Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
anaphrodisia
U
کاهش شهوت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
voluptuous
U
شهوت پرست شهوت انگیز
tax friction
U
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
U
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
decreases
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
U
کاهش دادن کاهش
decreased
U
کاهش دادن کاهش
decrease
U
کاهش دادن کاهش
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
concupiscence
U
شهوت
carnality
U
شهوت
eros
U
شهوت
ruts
U
شهوت
rut
U
شهوت
appetites
U
شهوت
appetite
U
شهوت
passion
U
شهوت
desire
U
شهوت
desires
U
شهوت
desiring
U
شهوت
lust
U
شهوت
conoupiscence
U
شهوت
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
sexiness
U
شهوت انگیزی
anaphrodisiac
U
کاهنده شهوت
urethral erotism
U
شهوت میزراهی
urolagnia
U
شهوت ادراری
voluptuate
U
شهوت انگیزکردن
anality
U
شهوت مقعدی
anal erotism
U
شهوت مقعدی
sensuality
U
شهوت پرستی
lewdness
U
شهوت پرستی
flesh
U
جسم شهوت
red-hot
<adj.>
U
شهوت انگیز
juicy
<adj.>
U
شهوت انگیز
tasty
<adj.>
U
شهوت انگیز
anal eroticism
U
شهوت مقعدی
alloerotism
U
شهوت دگرگرا
liking
U
شهوت ومیل
alloeroticism
U
شهوت دگرگرا
salacious
U
شهوت پرست
eroticism
U
شهوت گرایی
voluptuousness
U
شهوت رانی
graphomania
U
شهوت نوشتن
lascivious
U
شهوت انگیز
obscene
U
شهوت انگیز
erotism
U
شهوت گرایی
orality
U
شهوت دهانی
lecherous
U
شهوت پرست
organ eroticism
U
شهوت اندامی
genital eroticism
U
شهوت تناسلی
satyriasis
U
شهوت پرستی
lustfully
U
از روی شهوت
salacity
U
شهوت رانی
oral eroticism
U
شهوت دهانی
salaciousness
U
شهوت رانی
ruts
U
مست شهوت شدن
voluptuously
U
بطور شهوت انگیز
rut
U
مست شهوت شدن
burns
U
دراتش شهوت سوختن
salaciously
U
از روی شهوت رانی
voyeurism
U
اطفاء شهوت با نگاه
impassion
U
برسر شهوت اوردن
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea.
U
شهوت کلام دارد
Lust for power and riches.
U
شهوت قدرت وثروت
libidos
U
شهوت جنسی هوس
libido
U
شهوت جنسی هوس
pornography
U
نوشته شهوت انگیز
burn
U
دراتش شهوت سوختن
libidinous
U
وابسته به شهوت جنسی
to gratify ones passions
U
شهوت رانی کردن
lusty
U
قوی شهوت انگیز
lustiest
U
قوی شهوت انگیز
oestrum
U
شهوت ومستی جانوران
lasciviously
U
از روی شهوت پرستی
to provoke passion
U
شهوت انگیز بودن
passionately
U
بطور شهوت امیز
lustier
U
قوی شهوت انگیز
luscious
U
دلپذیر شهوت انگیز
libidinal
U
وابسته به شهوت جنسی
voluptuously
U
از روی شهوت پرستی
libidinously
U
از روی شهوت رانی
lesbians
U
وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
voyeurs
U
اطفا کننده شهوت بانگاه
voyeur
U
اطفا کننده شهوت بانگاه
lesbian
U
وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
satyriasis
U
نعوظ یا شدت حس شهوت درمرد
lust
U
حرص واز شهوت داشتن
lesbianism
U
دفع شهوت زنی با زن دیگر
She is blinded by passion .
U
شهوت او را کور کرده است
lewd
U
ناشی از هرزگی شهوت پرست
bawdry
U
شهوت پرستی
[غیر مصطلح]
venery
U
شهوت پرستی خوشگذرانی جنسی
to g. with passion
U
دراتش شهوت یاعشق سوختن
pornographer
U
نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
sexier
U
دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
sexy
U
دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
pornographic
U
وابسته به عکس یانوشته شهوت انگیز
sexiest
U
دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
sapphic vice
U
شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
She is passionately fond of tennis .
U
شهوت تنیس باز ی کردن دارد
he has a rage for money
U
برای گرد کردن پول شهوت
acid reduction
U
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
peeping Tom
U
اطفا کننده شهوت بانگاه
[اصطلاح روزمره]
peeper
U
اطفا کننده شهوت بانگاه
[اصطلاح روزمره]
to pander any one's lust
U
وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
poeeping tom
U
ادمی که بانگاه باعضاء تناسلی واعضای برهنه اطفاء شهوت کند
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
downturn
U
کاهش
downturns
U
کاهش
reduce/enlarge
U
کاهش
decline
U
کاهش
scale down
U
کاهش
degression
U
کاهش
reductions
U
کاهش
dampest
U
کاهش
dampers
U
کاهش
damp
U
کاهش
subrtraction
U
کاهش
subraction
U
کاهش
slow down
U
کاهش
decrement
U
کاهش
attenuation
U
کاهش
slowdown
U
کاهش
depreciatory
U
کاهش
rebates
U
کاهش
rebate
U
کاهش
subtraction
U
کاهش
shrinkage
U
کاهش
imminution
U
کاهش
abatement
U
کاهش
declining
U
کاهش
declines
U
کاهش
slowdowns
U
کاهش
declined
U
کاهش
diminution
U
کاهش
acceptance
U
کاهش
acceptances
U
کاهش
devaluation
U
کاهش
falling off
U
کاهش
falling-off
U
کاهش
reduction
U
کاهش
wastage
U
کاهش
concession
U
کاهش
decreases
U
کاهش
mitigation
U
کاهش
decrease
U
کاهش
decreased
U
کاهش
deduction
U
کاهش
relief
U
کاهش
spoiling
U
کاهش
spoiled
U
کاهش
spoil
U
کاهش
spoils
U
کاهش
decrementation
U
کاهش پلهای
speed reduction
U
کاهش سرعت
reductionism
U
کاهش گری
logarithmic decrement
U
کاهش لگاریتمی
reduce
U
کاهش یافتن
reduces
U
کاهش یافتن
scale down
U
کاهش تدریجی
decrement
U
میزان کاهش
mitigative
U
مایه کاهش
decrease
U
کاهش یافتن
scale down
U
کاهش مقیاس
minuend
U
کاهش یاب
mark down
U
کاهش قیمت
mark down
U
کاهش قیمتها
decrease in value
U
کاهش ارزش
deduction
U
کاهش تفریق
reductional
U
تبدیل کاهش
reducing
U
کاهش یافتن
reduction ratio
U
نسبت کاهش
abatement
[of pain]
U
کاهش درد
relief
[from pain]
U
کاهش درد
depopulation
U
کاهش نفوس
alleviation
U
کاهش درد
price reduction
U
کاهش قیمت
easement
U
کاهش درد
monetary contraction
U
کاهش پول
prereduction
U
کاهش اولیه
easing
U
کاهش درد
palliation
U
کاهش درد
indiminishable
U
کاهش ناپذیر
palliator
U
کاهش دهنده
palliation
U
کاهش دادن
lapse rate
U
اهنگ کاهش
lapse time
U
زمان کاهش
detraction
U
کاهش کسرشان
detraction
U
کاهش توجه
reduction of armamentes
U
کاهش تسلیحات
reduction factor
U
ضریب کاهش
dishoarding
U
کاهش ذخیره
dishoarding
U
کاهش اندوخته
disinflation
U
کاهش تورم
disinflation
U
کاهش ورم
disinvestment
U
کاهش سرمایه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com