Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
search
U
کاوش کردن زمین
searched
U
کاوش کردن زمین
searches
U
کاوش کردن زمین
searchingly
U
کاوش کردن زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
area search
U
کاوش منطقه با دیدبانی بصری کاوش منطقهای
scan
U
کاوش کردن
probe
U
کاوش کردن
delving
U
کاوش کردن
delved
U
کاوش کردن
to browse through
U
کاوش کردن
scans
U
کاوش کردن
prog
U
کاوش کردن
delves
U
کاوش کردن
probes
U
کاوش کردن
probed
U
کاوش کردن
surveillance
U
کاوش کردن
to search after
U
کاوش کردن
to rummage
U
کاوش کردن
pry
U
کاوش کردن
scanned
U
کاوش کردن
pries
U
کاوش کردن
delve
U
کاوش کردن
pried
U
کاوش کردن
ransack
U
زیاد کاوش کردن
ransacks
U
زیاد کاوش کردن
ferret
U
کنجکاوی کردن کاوش
ransacking
U
زیاد کاوش کردن
scavenge
U
در آشغال کاوش کردن
ferrets
U
کنجکاوی کردن کاوش
ransacked
U
زیاد کاوش کردن
scavenges
U
در اشغال کاوش کردن
scavenged
U
در اشغال کاوش کردن
manage grab
U
در آشغال کاوش کردن
scavenge
U
در اشغال کاوش کردن
forages
U
پی علف گشتن کاوش کردن
foraged
U
پی علف گشتن کاوش کردن
forage
U
پی علف گشتن کاوش کردن
foraging
U
پی علف گشتن کاوش کردن
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
nose around
[about]
<idiom>
چیزی را سری نگه داشتن کاوش کردن
explores
U
اکتشاف کردن کاوش کردن
explore
U
اکتشاف کردن کاوش کردن
digs
U
کاوش کردن فرو کردن
exploring
U
اکتشاف کردن کاوش کردن
dig
U
کاوش کردن فرو کردن
explored
U
اکتشاف کردن کاوش کردن
analysis
U
کاوش
probe
U
کاوش
surveillance
U
کاوش
probed
U
کاوش
dig
U
کاوش
digs
U
کاوش
probes
U
کاوش
penetration
U
کاوش
probing
U
کاوش
excavation
U
کاوش
search
U
کاوش
searched
U
کاوش
searchingly
U
کاوش
searches
U
کاوش
exploration
U
کاوش
perquisition
U
کاوش
exploration
U
کاوش اکتشاف
electrical prospecting
U
کاوش الکتریکی
researched
U
کاوش پژوهیدن
area search
U
کاوش منطقه
geophysical prospecting
U
کاوش ژئوفیزیکی
linear probing
U
کاوش خطی
research
U
کاوش پژوهیدن
researches
U
کاوش پژوهیدن
researching
U
کاوش پژوهیدن
exploratory drive
U
سائق کاوش
antisubmarine search
U
کاوش ضد زیردریایی
unsearchable
U
کاوش ناپذیر
prying
U
کاوش کننده
analysis
U
تحلیل کاوش
unsought
U
کاوش نشده
sector of search
U
منطقه کاوش
prober
U
کاوش کننده
inexplorable
U
کاوش ناپذیر
random number seed
U
کاوش تصادفی
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
rummages
U
کاوش بازرس کشتی
surveys
U
بررسی کاوش منطقه
survey
U
بررسی کاوش منطقه
rummage
U
کاوش بازرس کشتی
surveyed
U
بررسی کاوش منطقه
rummaged
U
کاوش بازرس کشتی
rummaging
U
کاوش بازرس کشتی
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
grounding
U
زمین کردن
ground
U
زمین کردن
paralyse
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysed
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzing
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzes
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzed
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyses
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysing
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
to till the soil
U
زمین را کشت کردن
to work the land
U
زمین را زراعت کردن
protective earthing
U
زمین کردن حفافتی
to dig out
U
گود کردن زمین
peneplain
U
فرسوده کردن زمین
dig , in
U
گود کردن زمین
geodesy
U
مساحی کردن زمین
dibble
U
گود کردن زمین
terrain spotting
U
تجسس کردن زمین
harrows
U
صاف کردن زمین
searches
U
مراقبت کردن از زمین
searchingly
U
مراقبت کردن از زمین
to clear land
U
زمین راصاف کردن
to cultivate land
U
زمین را کشت کردن
searched
U
مراقبت کردن از زمین
search
U
مراقبت کردن از زمین
peneplane
U
فرسوده کردن زمین
terrain spotting
U
دیدبانی کردن زمین
harrow
U
صاف کردن زمین
inserted grouping
U
میدان دید مخلوط رادار منطقه کاوش مختلط
intercepting search
U
کاوش برای رهگیری هوایی تجسس با رادار به منظوررهگیری
infrared resolution
U
تجزیه و تحلیل و کاوش هدف با عکاسی مادون قرمز
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
neutral earth
U
زمین کردن نقطه صفر
grubbed
U
زمین کندن جستجو کردن
grubs
U
زمین کندن جستجو کردن
photo imagery
U
عکس برداری کردن از زمین
harrows
U
باچنگک زمین را صاف کردن
grub
U
زمین کندن جستجو کردن
harrow
U
باچنگک زمین را صاف کردن
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
geologize
U
ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
bedraggle
U
روی زمین کشیدن و چرک کردن
geologize
U
مطالعه علم زمین شناسی کردن
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
hovering
U
پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
reclaiming
U
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaims
U
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
peg out
U
کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
soil improvement
U
بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
reclaimed
U
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaim
U
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
clips
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clipped
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
bow line
U
نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
clip
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clippings
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
reventment
U
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
sector scan
U
کاوش منطقهای با رادار تجسس منطقهای
descentheight
U
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
fumbles
U
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumble
U
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbled
U
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
send in
U
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
U
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
earth
U
زمین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com