English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
drive reduction U کاهش سائق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drives U سائق
drive U سائق
drive arousal U برانگیختگی سائق
exploratory drive U سائق کاوش
maternal drive U سائق مادری
drive stimulus U محرک سائق
primary drive U سائق نخستین
activity drive U سائق فعالیت
visceral drive U سائق احشایی
secondary drive U سائق ثانوی
social drive U سائق اجتماعی
hunger drive U سائق گرسنگی
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
drive displacement U جابه جایی سائق
drive channelling U راه گزینی سائق
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
dialectic materialism U دیالکتیک مادی مبتنی بر قبول جبرتاریخ به عنوان یک سائق عمده وقایع
decrease U کاهش دادن کاهش
decreased U کاهش دادن کاهش
decreases U کاهش دادن کاهش
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction U کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
dampers U کاهش
damp U کاهش
spoils U کاهش
spoiling U کاهش
spoiled U کاهش
dampest U کاهش
concession U کاهش
downturn U کاهش
downturns U کاهش
subrtraction U کاهش
subraction U کاهش
decline U کاهش
reduction U کاهش
spoil U کاهش
reductions U کاهش
declined U کاهش
attenuation U کاهش
imminution U کاهش
decrement U کاهش
depreciatory U کاهش
reduce/enlarge U کاهش
slowdowns U کاهش
slowdown U کاهش
declines U کاهش
declining U کاهش
subtraction U کاهش
rebate U کاهش
rebates U کاهش
degression U کاهش
shrinkage U کاهش
abatement U کاهش
slow down U کاهش
scale down U کاهش
diminution U کاهش
falling-off U کاهش
falling off U کاهش
decreased U کاهش
wastage U کاهش
relief U کاهش
decreases U کاهش
deduction U کاهش
decrease U کاهش
mitigation U کاهش
devaluation U کاهش
acceptances U کاهش
acceptance U کاهش
mark down U کاهش قیمتها
rebate U تخفیف کاهش
mark down U کاهش قیمت
relief [from pain] U کاهش درد
anaphrodisia U کاهش شهوت
decreased U کاهش یافتن
rebates U تخفیف کاهش
mitigative U مایه کاهش
shrinking U کاهش یافتن
shrink U کاهش یافتن
abatement U کاهش الودگی
minuend U کاهش یاب
abatable U کاهش پذیر
easing U کاهش درد
decreases U کاهش یافتن
shrinks U کاهش یافتن
deceleration U کاهش سرعت
depopulation U کاهش نفوس
dishoarding U کاهش ذخیره
alleviation U کاهش درد
decrementation U کاهش پلهای
fall in temperature U کاهش دما
drop in temperature U کاهش دما
abatement [of pain] U کاهش درد
disinvestment U کاهش سرمایه
detraction U کاهش کسرشان
detraction U کاهش توجه
disinflation U کاهش ورم
disinflation U کاهش تورم
dishoarding U کاهش اندوخته
decrement U میزان کاهش
decrease in value U کاهش ارزش
logarithmic decrement U کاهش لگاریتمی
decrease U کاهش یافتن
clemmensen reduction U کاهش کلمنسنی
lapse time U زمان کاهش
lapse rate U اهنگ کاهش
easement U کاهش درد
intensity decrease U کاهش شدت
indiminishable U کاهش ناپذیر
deduction U کاهش تفریق
tax deduction U کاهش مالیات
reductionism U کاهش گری
reductional U تبدیل کاهش
reduction ratio U نسبت کاهش
reduction of armamentes U کاهش تسلیحات
wane U کاهش یافتن
waned U کاهش یافتن
wanes U کاهش یافتن
waning U کاهش یافتن
slaked U کاهش فرونشستن
reduction factor U ضریب کاهش
slake U کاهش فرونشستن
extinction U کاهش نور
waney U کاهش یافته
wage cuts U کاهش دستمزد
slakes U کاهش فرونشستن
devaluation U کاهش نرخ
tax cuts U کاهش مالیات
taper off U کاهش یافتن
reduction U کاهش احیاء
reduce U کاهش یافتن
speed reduction U کاهش سرعت
reduces U کاهش یافتن
reductions U کاهش احیاء
scale down U کاهش مقیاس
reducing U کاهش یافتن
scale down U کاهش تدریجی
palliation U کاهش درد
palliator U کاهش دهنده
price reduction U کاهش قیمت
prereduction U کاهش اولیه
palliation U کاهش دادن
depreciation U کاهش بها
lessens U کاهش دادن
lessened U کاهش دادن
monetary contraction U کاهش پول
lessen U کاهش دادن
lessening U کاهش دادن
wany U کاهش یافته
redox reaction U واکنش اکسایش- کاهش
slump U کاهش فعالیت رکود
extenuation U کاهش اهمیت جرم
redox potential U پتانسیل اکسایش- کاهش
mitigatory U مایه کاهش یا ارامش
slumping U کاهش فعالیت رکود
oxidation reduction potential U پتانسیل اکسایش- کاهش
slumped U کاهش فعالیت رکود
slumps U کاهش فعالیت رکود
reduced mass U جرم کاهش یافته
redox system U سیستم اکسایش- کاهش
work decrement U کاهش بازده کار
oxidation reduction reaction U واکنش اکسایش- کاهش
irreducible representation U نمایش کاهش ناپذیر
disparagement U خوار شماری کاهش
hypoglycemia U کاهش قند خون
hypoxia U کاهش اکسیژن بافت
alleviation of suffering U کاهش درد و رنج
hypoxemia U کاهش اکسیژن بافت
reducible representation U نمایش کاهش پذیری
to cut back [on] something U چیزی را کاهش دادن
attrition U کاهش توان رزمی
decreases U کاهش یافتن یا کم شدن
decreased U کاهش یافتن یا کم شدن
decrease U کاهش یافتن یا کم شدن
break in share prices U کاهش قیمت سهام
brown out U کاهش جریان برق
capital loss U کاهش ارزش سرمایه
correction for attenuation U اصلاح برای کاهش
credit squeeze U کاهش دادن اعتبار
credit squeeze U کاهش مقدار اعتبار
credit squeeze U کاهش حجم اعتبار
devaluation U کاهش ارزش پول
reduction U تحویل استحاله کاهش
to cut down [on] something U چیزی را کاهش دادن
reductions U تحویل استحاله کاهش
depletion U کاهش منابع طبیعی
to cut something U چیزی را کاهش دادن
abate U بزورتصرف کردن کاهش
abated U بزورتصرف کردن کاهش
abates U بزورتصرف کردن کاهش
abating U بزورتصرف کردن کاهش
depreciation U کاهش بها استهلاک
depreciation of currency U کاهش ارزش پول
deprecation of silver U کاهش ارزش سیم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com