Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
satellite
U
کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
satellites
U
کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phased
U
بخشی از فرآیند بزرگتر
phase
U
بخشی از فرآیند بزرگتر
phases
U
بخشی از فرآیند بزرگتر
subset
U
مجموعه کوچک داده ها که خود بخشی از یک مجموعه بزرگتر هستند
minicomputer
U
کامپیوترکوچک
scsi
U
میانجی سیستم کامپیوترکوچک
acoustical intelligence
U
اطلاعات جمع اوری شده ازسیستم صوتی
extension
U
فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
extensions
U
فضای ذخیره سازی که خارج ازسیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
download
U
فرایند انتقال اطلاعات از یک سیستم کامیپوتر مرکزی بزرگ به سیستم کامپیوترکوچک و دور
scissoring
U
1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
pre eminent
U
بزرگتر
bigger
U
بزرگتر
doyen
U
بزرگتر
headman
U
بزرگتر
seniors
U
بزرگتر
majored
U
بزرگتر
major
U
بزرگتر
greater
U
بزرگتر
nonus
U
بزرگتر
Sr
U
بزرگتر
senior
U
بزرگتر
majoring
U
بزرگتر
doyens
U
بزرگتر
gt
U
بزرگتر از
greater than
U
بزرگتر از
elder
U
بزرگتر
headmen
U
بزرگتر
double
U
دو برابر بزرگتر
expanding
U
بزرگتر کردن
expands
U
بزرگتر کردن
macronucleus
U
هسته بزرگتر
paramount
U
برتر بزرگتر
majordomo
U
بزرگتر خانه
increases
U
بزرگتر شدن
increased
U
بزرگتر شدن
brown major
U
براون بزرگتر
expand
U
بزرگتر کردن
oversize
U
بزرگتر از اندازه
ge
U
بزرگتر از یا برابر با
doubled
U
دو برابر بزرگتر
samuel sen
U
سموئیل بزرگتر
superior number
U
عدد بزرگتر
increase
U
بزرگتر شدن
over size
U
بزرگتر از اندازه
Big Brother
U
برادر بزرگتر
doubled up
U
دو برابر بزرگتر
bigbrother
U
برادر بزرگتر
whoppers
U
از اندازه بزرگتر عظیم
repot
U
در گلدان بزرگتر کاشتن
feck
U
سهم بزرگتر اکثریت
whopper
U
از اندازه بزرگتر عظیم
repots
U
در گلدان بزرگتر کاشتن
repotting
U
در گلدان بزرگتر کاشتن
admedium lampholder
U
سرپیچ بزرگتر از معمولی
repotted
U
در گلدان بزرگتر کاشتن
to increase
[to, by]
U
بزرگتر شدن
[به مقدار]
macronucleus
U
هسته سلولی بزرگتر
positive
U
ولتاژ الکتریکی بزرگتر از صفر
He wants to bite off more than he can chew.
U
لقمه بزرگتر از دهانش برداشته
Do you have anything bigger?
U
آیا چیزی بزرگتر دارید؟
macrogamete
U
سلول جنسی ماده بزرگتر
improper fraction
U
کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
clouted
U
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouting
U
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouts
U
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clout
U
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
overload
U
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
His eye is bigger than his belly.
<proverb>
U
چشمش بزرگتر از شکمش مى باشد (یریص و پر خور).
overloads
U
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overloaded
U
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overslaugh
U
بخشودگی از کاری برای انجام کار بزرگتر
superscript
U
ححرف کوچکی که بزرگتر از خط طبیعی حروف چاپ شود.
characteristic
U
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
characteristically
U
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
refan
U
جایگزین کردن فن اصلی بافنی با قطر بزرگتر و مراحل کمتر
adding
U
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
to inlay a printed page
U
صفحه چاپ شدهای را در برگ بزرگتر و محکم تری نشاندن
add
U
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adds
U
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
overflow
U
نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
overflows
U
نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
overflowed
U
نتیجه ریاضی که بزرگتر از حد اعداد سیستم ذخیره سازی کامپیوتر است
carrying
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carries
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carry
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carried
U
زمان لازم برای انتقال یک رقم وام به موقعیت بزرگتر بعدی
carried
U
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
carry
U
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
serial
U
مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
serials
U
مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
carrying
U
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
chaining
U
به این ترتیب برنامههای بزرگتر فرفیت حافظه نیز قابل اجرا هستند
carries
U
رقم ناشی از نتیجه زیادی که از عدد پایه استفاده شده بزرگتر است
milk disk
U
دیسک انتقال داده از ماشین کوچک به کامپیوتر بزرگتر. که توان پردازش بیشتر دارد
milking machine
U
ماشین قابل حمل که داده ماشینهای مختلف را می پذیرد و به کامپیوتر بزرگتر ارسال میکند
excesses
U
کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
excess
U
کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
gains
U
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gained
U
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gain
U
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
preventative
U
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventive
U
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
virtual
U
فضایی که از حدود فیزیکی صفحه نمایش بزرگتر است و میتواند حاوی متن ,تصویر,پنجره و... باشد
infinity
U
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
sub domain
U
سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
building block principle
U
طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
overlay
U
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlaying
U
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlays
U
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
affluent
رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
portions
U
بخشی
portion
U
بخشی
ninefold
U
نه بخشی
Centigrade
U
صد بخشی
sextet
U
شش بخشی
sextets
U
شش بخشی
fraction
U
بخشی از
fractions
U
بخشی از
as part of
U
بخشی از
dichotomous
U
دو بخشی
divisor
U
بخشی
bisection
U
دو بخشی
regional
<adj.>
U
بخشی
local
<adj.>
U
بخشی
partial
U
بخشی
hexaploid
U
شش بخشی
tripartite
U
سه بخشی
triarchy
U
سه بخشی
trichotomous
U
سه بخشی
sectoral
U
بخشی
parochial
U
بخشی
sectorial
U
بخشی
triplet
U
سه بخشی
polychotomy
U
چند بخشی
equipartition principle
U
اصل هم بخشی
slice
U
بخشی از چیزی
contributed
U
هم بخشی کردن
part
U
بخشی از چیزی
pleasurableness
U
فرح بخشی
drill tang
بخشی از مته
contribute
U
هم بخشی کردن
pleasurability
U
لذت بخشی
slices
U
بخشی از چیزی
efficiency
U
اثر بخشی
fytte
U
بخشی ازشعر
contributes
U
هم بخشی کردن
genbraliztion
U
کلیت بخشی
rehabilitation
U
توان بخشی
refreshments
U
نیرو بخشی
refreshment
U
نیرو بخشی
partial
U
بخشی قسمتی
contributing
U
هم بخشی کردن
stanine scale
U
مقیاس نه بخشی
stanine score
U
نمره نه بخشی
haxamerous
U
شش بخشی شش قسمتی
healthfulness
U
صحت بخشی
heptamerous
U
هفت بخشی
satisfactoriness
U
رضایت بخشی
physical medicine
U
طب توان بخشی
stanza
U
بخشی از بازی
effectiveness
U
اثر بخشی
animations
U
جان بخشی
two sector economy
U
اقتصاد دو بخشی
sectoral integation
U
ادغام بخشی
trichotomy
U
سه بخشی بودن
part way
U
بخشی از راه
vivification
U
حیات بخشی
vitalization
U
حیات بخشی
two sector model
U
الگوی دو بخشی
animation
U
جان بخشی
stanzas
U
بخشی از بازی
triploid
U
سه قسمتی سه بخشی
stens
U
مقیاس ده بخشی
fractions
U
1-بخشی از یک واحد
dezincification
U
فرسودگی بخشی
personification
U
شخصیت بخشی
fraction
U
1-بخشی از یک واحد
effectiveness
U
تاثیر بخشی
sectoral integation
U
یکپارچگی بخشی
contribution
U
هم بخشی همکاری وکمک
stanzas
U
بخشی ازبازی هاکی
revivification
U
باز جان بخشی
sectoral planning
U
برنامه ریزی بخشی
contributions
U
هم بخشی همکاری وکمک
fetches
U
دستیابی به بخشی از حافظه
cost effectiveness
U
تاثیر بخشی هزینه
charitableness
U
خیرخواهی صدقه بخشی
flushing
U
فایل یا بخشی از حافظه
array
U
بخشی از داده در آرایه
arrays
U
بخشی از داده در آرایه
coursed
U
بخشی از غذا اموزه
course
U
بخشی از غذا اموزه
stanza
U
بخشی ازبازی هاکی
fetch
U
دستیابی به بخشی از حافظه
fetched
U
دستیابی به بخشی از حافظه
staves
U
مقیاس پنج بخشی
vocational rehabilitation
U
توان بخشی شغلی
nose band
U
بخشی از کلگی اسب
a rosy future
U
آینده امید بخشی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com