Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
optimize
U
کار کردن چیزی با حداکثر کارایی ممکن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maximum performance
U
کارایی حداکثر
pron to
U
با حداکثر سرعت ممکن
optimization
U
کار کردن چیزی با کارایی کامل
ramp weight
U
حداکثر وزن ممکن هواپیما
jams
U
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jammed
U
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jam
U
توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
cylinder baffles
U
صفحات نازک قلزی برای هدایت هوا از میان تیغههای خنک کننده و جذب حداکثر گرمای ممکن از جدارسیلندر
contingencies
U
چیزی که دراینده ممکن است رخ دهد
contingency
U
چیزی که دراینده ممکن است رخ دهد
to have a maximum limit
[of something]
U
[به]
حداکثر
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
perpetuting testtimony
U
تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
shut down
U
خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
shadow RAM
U
روش بهبود کارایی PC با کپی کردن محتوای قطعه
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
minimise
U
کوچک کردن تا حد ممکن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
max min system
U
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
maximal aerobic power
U
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rectify
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectified
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it
<idiom>
U
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
economizing
U
صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
invisible hand
U
فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
write protect
U
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
functioned
U
کارایی
function
U
کارایی
efficiency
U
کارایی
effectiveness
U
کارایی
proficiency
U
کارایی
functions
U
کارایی
algebra
U
استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
to mind somebody
[something]
U
اعتنا کردن به کسی
[چیزی]
[فکر کسی یا چیزی را کردن]
armistise
U
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
efficiency variance
U
تباین کارایی
performance
U
شاهکار کارایی
mechanical efficiency
U
کارایی مکانیکی
efficiency unit
U
واحد کارایی
nozzle efficiency
U
کارایی نازل
combat efficiency
U
کارایی رزمی
performances
U
شاهکار کارایی
fixes
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fix
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
predictive efficiency
U
کارایی پیش بینی
harassing
U
به هم زدن کارایی دشمن
workability
U
کارایی بتن خمیرواری
performance evaluation
U
ارز یابی کارایی
annual efficiency index
U
شاخص کارایی سالانه خدمتی
primary
U
خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
coefficient of relative efficiency organ
U
ضریب نسبی کارایی سازمان
efficiency
U
کارایی وسیله یا نفر شایستگی
performances
U
روش قضاوت کارایی سیستم
test protectors
U
بازرس ازمایشات کارایی شغلی
high
U
وسیله گران یا با کارایی بالا
highest
U
وسیله گران یا با کارایی بالا
performance
U
روش قضاوت کارایی سیستم
highs
U
وسیله گران یا با کارایی بالا
test examiner
U
مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
definitions
U
کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
maintains
U
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
PowerPC
U
پردازنده با کارایی بالای RISC سافت Motorola
maintained
U
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
torque
U
کارایی یک نیرو برای به گردش دراوردن جسم
maintain
U
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
definition
U
کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
enhancement
U
امکان جانبی که خروجی یا کارایی یک وسیله را افزایش میدهد
selectable
U
کارایی یا خصوصیت یک وسیله که توسط کاربر قابل انتخاب است
ActiveX
U
که برای بهبود کارایی صفحه وب یا یک برنامه کاربردی به کار می رود
tweaking
U
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
tweaked
U
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
integrated
U
روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
tweak
U
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
onion skin architecture
U
طراحی سیستم کامپیوتری به صورت لایهای طبق کارایی یا حق تقدم
architecture
U
طراحی سیستم کامپیوتری در لایه هایی طبق کارایی و خصوصیاتشان
tweaks
U
تنظیمهای کوچک برنامه یا سخت افزار برای افزایش کارایی
Dhrystone benchmark
U
سیستمی آماری برای اندازه گیری و مقایسه کارایی کامپیوتر
maximum
U
حداکثر
outsides
U
حداکثر
outside
U
حداکثر
uttermost
U
حداکثر
maximal
U
حداکثر
endurance
U
حداکثر
peak
U
حداکثر
peaking
U
حداکثر
peaks
U
حداکثر
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
elegant
U
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
deletion
U
روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
expansion
U
تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن
makable
<adj.>
U
ممکن
thinkable
U
ممکن
possible
U
ممکن
doable
<adj.>
U
ممکن
workable
<adj.>
U
ممکن
executable
<adj.>
U
ممکن
achievable
<adj.>
U
ممکن
contrivable
<adj.>
U
ممکن
posses
U
ممکن
conceivable
U
ممکن
feasible
U
ممکن
feasible
<adj.>
U
ممکن
makable
[spv. makeable]
<adj.>
U
ممکن
manageable
<adj.>
U
ممکن
makeable
<adj.>
U
ممکن
practicable
<adj.>
U
ممکن
possible
[doable, feasible]
<adj.>
U
ممکن
posse
U
ممکن
peaking
U
حداکثر کاکل
maximum speed
U
حداکثر سرعت
maximum value
U
مقدار حداکثر
maximum slope
U
حداکثر شیب
peaks
U
حداکثر کاکل
payloads
U
حداکثر بار
maximum thermometer
U
گرماسنج حداکثر
relative maximum
U
حداکثر نسبی
peak
U
حداکثر کاکل
optimum height
U
حداکثر ارتفاع
peak demand
U
حداکثر تقاضا
peak load
U
حداکثر بار
maximum work
U
کار حداکثر
global maximum
U
حداکثر مطلق
peak load
U
بار حداکثر
peak output
U
حداکثر تولید
peak speed
U
حداکثر سرعت
price ceilings
U
حداکثر قیمت
payload
U
حداکثر بار
maximization
U
به حداکثر رسانیدن
maximum duration
U
زمان حداکثر
maximum performance
U
عملکرد حداکثر
maximum detector
U
اشکارساز حداکثر
peak voltage
U
ولتاژ حداکثر
maximum power demand
U
مصرف حداکثر
maximum density
U
حداکثر تراکم
maximum demand
U
بار حداکثر
maximum deviation
U
انحراف حداکثر
maximum deflection
U
انحراف حداکثر
maximum efficiency
U
حداکثر کارائی
maximum output
U
خروجی حداکثر
maximum efficiency
U
راندمان حداکثر
full bore
U
حداکثر تلاش
full speed
U
حداکثر سرعت
maximum limited stress
U
تنش حداکثر
maximum moment
U
حداکثر لنگر
maximum gain
U
تقویت حداکثر
maximum frequency
U
فرکانس حداکثر
maximum of intensity
U
حداکثر شدت
intensity maximum
U
حداکثر شدت
maximum energy
U
انرژی حداکثر
peak current
U
جریان حداکثر
maximum current
U
جریان حداکثر
maximum profit
U
حداکثر سود
maximum load
U
بار حداکثر
supercharge
U
خرج حداکثر
maximal
U
وابسته به حداکثر
flat out
U
حداکثر سرعت
maximum ratings
U
مقدار حداکثر
high tide
U
حداکثر مد دریا
maximum prr ermissible
U
مجاز حداکثر
wage ceiling
U
حداکثر دستمزد
maximum price
U
حداکثر بها
high tides
U
حداکثر مد دریا
submaximal
U
زیر حداکثر
maximum amplitude
U
دامنه حداکثر
maximum available powere
U
توان حداکثر
maximum capacity
U
فرفیت حداکثر
flank speed
U
حداکثر سرعت
card
U
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
boarded
U
تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
cards
U
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
board
U
تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
feasibility
U
امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
flavoring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
lyophilization
U
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
flavourings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
impracticable
<adj.>
U
غیر ممکن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com