Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
devaluation
U
کاهش دادن ارزش پول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
currency devaluation
U
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
decrease in value
U
کاهش ارزش
deprecation of silver
U
کاهش ارزش سیم
depreciation of currency
U
کاهش ارزش پول
capital loss
U
کاهش ارزش سرمایه
devalution
U
کاهش ارزش پول
devaluation
U
کاهش ارزش پول
currency depreciation
U
کاهش ارزش پول
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
exchange depreciation
U
کاهش ارزش پول خارجی
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
decreased
U
کاهش دادن کاهش
decreases
U
کاهش دادن کاهش
decrease
U
کاهش دادن کاهش
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
lessen
U
کاهش دادن
lessened
U
کاهش دادن
palliation
U
کاهش دادن
lessening
U
کاهش دادن
lessens
U
کاهش دادن
credit squeeze
U
کاهش دادن اعتبار
to cut back
[on]
something
U
چیزی را کاهش دادن
to cut something
U
چیزی را کاهش دادن
to cut down
[on]
something
U
چیزی را کاهش دادن
put-downs
U
پست کردن کاهش دادن
put down
U
پست کردن کاهش دادن
put-down
U
پست کردن کاهش دادن
give one's right arm
<idiom>
U
به کسی ارزش دادن
initialize
U
ارزش اغازی دادن
underlet
U
کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
to kern
U
کاهش دادن
[و تنظیم کردن ]
فاصله دخشه ها
[فناوری چاپ]
tax friction
U
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
compression
U
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
damping vane
U
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
long run
U
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
duble option
U
خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
ad valorem
U
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value
U
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
decrease
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
value added
U
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ends
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
no par value
U
بدون ارزش واقعی بی ارزش
axiological
U
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
pareto optimality
U
حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
capital gain
U
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
lossless compression
U
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
carried
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
cold working
U
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
hinting
U
در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction
U
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
slow down
U
کاهش
rebates
U
کاهش
acceptance
U
کاهش
devaluation
U
کاهش
shrinkage
U
کاهش
falling off
U
کاهش
falling-off
U
کاهش
abatement
U
کاهش
wastage
U
کاهش
reduction
U
کاهش
reductions
U
کاهش
scale down
U
کاهش
reduce/enlarge
U
کاهش
concession
U
کاهش
slowdown
U
کاهش
slowdowns
U
کاهش
decline
U
کاهش
decrement
U
کاهش
declined
U
کاهش
declines
U
کاهش
declining
U
کاهش
imminution
U
کاهش
downturn
U
کاهش
damp
U
کاهش
dampers
U
کاهش
dampest
U
کاهش
depreciatory
U
کاهش
decreased
U
کاهش
decrease
U
کاهش
degression
U
کاهش
spoil
U
کاهش
deduction
U
کاهش
spoiled
U
کاهش
downturns
U
کاهش
spoiling
U
کاهش
decreases
U
کاهش
attenuation
U
کاهش
acceptances
U
کاهش
rebate
U
کاهش
relief
U
کاهش
diminution
U
کاهش
spoils
U
کاهش
mitigation
U
کاهش
subtraction
U
کاهش
subraction
U
کاهش
subrtraction
U
کاهش
slakes
U
کاهش فرونشستن
disinflation
U
کاهش تورم
price reduction
U
کاهش قیمت
shrinking
U
کاهش یافتن
shrinks
U
کاهش یافتن
dishoarding
U
کاهش اندوخته
dishoarding
U
کاهش ذخیره
fall in temperature
U
کاهش دما
drop in temperature
U
کاهش دما
depreciation
U
کاهش بها
deceleration
U
کاهش سرعت
abatement
U
کاهش الودگی
reduction factor
U
ضریب کاهش
disinflation
U
کاهش ورم
reduction of armamentes
U
کاهش تسلیحات
disinvestment
U
کاهش سرمایه
slake
U
کاهش فرونشستن
reduction ratio
U
نسبت کاهش
reductional
U
تبدیل کاهش
reductionism
U
کاهش گری
extinction
U
کاهش نور
drive reduction
U
کاهش سائق
slaked
U
کاهش فرونشستن
decreases
U
کاهش یافتن
mark down
U
کاهش قیمت
lapse time
U
زمان کاهش
mark down
U
کاهش قیمتها
minuend
U
کاهش یاب
mitigative
U
مایه کاهش
monetary contraction
U
کاهش پول
anaphrodisia
U
کاهش شهوت
logarithmic decrement
U
کاهش لگاریتمی
clemmensen reduction
U
کاهش کلمنسنی
detraction
U
کاهش توجه
detraction
U
کاهش کسرشان
decreased
U
کاهش یافتن
decrease
U
کاهش یافتن
prereduction
U
کاهش اولیه
decrementation
U
کاهش پلهای
deduction
U
کاهش تفریق
decrement
U
میزان کاهش
palliator
U
کاهش دهنده
abatable
U
کاهش پذیر
indiminishable
U
کاهش ناپذیر
intensity decrease
U
کاهش شدت
lapse rate
U
اهنگ کاهش
wane
U
کاهش یافتن
tax deduction
U
کاهش مالیات
reducing
U
کاهش یافتن
tax cuts
U
کاهش مالیات
wany
U
کاهش یافته
reduces
U
کاهش یافتن
depopulation
U
کاهش نفوس
palliation
U
کاهش درد
speed reduction
U
کاهش سرعت
reduction
U
کاهش احیاء
scale down
U
کاهش تدریجی
waned
U
کاهش یافتن
scale down
U
کاهش مقیاس
wanes
U
کاهش یافتن
waning
U
کاهش یافتن
reductions
U
کاهش احیاء
easing
U
کاهش درد
reduce
U
کاهش یافتن
easement
U
کاهش درد
rebate
U
تخفیف کاهش
wage cuts
U
کاهش دستمزد
taper off
U
کاهش یافتن
devaluation
U
کاهش نرخ
relief
[from pain]
U
کاهش درد
waney
U
کاهش یافته
abatement
[of pain]
U
کاهش درد
rebates
U
تخفیف کاهش
alleviation
U
کاهش درد
shrink
U
کاهش یافتن
price
U
ارزش
low level
U
کم ارزش
prices
U
ارزش
market value
U
ارزش
value
U
ارزش
brummagem
U
کم ارزش
small change
U
کم ارزش
no par
U
بی ارزش
brummagem
U
بی ارزش
junky
U
بی ارزش
treasure
U
با ارزش
low grade
U
کم ارزش
worm eaten
U
بی ارزش
worthiness
U
ارزش
big ticket
U
با ارزش
avail
U
ارزش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com