Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 228 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lessen
U
کاهش دادن
lessened
U
کاهش دادن
lessening
U
کاهش دادن
lessens
U
کاهش دادن
palliation
U
کاهش دادن
to kern
U
کاهش دادن
[و تنظیم کردن ]
فاصله دخشه ها
[فناوری چاپ]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
hinting
U
در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
decrease
U
کاهش دادن کاهش
decreased
U
کاهش دادن کاهش
decreases
U
کاهش دادن کاهش
devaluation
U
کاهش دادن ارزش پول
put down
U
پست کردن کاهش دادن
put-down
U
پست کردن کاهش دادن
put-downs
U
پست کردن کاهش دادن
cold working
U
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
credit squeeze
U
کاهش دادن اعتبار
damping vane
U
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
long run
U
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
lossless compression
U
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
pareto optimality
U
حد مطلوب پاراتو وضعیتی که در ان نتوان رفاه یک فرد را افزایش داد مگر به قیمت کاهش دادن رفاه دیگری
to cut something
U
چیزی را کاهش دادن
to cut back
[on]
something
U
چیزی را کاهش دادن
to cut down
[on]
something
U
چیزی را کاهش دادن
Other Matches
tax friction
U
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
compression
U
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
decreased
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction
U
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
falling-off
U
کاهش
slowdown
U
کاهش
slowdowns
U
کاهش
reduce/enlarge
U
کاهش
falling off
U
کاهش
depreciatory
U
کاهش
relief
U
کاهش
attenuation
U
کاهش
imminution
U
کاهش
degression
U
کاهش
wastage
U
کاهش
damp
U
کاهش
dampers
U
کاهش
dampest
U
کاهش
spoils
U
کاهش
rebates
U
کاهش
downturns
U
کاهش
rebate
U
کاهش
downturn
U
کاهش
subtraction
U
کاهش
acceptance
U
کاهش
spoil
U
کاهش
acceptances
U
کاهش
decline
U
کاهش
declined
U
کاهش
spoiling
U
کاهش
declining
U
کاهش
decrement
U
کاهش
declines
U
کاهش
spoiled
U
کاهش
devaluation
U
کاهش
scale down
U
کاهش
abatement
U
کاهش
deduction
U
کاهش
subraction
U
کاهش
reductions
U
کاهش
decrease
U
کاهش
subrtraction
U
کاهش
reduction
U
کاهش
diminution
U
کاهش
slow down
U
کاهش
shrinkage
U
کاهش
concession
U
کاهش
decreases
U
کاهش
decreased
U
کاهش
mitigation
U
کاهش
wany
U
کاهش یافته
decreases
U
کاهش یافتن
speed reduction
U
کاهش سرعت
wane
U
کاهش یافتن
wage cuts
U
کاهش دستمزد
indiminishable
U
کاهش ناپذیر
slakes
U
کاهش فرونشستن
decrementation
U
کاهش پلهای
waning
U
کاهش یافتن
wanes
U
کاهش یافتن
waned
U
کاهش یافتن
abatable
U
کاهش پذیر
waney
U
کاهش یافته
lapse time
U
زمان کاهش
shrink
U
کاهش یافتن
reduction of armamentes
U
کاهش تسلیحات
scale down
U
کاهش تدریجی
taper off
U
کاهش یافتن
reduction ratio
U
نسبت کاهش
deduction
U
کاهش تفریق
logarithmic decrement
U
کاهش لگاریتمی
clemmensen reduction
U
کاهش کلمنسنی
extinction
U
کاهش نور
reductionism
U
کاهش گری
decrease
U
کاهش یافتن
reductional
U
تبدیل کاهش
anaphrodisia
U
کاهش شهوت
reduction factor
U
ضریب کاهش
decreased
U
کاهش یافتن
shrinking
U
کاهش یافتن
decrease in value
U
کاهش ارزش
shrinks
U
کاهش یافتن
lapse rate
U
اهنگ کاهش
devaluation
U
کاهش نرخ
tax deduction
U
کاهش مالیات
intensity decrease
U
کاهش شدت
slaked
U
کاهش فرونشستن
tax cuts
U
کاهش مالیات
slake
U
کاهش فرونشستن
decrement
U
میزان کاهش
depreciation
U
کاهش بها
scale down
U
کاهش مقیاس
palliation
U
کاهش درد
mark down
U
کاهش قیمت
disinflation
U
کاهش ورم
disinflation
U
کاهش تورم
easement
U
کاهش درد
reducing
U
کاهش یافتن
drive reduction
U
کاهش سائق
dishoarding
U
کاهش اندوخته
dishoarding
U
کاهش ذخیره
drop in temperature
U
کاهش دما
fall in temperature
U
کاهش دما
disinvestment
U
کاهش سرمایه
rebate
U
تخفیف کاهش
deceleration
U
کاهش سرعت
alleviation
U
کاهش درد
abatement
[of pain]
U
کاهش درد
abatement
U
کاهش الودگی
rebates
U
تخفیف کاهش
minuend
U
کاهش یاب
easing
U
کاهش درد
mark down
U
کاهش قیمتها
reduces
U
کاهش یافتن
reduction
U
کاهش احیاء
prereduction
U
کاهش اولیه
relief
[from pain]
U
کاهش درد
monetary contraction
U
کاهش پول
palliator
U
کاهش دهنده
depopulation
U
کاهش نفوس
mitigative
U
مایه کاهش
reductions
U
کاهش احیاء
detraction
U
کاهش توجه
price reduction
U
کاهش قیمت
reduce
U
کاهش یافتن
detraction
U
کاهش کسرشان
devalution
U
کاهش ارزش پول
mitigatory
U
مایه کاهش یا ارامش
brown out
U
کاهش جریان برق
capital loss
U
کاهش ارزش سرمایه
attrition
U
کاهش توان رزمی
alleviation of suffering
U
کاهش درد و رنج
decreases
U
کاهش یافتن یا کم شدن
reductions
U
تحویل استحاله کاهش
devaluation
U
کاهش ارزش پول
diminishing returns
U
بازده کاهش یابنده
decrease
U
کاهش یافتن یا کم شدن
decrease endorsement
U
تصدیق یا تائید کاهش
contractura
U
[کاهش میله ستون در کف]
reduced mass
U
جرم کاهش یافته
decreased
U
کاهش یافتن یا کم شدن
depletion
U
کاهش منابع طبیعی
to peter out
U
تدریجا کاهش یافتن
extenuation
U
کاهش اهمیت جرم
break in share prices
U
کاهش قیمت سهام
oxidation reduction potential
U
پتانسیل اکسایش- کاهش
abate
U
بزورتصرف کردن کاهش
hypoxia
U
کاهش اکسیژن بافت
slump
U
کاهش فعالیت رکود
hypoxemia
U
کاهش اکسیژن بافت
correction for attenuation
U
اصلاح برای کاهش
redox reaction
U
واکنش اکسایش- کاهش
reduction
U
تحویل استحاله کاهش
slumped
U
کاهش فعالیت رکود
slumping
U
کاهش فعالیت رکود
work decrement
U
کاهش بازده کار
redox system
U
سیستم اکسایش- کاهش
hypoglycemia
U
کاهش قند خون
currency depreciation
U
کاهش ارزش پول
credit squeeze
U
کاهش مقدار اعتبار
abated
U
بزورتصرف کردن کاهش
deprecation of silver
U
کاهش ارزش سیم
abates
U
بزورتصرف کردن کاهش
depreciation
U
کاهش بها استهلاک
abating
U
بزورتصرف کردن کاهش
cut back
U
کاهش ناگهانی تولید
slumps
U
کاهش فعالیت رکود
flashing
U
کاهش حوزه مغناطیسی
disparagement
U
خوار شماری کاهش
depreciation of the exchange rate
U
کاهش نرخ ارز
reducible representation
U
نمایش کاهش پذیری
decrement
U
کاهش میزان یک متغیر
redox potential
U
پتانسیل اکسایش- کاهش
oxidation reduction reaction
U
واکنش اکسایش- کاهش
credit squeeze
U
کاهش حجم اعتبار
depreciation of currency
U
کاهش ارزش پول
irreducible representation
U
نمایش کاهش ناپذیر
is on the wane
U
درحال کاهش یا نقصان است
slaked
U
معتدل شدن کاهش یافتن
lightening hole
U
سوراخهای کاهش وزن ناو
social decrement
U
کاهش ناشی از کار جمعی
slakes
U
معتدل شدن کاهش یافتن
exchange depreciation
U
کاهش ارزش پول خارجی
attenuation
U
کاهش یا کمبود قدرت سیگنال
slake
U
معتدل شدن کاهش یافتن
water softener
U
[کاهش دهنده درجه سختی آب]
decrement
U
میزان کاهش کاستن پلهای
humanitarian
U
طرفدار کاهش الام بشر
fast moving stock
U
موجودی که به سرعت کاهش می یابد
decayed
U
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
Prices are rising ( falling ) .
U
قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
decays
U
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
decaying
U
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
depigmentation
U
کاهش رنگ دانه درپوست و غیره
decay
U
کاهش رادیو اکتیویته درزمان معین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com