English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
luxury good U کالای لوکس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
labeled cargo U کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
luxe U لوکس
de luxe U لوکس
lux U لوکس
deluxe U لوکس
illumination photometer U لوکس متر
lux meter U لوکس متر
bears U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
His new luxury mansion is a dar cry from the one bedroom cottage he lived in as a child. U عمارت لوکس جدیدش کجا و کلبه یک خوابه ای که کودکی اش را در آن به سر برد کجا.
labeled cargo U کالای ویژه
staple U کالای عمده
knit goods U کالای کش بافت
stapled U کالای عمده
stapling U کالای عمده
shoddy U کالای تقلبی
smuggled goods U کالای قاچاق
scaron U کالای کمیاب
purpose made U کالای سفارشی
normal good U کالای عادی
normal good U کالای معمولی
consignment U کالای امانی
naval stores U کالای دریایی
consignments U کالای امانی
commodities U کالای مصرفی
commodity U کالای مصرفی
inferior good U کالای پست
in wards U کالای رسیده
class i property U کالای طبقه 1
class ii property U کالای طبقه 2
final goods U کالای نهائی
fakement U کالای قلب
dead stock U کالای بنجل
end item U کالای ضروری
economic good U کالای اقتصادی
consigned inventory U کالای امانی
easy commodity U کالای نا مرغوب
consumer brand U کالای پر مصرف
free good U کالای رایگان
frustrated cargo U کالای سرگردان
frustrated cargo U کالای متروکه
goods in pledge U کالای گروی
consumer goods U کالای مصرفی
flotsam U کالای اب اورده
goods afloat U کالای در راه
bonded good U کالای گمرکی
giffen good U کالای گیفن
general cargo U کالای معمولی
business goods U کالای تولیدی
consumer's goods U کالای مصرفی
shipment [American] U کالای ارسالی
Contraband goods. U کالای قا چاق
rip-offs U کالای قلابی
limited editions U کالای محدود
limited edition U کالای محدود
rip-off U کالای قلابی
wage good U کالای مزدی
consignment U کالای ارسالی
delivery U کالای ارسالی
merchandise U کالای تجارتی
jetsam U کالای اب اورد
import U کالای رسیده
import U کالای وارده
stolen goods U کالای مسروقه
contraband U کالای قاچاق
the goods in question U کالای موردبحث
importing U کالای وارده
importing U کالای رسیده
imported U کالای رسیده
imported U کالای وارده
contraband U کالای غیرمجاز
smuggled merchandise U کالای قاچاق
staple goods U کالای بسیار ضروری
stock in trade U موجودی کالای مغازه
finished product U کالای اماده فروش
dead stock U کالای بدون خریدان
secondary item U کالای تدارکاتی فرعی
r. ofanyone's chattles U پس دادن کالای کسی
ban item U کالای ممنوع الورود
permit goods coveredby U کالای موضوع پروانه
we d. in silks U ما کالای ابریشمی میفروشیم
inwards U واردات کالای رسیده
we ran out of these goods U این کالای ما تمام شد
inbound cargo U کالای تخلیه نشده
importable U کالای قابل واردکردن
pilefered shipment U کالای حراج شده
the free list U صورت کالای بی گمرک
velveting U کالای مخملی مخمل
swag U کالای دزدیده شده
shipment [American] U کالای ارسال شده
consignment U کالای ارسال شده
delivery U کالای ارسال شده
opportunity cost U هزینههای کالای تولیدی
to make a market of U با کالای دیگرمعاوضه کردن
consignee U گیرنده کالای ارسالی
perishable U کالای فاسد شونده
perishable U کالای فاسد شدنی
perishable U کالای سریع الفساد
consignments U محموله کالای ارسالی
consignment U کالای امانت فروش
commodity market U بازار کالای مصرفی
commercial loading U بارگیری کالای تجارتی
consignment U محموله کالای ارسالی
shipments U کالای در حال حمل
scrap-heap U انبار کالای قراضه
standards U کالای جانشین رزمی
standard U کالای جانشین رزمی
consignments U کالای امانت فروش
wreckage U کالای بازیافتی از کشتی و.....
shipment U کالای در حال حمل
scrap heap U انبار کالای قراضه
bulk cargo U کالای بسته بندی نشده
ocean manifest U بارنامه حمل کالای دریایی
stockists U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
exporting U بیرون بردن کالای صادره
jettisons U بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoning U بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoned U بدریا ریزی کالای کشتی
merchandies U معامله کردن کالای تجارتی
jettison U بدریا ریزی کالای کشتی
stockist U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
export U بیرون بردن کالای صادره
ship ton U وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
contract shipment number U شماره بارنامه کالای ارسالی
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
exported U بیرون بردن کالای صادره
roll out U معرفی یک کالای تجارتی به بازار
common goods U کالای مورد نیاز عموم
shipment U کالای حمل شده باکشتی
pilefered shipment U کالای فرسوده حراج شده
ware U کالای فروشی پرهیز کردن از
found shipment U کالای بدون بارنامه یا رسید
wares U کالای فروشی پرهیز کردن از
shipments U کالای حمل شده باکشتی
finish stock U موجودی کالای ساخته شده
Do you have nothing to declare? U آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
sea borne goods U کالای حمل شده بوسیله دریا
stolen goods U مال دزدی کالای دزدیده شده
to take inventory U صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
joint product offer U فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
bulk carrier U کشتی که کالای فله حمل مینماید
fixed supply U ذخیره معین کالای فاسد شدنی
wreckage piece U تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
bulk carriers U کشتی که کالای فله حمل مینماید
inbound cargo U کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
exclusion principle U درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
complete substitution U وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
shipment U ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
back order U قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
efficiency point U حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
general stores U فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
dock warrant U سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
durable goods U کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
shipments U ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
obligated stocks U کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
bulk carrier U وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
stapled U کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
staple U کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
spot sale U فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
tie in sales U فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
stapling U کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
deck department U قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
cost of sales U قیمت تمام شده کالای فروش رفته
bulk carriers U وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
wrecks U کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
gold export point U قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
standard U اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
wreck U کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
standards U اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
end item U وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
standard U اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
wrecking U کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
standards U اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
launched U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launches U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launching U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
lead time U مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
tie in U فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-in U فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
caveat venditor U یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
tie-ins U فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
launch U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
slot machines U ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
slot machine U ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
salvages U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaged U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvage U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
jumble shop U دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
salvaging U نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
break up value U قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
income velocity U دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
panopticon U نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
preferentialism U اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
buyer's over U حالتی در بازار که پس ازفروش تمام کالا هنور کالای مربوطه مورد نقاضا میباشد
owelty U سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
particular lien U حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
delivered at frontier U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
captain a protest U افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com