English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (45 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
jetsam U کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
jetsam U کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
jettisoned U بدریا ریزی کالای کشتی
jettison U بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoning U بدریا ریزی کالای کشتی
jettisons U بدریا ریزی کالای کشتی
flotsam and jetsam U کالایی که پس از غرق شدن کشتی برروی اب شناور است
prize U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizes U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizing U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
overboard U بدریا
fettling U شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
to shoot nexus U دل بدریا زدن
happy-go-lucky U دل بدریا زدن
sea girt U محاط بدریا
pushful U دل بدریا زدن
seafronts U مشرف بدریا
seafront U مشرف بدریا
long shore U وابسته بدریا کنار
diadromous U مهاجرت کننده از اب شیرین بدریا
to run risk U دل بدریا زدن خودرابمخاطره انداختن
boat train U [خط ] قطار با ارتباط به کشتی [برای سفر]
jettisons U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
voyage charter U اجاره دربست کشتی برای سفری مشخص
jettison U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoning U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoned U به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
barrier light U نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
convoys U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoy U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
loss leader U کالایی که با قیمت پایین
leadsman U کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
fast moving stock U کالایی که به سرعت فروخته میشود
loss leader U کالایی که با ضرر فروخته میشود
to mark down an article U بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
revenue cutter U کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
public good U کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد
to launch a product with much fanfare U کالایی را با هیاهو به صحنه نمایش آوردن
duopoly U وقتی که فروشندگان کالایی فقط دو نفرباشند
coloury U دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
leading article U کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
leading articles U کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
dutiable goods U کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
lagan U کالایی که درته دریابا گویهای نگاه داشته باشد
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
over production U عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
short lot U کالایی که مقدار موجود از ان کم است و در محوطه کوچک انبار میشود
prohibitive price U بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
transit duty U حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت
time charter U اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
cartel U اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
cartels U اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
launch U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches U به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
letter of marque U پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
brand loyalty U وفاداری به کالایی خاص وفاداری به علامت تجاری یک محصول
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
loss leader U بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
skimming U محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
sailings U با کشتی حمل کردن
sailed U با کشتی حمل کردن
imbark U در کشتی سوار کردن
to take ship U با کشتی حمل کردن
to take ship U در کشتی سوار کردن
sail U با کشتی حمل کردن
commissioning the ship U فعال کردن کشتی
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
ships U با کشتی حمل کردن فرستادن
commissioning the ship U وارد خدمت کردن کشتی
time charter U کرایه کردن موقت کشتی
ship U با کشتی حمل کردن فرستادن
to go for a sail U با کشتی بادی سفریاگردش کردن
to lay one on a ship U کشتی را در بندر توقیف کردن
cargo documentation U بارنامههای کشتی بارنامه کردن
to outgo U حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
stowage U حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
so strike one's flag U کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
circumnavigate U دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
to sail [for] U با کشتی بادی آغاز به سفر کردن [به]
plundrage U غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
keel U حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
wrecking U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
poops U گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
to take off one U رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
poop U گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
ballast U سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
wreck U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecks U لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
keels U حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
saluted U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
saluting U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
salutes U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salute U سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
to heave a ship down U کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
kentledge U چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
double leg pick up U زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
poop U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
graving dock U اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
impact shipment U کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
interchanging U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
staging base U پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
B register U 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leaders U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
deleting U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
prows U کشتی عرشه کشتی
prow U کشتی عرشه کشتی
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
beach gear U وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
flavouring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavoring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavourings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
gas fittings U اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
hunter track U مسیر اکتشافی کشتی مین یاب یا مامور کشف و خنثی کردن مین
balancing U حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
to pine for home U دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
line up <idiom> U سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com