
واجد شرایط کننده
ineligibility
U
فقدان شرایط لازم
meet
U
مطابق شرایط بودن
meets
U
مطابق شرایط بودن
other things being equal
U
اگر شرایط دیگررابرابربگیریم
tight squeeze
<idiom>
U
شرایط سخت تجاری
qualified
U
دارای شرایط لازم
quantifies
U
واجد شرایط شدن
support conditions
U
شرایط تکیه گاهی
quantify
U
واجد شرایط شدن
tenders conditions
U
شرایط عمومی مناقصه
provisions of a contract
U
شرایط قرار داد
terms and conditions of the credit
U
ضوابط و شرایط اعتبار
quantified
U
واجد شرایط شدن
quantifying
U
واجد شرایط شدن
circumstance
U
شرایط محیط اهمیت
through the mill
<idiom>
U
تجربه شرایط مشکل
volcanism
U
شرایط و خصوصیات اتشفشانی
unqualified
U
فاقد شرایط لازم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com