English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to do a thing the right way U کاری راچنانکه باید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
load U کاری که باید انجام شود
backlogs U کاری که باید انجام شود
backlog U کاری که باید انجام شود
loads U کاری که باید انجام شود
tasks U کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
task U کاری که باید توسط کامپیوتری اجرا شود
to have to bite the bullet <idiom> U باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت
to bite the bullet <idiom> U باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید
Back to the drawing board <idiom> U [زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
specification U مین شود یا کاری که باید انجام شود
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
the f. of a table U باید
outh U باید
should U باید
in due f. U باید
maun U باید
must U باید
to have to U باید
shall U باید
ought U باید
there is a rule that... U که باید.....
We have to go as well. U ما هم باید برویم .
i must go U باید بروم
i ought to go U باید بروم
i ougth to go U باید بروم
it is necessary to go U باید رفت
it is necessary for him to go U باید برود
one must go U باید رفت
it is to be noted that U باید دانست که
how shall we proceed U چه باید کرد
It must be granted that … U باید تصدیق کر د که …
as it deserves U چنانکه باید
ought U باید وشاید
i ougth to go U باید رفت
you must know U باید بدانید
we must winnow away the refuse U اشغال انرا باید
One must suffer in silence. U باید سوخت وساخت
What can't be cured must be endured. <idiom> U باید سوخت و ساخت.
prettily U بخوبی چنانکه باید
Let us see how it turns out. U باید دید چه از آب در می آید
it is to be noted that U باید ملتفت بود که
it is to be noted that U باید توجه کردکه
I must leave at once. باید فورا بروم.
Water must be stopped at its source . <proverb> U آب را از سر بند باید بست .
enow U بسنده انقدرکه باید
shall i go? U ایا باید بروم
comme il faut U چنانکه باید وشاید
chicane U مانعی که باید دور زد
You should have told me earlier. U باید زودتر به من می گفتی
he needs must go U ناچار باید برود
meetly U چنانکه باید و شاید
to d. what to say U اندیشیدن که چه باید گفت
you might have come U باید امده باشید
you must go U شما باید بروید
he must have gone U باید رفته باشد
the needful U انچه باید کرد
It must be quiet. باید ساکت و آرام باشد.
We had to queue [line] up for three hours to get in. U ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
One must draw the line somewhere. <proverb> U هر کس باید ید و مرزش را مشخص کند .
I must make do with this low salary. I must somehow manage on this low salary. U بااین حقوق کم باید بسازم
do the necessary U انچه باید کرد بکنید
You have to go back to ... شما باید به طرف ... برگردید.
There must be some mistakes. باید اشتباهی شده باشد.
I've got to watch what I eat. U باید مواظب رژیمم باشم.
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
I must be going now. U الان دیگه باید بروم
i must answer for the damages U ازعهده خسارت ان باید برایم
Protocol must be observed. U تشریفات باید رعایت شود
I have some letters to write . U چند تا کاغذ باید بنویسم
if i know what to do U اگر میدانستم چه باید کرد
I must take the kid to school . U باید بچه راببرم مدرسه
to which side do I have to turn? U به کدام طرف باید بپیچم؟
She must be at least 40. U او [زن] کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
One must take time by the forelock . U وقت را باید غنیمت شمرد
There must be a catch(trick)in it. U باید حقه ای درکار باشد
Two witnesses should testify. U دو شاهد باید شهادت بدهند
you shoud rinse it in lukewarm water. U در آب ولرم باید آنرا آب بکشید
One must tackle it in the right way. U هرکاری را باید از راهش وارد شد
You must make allowances for his age . U باید ملاحظه سنش را بکنی
how shall we proceed U چگونه باید اقدام کرد
parting of the ways U جایی که باید یکی از چندچیزرابرگزید
We must find a basic solution. U باید یک فکر اساسی کرد
it needs to be done carefully U باید بدقت کرده شود
Every day that you go unheeded, you need to count on that day U هر روز که بیفتید، باید در آن روز حساب کنید
One must keep up with the times. U باید با زمان آهنگ بود
he is much to be pitted U بحالش باید رحم کرد
plumbery U سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics U موزاییک کاری معرق معرق کاری
You will need to spend some money on it. U تو باید برایش پول خرج بکنی.
There must be some mistakes. باید اشتباهی روی داده باشد.
Do I have to change trains? U آیا باید قطار عوض کنم؟
The football field must be marked out. U زمین فوتبال را باید خط کشی کرد
You must have respect for your promises. U باید بقول خودتان احترام بگذارید
You must account for every penny. باید تا دینار آخر حساب پس بدهی
disclose U یات چیزی که باید مخفی می ماند
disclosing U یات چیزی که باید مخفی می ماند
It must have a solid foundation. U اساس کار باید محکم باشد
You ought to coordinate(harmonize) your plans (programs). U باید برنامه هایتان را هم آهنگ کنید
unauthorized U آنچه باید مجوز داشته باشد
A bitter pI'll to swallow. U چیز تلخ وناخوشایندی که باید پذیرفت
discloses U یات چیزی که باید مخفی می ماند
How can you ask? U این باید واضح باشد برای تو
How many times do I have to tell you that … U چند بار باید به شما بگویم که ...
actions U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
why need he say that U چرا باید این سخن را بگوید
Only dead fish swim with the flow [stream] . <proverb> U در زندگی باید بجنگیم. [ضرب المثل]
a bitter pill to swallow <idiom> U یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
action U شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
Why should I take the blame? U چرا من باید تقصیر را به گردن بگیرم؟
I should bring you round to my way of thinking . U باید تو راهم با خودم همفکر کنم
We should be leaving now. U باید زحمت راکم کنیم (خداحافظی )
It must be put up to the prime minister . U باید بعرض نخست وزیر برسد
One must take the bad with the good . U باید خوب وبدش راقبول کرد
We must settle the price first. U اول باید قیمت راطی کرد
today of all days U از همه روزها امروز [باید باشد]
you ought to know better U شما باید بهتر از این بدانید
you must know this U شما باید این مطلب را بدانید
There is some hocus – pocus . I smell a rat . Ther is a trick in it . U کلکی درکار باید باشد ( هست )
integrand U جملهای که باید تابع اولیه ان را گرفت
operand U که باید توسط عملگرا اجرا شود
Do I have to change busses? U آیا باید اتوبوس عوض کنم؟
blankest U فضایی در فرم که باید کامل شود
blank U فضایی در فرم که باید کامل شود
i know how to do it U میدانم چطور باید اینکار را کرد
strike while the iron is hot U تا تنور گرم است باید نان پخت
i will t. you for the book U شیر یا خط می کنم ببینم کتاب را کی باید بردارد
jobs U مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
job U مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
a stitch in time saves nine <proverb> U علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
Those who lose must step out. U هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
wicket U دروازههای فلزی کوتاه که گوی باید از ان بگذرد
wickets U دروازههای فلزی کوتاه که گوی باید از ان بگذرد
Now, of all times! U از همه وقتها حالا [باید پیش بیاید] !
I must get hold of her at all costs. U بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
you must a for that conduct U باید از این طرز رفتار پوزش بخواهید
previous examination U نخستین امتحانی که درجه A.B در کمبریج باید داد
executory contract U قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
I'd U مخفف should I و Iwouldبمعنی من میبایستی و Ihadبمعنی من باید و من داشتم
qualifying shares U سهامی که مدیران الزاما"باید خریداری کنند
reportable incident U اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
now this man was lying U باید دانست که این مرد دروغ میگفت
notify party U فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
load U تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
loads U تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
You really ought to take better care of yourself. U شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
You must stick to your guns . You must take a firm stand in this matter. U پای این کار باید محکم بایستی
The craps should match the curtains. U پرده ها با قالیها باید بخورد ( جور در آید )
We must inquire into this matter. U درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
I don't know what to do with that. U من نمی دونم باهاش چه کار باید بکنم.
current liabilities U بدهیهایی که باید در اینده نزدیک پرداخت شوند
if [when] it comes to the crunch <idiom> U وقتی که اجبارا باید تصمیم گرفت [اصطلاح]
I must think things over. U باید راجع به این چیز ها فکر کنم
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
make hay while the sun shines U تا تنور گرم است باید نان راپخت
Where do I change for ... ? برای رفتن به ... کجا باید عوض کنم؟
Do I have to pay a supplement? U آیا من چیزی اضافه باید پرداخت کنم؟
scale of weights U جدول وزنهایی که اسب مسابقه باید تحمل کند
You will have to pay duty on this. شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
initialing U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
fractional reserve banking U بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
round vowel U حرف صدایی که درتلفظ ان باید دهان یا لب را گرد کرد
Babies should be classified as antidepressants. U نوزادان را باید در گروه داروهای ضد افسردگی قرار داد.
You have to listen to me. U شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] .
I've got to watch what I eat. U من باید مواظب به آنچه می خورم باشم. [که چاق نشوم]
overhead U کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
operation U مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
initials U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
proportional tax U مالیات که هرفرد بدون توجه به مقداراموالش باید بپردازد
initialling U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
he should better to led than U باید اورا دلالت کرد زور فایده ندارد
makeweight U مقدار کمبودی که باید به وزن چیزی اضافه شود
initialed U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
entry U موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
initial U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
Where do I change for ... ? برای رفتن به ... کجا باید مترو را عوض کنم؟
demurrage U جهت این تاخیر مسبب ان باید خسارت بپردازد
initialled U موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد
I must make a special note of that. U من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
vertical U تعداد خط وط که پیش از شروع چاپ مجدد باید رد کرد
Does it have to be today (of all days)? U این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
We ought to (should)examineit in all itsaspects. U باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
multiple U نتیجه و محل دستور بعدی که باید اجرا شود
You can't refuse me that ! U این [درخواست یا پیشنهاد مرا] را باید قبول کنید!
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com