Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
swear by
<idiom>
U
کاملا از چیزی اطمینان داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to believe in somebody
[something]
U
اطمینان داشتن به کسی
[چیزی]
bank on
<idiom>
U
اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
figure on
اطمینان داشتن
mistrusts
U
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusting
U
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusted
U
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrust
U
اطمینان نکردن به فن داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
trut
U
اطمینان داشتن توکل کردن
i reckon
U
اطمینان به دوستی کسی داشتن
checks
U
اطمینان از صحت چیزی
check
U
اطمینان از صحت چیزی
checked
U
اطمینان از صحت چیزی
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
far cry
<idiom>
U
چیزی کاملا متفاوت
to read over something
U
چیزی را کاملا خواندن
to read through something
U
چیزی را کاملا خواندن
controlling
U
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control
U
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
authentication
U
اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
controls
U
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
appressed
U
کاملا نزدیک و مجاور چیزی
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
measure
U
عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
perfected
U
ساختن چیزی که کاملا درست است
You can say that again.
U
من کاملا با چیزی که گفتی موافقم.
[اصطلاح]
wear out
<idiom>
U
پوشیدن چیزی تا کاملا بیفایده شود
perfecting
U
ساختن چیزی که کاملا درست است
to stop cold something
U
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
perfects
U
ساختن چیزی که کاملا درست است
perfect
U
ساختن چیزی که کاملا درست است
to try something completely new
<idiom>
U
چیزی
[روشی ]
کاملا متفاوت امتحان کردن
bring home the importance of something to someone
<idiom>
U
شیرفهم کردن -کاملا فهماندن چیزی به کسی
fiefdoms
U
هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
fiefdom
U
هر چیزی که کاملا تحت اختیار شخص باشد
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
to have something
U
چیزی داشتن
to have something at one's disposal
U
چیزی داشتن
To be used (accustomed) to something.
U
به چیزی عادت داشتن
to believe in something
U
به چیزی اعتقاد داشتن
to havealiking for anything
U
ذوق چیزی را داشتن
to live through something
U
طاقت چیزی را داشتن
to have an appetite for something
U
اشتها به چیزی داشتن
to look forward to something
U
انتظار چیزی را داشتن
to have something in reserve
U
چیزی درچنته داشتن
look forward
U
انتظار چیزی را داشتن
To be interested in ( keen on ) some thing .
U
به چیزی علاقه داشتن
to take an i. in something
U
به چیزی دلبستگی داشتن
to disagree
[or be in disagreement]
[on something/about something]
U
بر سر چیزی اختلاف داشتن
to have experience in something
U
آزمودگی در چیزی داشتن
keep something at bay
<idiom>
U
[چیزی را دور نگاه داشتن]
have something up one's sleeve
<idiom>
U
چیزی سری نگه داشتن
To be biased (prejudiced).
U
درمورد چیزی تعصب داشتن
To wish (long) for something.
U
آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
cry out for
<idiom>
U
شدیدا به چیزی احتیاج داشتن
to be into somebody
[something]
<idiom>
U
کسی
[چیزی]
را دوست داشتن
up to someone to do something
<idiom>
U
مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
To have a fancy for something .
U
هوای چیزی را درسر داشتن
cellarage
U
حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
to have a limit
[of up to something]
U
[تا]
به حد
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
to make of something
U
در باره چیزی نظر
[عقیده]
داشتن
to purpose something
U
هدف چیزی
[انجام کاری]
را داشتن
nose around
[about]
<idiom>
چیزی را سری نگه داشتن کاوش کردن
to have a maximum limit
[of something]
U
[به]
حداکثر
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
pick and choose
U
در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
laniard
U
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
confident test
U
ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
to strain at anything
U
در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
planch
U
صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
reliability
U
اطمینان قابلیت اطمینان
monitored
U
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitors
U
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
monitor
U
1-بررسی یا آزمایش چیزی که کار میکند 2-بررسی فرایند یا تجزیه برای اطمینان از اینکه درست کار میکند
reckons
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
certitude
U
اطمینان
certes
U
اطمینان
confidence
U
اطمینان
confidences
U
اطمینان
assuredness
U
اطمینان
trustingly
U
با اطمینان
affiance
U
اطمینان
instable
U
بی اطمینان
surety
U
اطمینان
sureties
U
اطمینان
trusted
U
اطمینان
certainty
U
اطمینان
trusts
U
اطمینان
security
U
اطمینان
trust
U
اطمینان
certainties
U
اطمینان
assurance
U
اطمینان
fideism
U
اطمینان
safety
U
اطمینان
confidence limit
U
حد اطمینان
assurances
U
اطمینان
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
unpromising
U
غیرقابل اطمینان
safety belts
U
کمربند اطمینان
safety belt
U
کمربند اطمینان
solids
U
قابل اطمینان
solid
U
قابل اطمینان
ensures
U
اطمینان یافتن
ensuring
U
اطمینان یافتن
insures
U
اطمینان یافتن
accredits
U
اطمینان کردن
reassurance
U
اطمینان مجدد
ensured
U
اطمینان یافتن
unreliability
U
عدم اطمینان
reassurances
U
اطمینان مجدد
insuring
U
اطمینان یافتن
accrediting
U
اطمینان کردن
reassurance
U
اطمینان افرینی
accredit
U
اطمینان کردن
reassurances
U
اطمینان افرینی
aplomb
U
اطمینان بخود
reputable
U
قابل اطمینان
ensure
U
اطمینان یافتن
truster
U
اطمینان کننده
play up
U
اطمینان دادن به
interval confidence
U
فاصله اطمینان
insurance stockage
U
ذخیره اطمینان
i'll warrant
U
اطمینان میدهم
uncertainty
U
عدم اطمینان
uncertainties
U
عدم اطمینان
confide
U
اطمینان کردن
reliable
U
قابل اطمینان
confided
U
اطمینان کردن
confides
U
اطمینان کردن
sicker
U
قابل اطمینان
failure safety
U
قابلیت اطمینان
reliability
U
قابلیت اطمینان
reliability
U
قابلیت اطمینان
interval confidence
U
دامنه اطمینان
reliability
U
قابل اطمینان
assure
U
اطمینان دادن
overconfidence
U
اطمینان بیش از حد
positiveness
U
قطعیت اطمینان
quality assurance
U
اطمینان از کیفیت
trustful
U
معتمد اطمینان
relief valve
U
شیر اطمینان
safety fuse
U
فیوز اطمینان
safety hook
U
قلاب اطمینان
safety lamp
U
چراغ اطمینان
safety plug
U
پولک اطمینان
safety valve
U
دریچه اطمینان
limits of confidence
U
حدود اطمینان
level of confidence
U
سطح اطمینان
liable
U
قابل اطمینان
assuring
U
اطمینان دادن
assures
U
اطمینان دادن
fiducial interval
U
فاصله اطمینان
safe valve
U
دریچه اطمینان
fire escape
U
پلکان اطمینان
valid
U
قابل اطمینان
dependable
U
قابلیت اطمینان
safety-valve
U
دریچه اطمینان
bleeder valve
U
شیر اطمینان
confidingly
U
از روی اطمینان
safety glass
U
شیشه اطمینان
assuror
U
اطمینان دهنده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com