Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
acid reduction
U
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acid catalysis
U
کاتالیزور در محیط اسیدی
acid cure
U
پخت در محیط اسیدی
acid radical
U
ریشه با بنیان اسیدی رادیکال اسیدی
acid alkylation
U
الکیل دار کردن در محیط اسیدی
tax friction
U
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
U
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
decrease
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
U
کاهش دادن کاهش
decreased
U
کاهش دادن کاهش
decreases
U
کاهش دادن کاهش
acidulous
U
اسیدی
monacid
U
یک اسیدی
monoacid
U
یک اسیدی
acidic
U
اسیدی
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
acid hydrolysis
آبکافت اسیدی
acid cooler
U
مبرد اسیدی
acid clay
U
خاک رس اسیدی
acid process
U
فرایند اسیدی
acid proof
U
ثبات اسیدی
acidulate
U
اسیدی کردن
acid reaction
U
واکنش اسیدی
acid lining
U
لایه اسیدی
acid salt
U
نمک اسیدی
acid soil
U
خاک اسیدی
acid solvent
U
حلال اسیدی
acid catalyst
U
کاتالیزور اسیدی
acidic oxide
U
اکسیژن اسیدی
acid decomposition
U
تجزیه اسیدی
acid phosphatase
U
فسفاتاز اسیدی
acidic group
U
گروه اسیدی
acid ionization
U
یونش اسیدی
acid ketone
U
کتون اسیدی
acid group
U
گروه اسیدی
acid number
U
عدد اسیدی
acid gases
U
گازهای اسیدی
acid fume
U
دود اسیدی
acid forming element
U
عنصر اسیدی
acid value
U
عدد اسیدی
acidic value
U
عدد اسیدی
acid oxide
U
اکسید اسیدی
acid extraction
U
استخراج اسیدی
acid blue
U
ابی اسیدی
acidifiable
U
اسیدی شدنی
acid function
U
عامل اسیدی
acid dye
U
رنگینه اسیدی
acid hydrogen
U
هیدروژن اسیدی
acidulation
U
اسیدی کردن
bog
U
مانداب اسیدی
acidulating agent
U
اسیدی کننده
acidulant
U
اسیدی کننده
bogs
U
مانداب اسیدی
acidity
U
قدرت اسیدی
acidion
U
یون اسیدی
acidification
U
اسیدی کردن
acidified
U
اسیدی شده
acidifier
U
اسیدی کننده
acidify
U
اسیدی کردن
acid rain
U
باران اسیدی
acid base balance
U
توان اسیدی- بازی
oxygen ration
U
ضریب قدرت اسیدی
acid depolarization
U
قطبش زدایی اسیدی
edulcoration
U
دفع موادنمکی یا اسیدی
polyacidic base
U
باز چند اسیدی
polyacid base
U
باز چند اسیدی
acidity of wastewater
U
درجه اسیدی فاضلاب
acid base catalysis
U
خاصیت اسیدی- بازی
acid base behavior
U
خاصیت اسیدی- بازی
acidic
U
اسید دار اسیدی
acidic resins
رزین های اسیدی
acidifier
U
ماده اسیدی کننده
acidity coefficient
U
ضریب قدرت اسیدی
acid alizarin black
U
سیاه الیزارین اسیدی
acidulating agent
U
ماده اسیدی کننده
acicity of wastewater
U
درجه اسیدی فاضلاب
acetify
U
اسیدی شدن
[شیمی]
brown air city
U
شهر با مه دود اسیدی
acid precipitation
تسریع بارش اسیدی
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
aceko black
U
نوعی رنگ سیاه اسیدی
persalt
U
نمک دارای خاصیت اسیدی
to acidify something
U
چیزی را اسیدی کردن
[شیمی]
acid alizarian blue black
U
ابی سیر الیزارین اسیدی
nitrous acid
U
اسیدی که کمتراز تیزاب اکسیژن دارد
prussic acid
U
اسیدی که ازنیل فرنگی گرفته میشود
stop bath
U
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
neutral soil
U
خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
palmitic
U
اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
spoiled
U
کاهش
spoiling
U
کاهش
imminution
U
کاهش
spoil
U
کاهش
reductions
U
کاهش
reduction
U
کاهش
spoils
U
کاهش
damp
U
کاهش
dampers
U
کاهش
subtraction
U
کاهش
rebate
U
کاهش
rebates
U
کاهش
shrinkage
U
کاهش
abatement
U
کاهش
subraction
U
کاهش
reduce/enlarge
U
کاهش
attenuation
U
کاهش
slowdown
U
کاهش
slowdowns
U
کاهش
degression
U
کاهش
depreciatory
U
کاهش
diminution
U
کاهش
dampest
U
کاهش
downturn
U
کاهش
downturns
U
کاهش
decline
U
کاهش
declined
U
کاهش
declines
U
کاهش
declining
U
کاهش
scale down
U
کاهش
slow down
U
کاهش
decrement
U
کاهش
acceptances
U
کاهش
deduction
U
کاهش
devaluation
U
کاهش
concession
U
کاهش
decreased
U
کاهش
mitigation
U
کاهش
subrtraction
U
کاهش
decreases
U
کاهش
decrease
U
کاهش
falling off
U
کاهش
falling-off
U
کاهش
acceptance
U
کاهش
wastage
U
کاهش
relief
U
کاهش
taper off
U
کاهش یافتن
clemmensen reduction
U
کاهش کلمنسنی
decreased
U
کاهش یافتن
decrease
U
کاهش یافتن
tax cuts
U
کاهش مالیات
depopulation
U
کاهش نفوس
deduction
U
کاهش تفریق
wany
U
کاهش یافته
waney
U
کاهش یافته
wage cuts
U
کاهش دستمزد
waned
U
کاهش یافتن
tax deduction
U
کاهش مالیات
anaphrodisia
U
کاهش شهوت
decreases
U
کاهش یافتن
abatement
U
کاهش الودگی
depreciation
U
کاهش بها
shrinks
U
کاهش یافتن
shrinking
U
کاهش یافتن
shrink
U
کاهش یافتن
extinction
U
کاهش نور
rebate
U
تخفیف کاهش
rebates
U
تخفیف کاهش
deceleration
U
کاهش سرعت
wanes
U
کاهش یافتن
abatable
U
کاهش پذیر
slake
U
کاهش فرونشستن
monetary contraction
U
کاهش پول
intensity decrease
U
کاهش شدت
reduce
U
کاهش یافتن
indiminishable
U
کاهش ناپذیر
reduces
U
کاهش یافتن
prereduction
U
کاهش اولیه
price reduction
U
کاهش قیمت
reduction factor
U
ضریب کاهش
reduction of armamentes
U
کاهش تسلیحات
reduction ratio
U
نسبت کاهش
reductional
U
تبدیل کاهش
lapse rate
U
اهنگ کاهش
mitigative
U
مایه کاهش
minuend
U
کاهش یاب
mark down
U
کاهش قیمتها
mark down
U
کاهش قیمت
logarithmic decrement
U
کاهش لگاریتمی
palliation
U
کاهش دادن
palliator
U
کاهش دهنده
lapse time
U
زمان کاهش
reductionism
U
کاهش گری
reducing
U
کاهش یافتن
detraction
U
کاهش کسرشان
easing
U
کاهش درد
speed reduction
U
کاهش سرعت
easement
U
کاهش درد
decrementation
U
کاهش پلهای
alleviation
U
کاهش درد
relief
[from pain]
U
کاهش درد
decrement
U
میزان کاهش
abatement
[of pain]
U
کاهش درد
decrease in value
U
کاهش ارزش
detraction
U
کاهش توجه
palliation
U
کاهش درد
scale down
U
کاهش تدریجی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com