English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
disinvestment U کاهش سرمایه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
capital loss U کاهش ارزش سرمایه
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
Other Matches
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
decreases U کاهش دادن کاهش
decrease U کاهش دادن کاهش
decreased U کاهش دادن کاهش
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
acid reduction U کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
abatement U کاهش
dampers U کاهش
declined U کاهش
declines U کاهش
shrinkage U کاهش
concession U کاهش
rebates U کاهش
rebate U کاهش
imminution U کاهش
spoiling U کاهش
subtraction U کاهش
reduce/enlarge U کاهش
declining U کاهش
decline U کاهش
downturns U کاهش
downturn U کاهش
reductions U کاهش
reduction U کاهش
falling-off U کاهش
acceptances U کاهش
spoil U کاهش
spoiled U کاهش
spoils U کاهش
dampest U کاهش
damp U کاهش
acceptance U کاهش
devaluation U کاهش
falling off U کاهش
slowdowns U کاهش
diminution U کاهش
decreased U کاهش
decrease U کاهش
deduction U کاهش
slowdown U کاهش
decrement U کاهش
scale down U کاهش
slow down U کاهش
degression U کاهش
depreciatory U کاهش
subraction U کاهش
attenuation U کاهش
wastage U کاهش
subrtraction U کاهش
relief U کاهش
decreases U کاهش
mitigation U کاهش
equity U سرمایه
capital U سرمایه
fund U سرمایه
funded U سرمایه
turn over U سرمایه
capital intensive U سرمایه بر
equities U سرمایه
asset U سرمایه
clemmensen reduction U کاهش کلمنسنی
waney U کاهش یافته
intensity decrease U کاهش شدت
logarithmic decrement U کاهش لگاریتمی
anaphrodisia U کاهش شهوت
indiminishable U کاهش ناپذیر
rebate U تخفیف کاهش
deceleration U کاهش سرعت
abatable U کاهش پذیر
mark down U کاهش قیمت
shrinks U کاهش یافتن
shrinking U کاهش یافتن
shrink U کاهش یافتن
rebates U تخفیف کاهش
abatement U کاهش الودگی
fall in temperature U کاهش دما
lessened U کاهش دادن
disinflation U کاهش تورم
lessening U کاهش دادن
detraction U کاهش کسرشان
detraction U کاهش توجه
dishoarding U کاهش اندوخته
dishoarding U کاهش ذخیره
lapse rate U اهنگ کاهش
lapse time U زمان کاهش
decrementation U کاهش پلهای
disinflation U کاهش ورم
drop in temperature U کاهش دما
drive reduction U کاهش سائق
decrease in value U کاهش ارزش
lessen U کاهش دادن
decrement U میزان کاهش
lessens U کاهش دادن
decreased U کاهش یافتن
prereduction U کاهش اولیه
abatement [of pain] U کاهش درد
depreciation U کاهش بها
extinction U کاهش نور
slake U کاهش فرونشستن
slaked U کاهش فرونشستن
palliator U کاهش دهنده
slakes U کاهش فرونشستن
palliation U کاهش دادن
relief [from pain] U کاهش درد
alleviation U کاهش درد
devaluation U کاهش نرخ
depopulation U کاهش نفوس
reduction U کاهش احیاء
reduction of armamentes U کاهش تسلیحات
decrease U کاهش یافتن
reductionism U کاهش گری
reductional U تبدیل کاهش
reduction ratio U نسبت کاهش
deduction U کاهش تفریق
reduction factor U ضریب کاهش
scale down U کاهش تدریجی
scale down U کاهش مقیاس
decreases U کاهش یافتن
speed reduction U کاهش سرعت
price reduction U کاهش قیمت
taper off U کاهش یافتن
tax cuts U کاهش مالیات
tax deduction U کاهش مالیات
reductions U کاهش احیاء
wanes U کاهش یافتن
palliation U کاهش درد
minuend U کاهش یاب
reduces U کاهش یافتن
reduce U کاهش یافتن
reducing U کاهش یافتن
wage cuts U کاهش دستمزد
mitigative U مایه کاهش
monetary contraction U کاهش پول
wane U کاهش یافتن
waned U کاهش یافتن
waning U کاهش یافتن
easing U کاهش درد
easement U کاهش درد
mark down U کاهش قیمتها
wany U کاهش یافته
capital asset U سرمایه ثابت
capital appropiation U تخصیص سرمایه
social capital U سرمایه اجتماعی
capital constraint U محدودیت سرمایه
capital depreciation U استهلاک سرمایه
capital creation U ایجاد سرمایه
cost of capital U هزینه سرمایه
capital cost U هزینه سرمایه
capital augmenting U سرمایه افزا
yield of capital U بازده سرمایه
capital consumption U مصرف سرمایه
capital consuming U سرمایه طلب
capital building U سرمایه سازی
capital construction U ساختمان سرمایه
capital charges U هزینههای سرمایه
widening of capital U گسترش سرمایه
bankroll U سرمایه بانک
equity investment U مشارکت در سرمایه
financial capital U سرمایه مالی
fixed capital U سرمایه ثابت
capital coefficient U ضریب سرمایه
fixed property U سرمایه ثابت
anti capitalist U ضد سرمایه داری
capital agglomeration U تجمع سرمایه
consumer capital U سرمایه مصرفی
constant capital U سرمایه ثابت
capital accumulation U تراکم سرمایه
capital accumulation U انباشت سرمایه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com