Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
recompile
U
کامپایل مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
metacompilation
U
کامپایل یک برنامه که سایر برنامه را هم در حین اجرا کامپایل میکند
charge
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement
U
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerating
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
compile
U
کامپایل
compilations
U
کامپایل
compiled
U
کامپایل
compiling
U
کامپایل
compilation
U
کامپایل
compiles
U
کامپایل
compile time
U
زمان کامپایل
compile language
U
زبان کامپایل
compilation time
U
زمان کامپایل
compilations
U
اشتباه نوشتاری در حین کامپایل
compilation
U
اشتباه نوشتاری در حین کامپایل
phases
U
مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
machines
U
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machined
U
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
machine
U
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
source
U
کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
phase
U
مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
phased
U
مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
compile and go
U
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
compiling
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiled
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compile
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiles
U
زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
posted
U
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
developments
U
کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
development
U
کامپایل و رفع عیب نرم افزار جدید را میدهد
post
U
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
posts
U
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
compilations
U
زمانی که طول می کشد تا کامپیوتر برنامه را کامپایل کند
compilation
U
زمانی که طول می کشد تا کامپیوتر برنامه را کامپایل کند
post-
U
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
metacompilation
U
کامپایل که برای تولید کامپایلر دیگر انجام میشود
objects
U
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
objected
U
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
object
U
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
objecting
U
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
indirect objects
U
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
direct objects
U
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است
preprocessor
U
نرم افزاری که داده را پیش از کامپایل یا ترجمه آماده و پردازش میکند
recompile
U
کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
syntax
U
مرحلهای در کامپایل که در آن عبارتها بررسی می شوند برای اینکه آیا از قوانین پیروی می کنند یا خیر
self compiling compiler
U
کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
log
U
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
logs
U
وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
compiler
U
اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
compiled
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compile
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
lexical analysis
U
مرحلهای در ترجمه برنامه که نرم افزار کامپایل یا ترجمه کلمات کلیدی برنامه را با دستورات که ماشین جایگزین کند
indexing
U
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
reflorescence
U
مجدد
renewed
U
مجدد
furthers
U
مجدد
furthering
U
مجدد
furthered
U
مجدد
further
U
مجدد
further on
U
مجدد
furthermore
U
مجدد
second
U
مجدد
seconded
U
مجدد
seconding
U
مجدد
seconds
U
مجدد
recreation
U
خلق مجدد
recount
U
شمارش مجدد
recounted
U
شمارش مجدد
recounting
U
شمارش مجدد
recounts
U
شمارش مجدد
reassurance
U
اطمینان مجدد
revisit
U
ملاقات مجدد
recreations
U
خلق مجدد
reorganization
U
تشکیلات مجدد
replenishes
U
پرکردن مجدد
recurrences
U
رویدادن مجدد
recurrence
U
رویدادن مجدد
restatements
U
بیان مجدد
restatement
U
بیان مجدد
reassurances
U
اطمینان مجدد
rallies
U
اجتماع مجدد
rally
U
اجتماع مجدد
reconditioning
U
تعمیر مجدد
revisited
U
ملاقات مجدد
reorganization
U
سازماندهی مجدد
replenish
U
پرکردن مجدد
subdivisions
U
تقسیم مجدد
subdivision
U
تقسیم مجدد
reissues
U
چاپ مجدد
reissuing
U
چاپ مجدد
remanded
U
بازداشت مجدد
remanding
U
بازداشت مجدد
remands
U
بازداشت مجدد
replenish
U
تدارک مجدد
replenished
U
پرکردن مجدد
revisiting
U
ملاقات مجدد
revisits
U
ملاقات مجدد
reissue
U
چاپ مجدد
replenishing
U
تدارک مجدد
replenishing
U
پرکردن مجدد
replenishes
U
تدارک مجدد
reissued
U
چاپ مجدد
replenished
U
تدارک مجدد
remand
U
بازداشت مجدد
retaking
U
گرفتن مجدد
resorption
U
مکیدن مجدد
reshipment
U
حمل مجدد
resale
U
حراج مجدد
resale
U
فروس مجدد
rerun
U
اجرای مجدد
republication
U
انتشار مجدد
reporduce
U
تولید مجدد
reoccur
U
فهور مجدد
renegotiation
U
مذاکره مجدد
renascence
U
زندگی مجدد
remotion
U
حرکت مجدد
reinterpretation
U
تفسیر مجدد
reintegration
U
استقرار مجدد
restart
U
شروع مجدد
resupply
U
اماد مجدد
retakes
U
گرفتن مجدد
retaken
U
گرفتن مجدد
retake
U
گرفتن مجدد
re-runs
U
نمایش مجدد
re-running
U
نمایش مجدد
re-run
U
نمایش مجدد
re-ran
U
نمایش مجدد
comebacks
U
دستیابی مجدد
comeback
U
دستیابی مجدد
retread process
U
تعمیر مجدد
retransmission
U
ارسال مجدد
retransmission
U
مخابره مجدد
resurvey
U
بررسی مجدد
reinsurance
U
بیمه مجدد
reinfection
U
عفونت مجدد
reconversion
U
گرایش مجدد
regeneracy
U
تولید مجدد
recaption
U
توقیف مجدد
reapparition
U
فهور مجدد
reallocation
U
تخصیص مجدد
reactivation
U
فعالیت مجدد
re establishment
U
تاسیس مجدد
re claim
U
تقاضای مجدد
re attachment
U
توقیف مجدد
crossecheck
U
مقابله مجدد
after shrinkage
U
انقباض مجدد
reproductions
U
تولید مجدد
reproduction
U
تولید مجدد
reconveyance
U
اعاده مجدد
reconviction
U
محکومیت مجدد
recoupment
U
کسب مجدد
regelation
U
انجماد مجدد
reformat
U
فرمت مجدد
reexport
U
صادرات مجدد
reentrance
U
دخول مجدد
reenlistment
U
سربازگیری مجدد
reeducation
U
تربیت مجدد
reebtry
U
تملک مجدد
reebtry
U
دخول مجدد
reebtry
U
ورود مجدد
redirection
U
راهنمایی مجدد
rededication
U
تقدیم مجدد
rededication
U
اهدا مجدد
recrystallization
U
تبلور مجدد
reinforcement
U
وضع مجدد
redistribution
U
توزیع مجدد
rearrangements
U
ترتیب مجدد
reorganizing
U
تشکیلات مجدد
reorganizes
U
سازماندهی مجدد
reorganizes
U
تشکیلات مجدد
reorganized
U
تشکیلات مجدد
reorganize
U
سازماندهی مجدد
reorganize
U
تشکیلات مجدد
rearrangement
U
ترتیب مجدد
reversion
U
ترجمه مجدد
reorganising
U
سازماندهی مجدد
reorganising
U
تشکیلات مجدد
repayments
U
پرداخت مجدد
reorganises
U
سازماندهی مجدد
reorganises
U
تشکیلات مجدد
reorganised
U
سازماندهی مجدد
regenerate
U
تولید مجدد
reorganizing
U
سازماندهی مجدد
repaint
U
رسم مجدد
redrew
U
رسم مجدد
redraws
U
رسم مجدد
re-examination
U
بازپرسی مجدد
redrawing
U
رسم مجدد
redraw
U
رسم مجدد
restoration
U
استقرار مجدد
rehearsals
U
تکرار مجدد
remarriage
U
ازدواج مجدد
remarriages
U
ازدواج مجدد
rehearsal
U
تکرار مجدد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com