English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to repeat oneself U کاریا گفته خودرا تکرار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
repeats U تکرار کردن تکرار شدن
repeat U تکرار کردن تکرار شدن
pain in the neck (ass) <idiom> U کاریا شخص رنجش آور
ipso dixit U گفته بی دلیل گفته استبدادی
private d. U کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
quotes U تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
quoted U تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
quote U تکرار کلمات توسط مشخص دیگری , تکرار عدد مرجع
repeater coil U سیم پیچ تکرار کننده صدا کوبیل تکرار
recidivism U تکرار جرم یا تکرار عمل ضداجتماعی
to express one's heartfelt U قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
to pretend illness U نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
topull oneself together U خودرا جمع کردن
to a one's right U حق خودرا ادعایامطالبه کردن
to breakin U خودرا داخل کردن
to sow one's wild oats U چل چلی خودرا کردن
off one's chest <idiom> U خودرا خالی کردن
to busy oneself U خودرا مشغول کردن
set loose <idiom> U رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
do one's best <idiom> U تمام تلاش خودرا کردن
to provide oneself U خودرا اماده یا مجهز کردن
to addict oneself U عادت کردن خودرا معتادکردن
To set ones watch . U ساعت خودرا میزان کردن
to givein one's a. U موافقت خودرا اعلام کردن
for all one is worth <idiom> U تمام سعی خودرا کردن
hold one's own U موقعیت خودرا حفظ کردن
To play ones part . U نقش خودرا بازی کردن
hold one's ground U موقعیت خودرا حفظ کردن
to declare oneself U قصد خودرا افهار کردن
to recover damages U خسارت خودرا جبران کردن
recanted U گفته خود را تکذیب کردن
recanting U گفته خود را تکذیب کردن
recant U گفته خود را تکذیب کردن
recants U گفته خود را تکذیب کردن
To consume all ones energy . U تمام نیروی خودرا مصرف کردن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
to carry oneself U خودرا اداره کردن یابوضعی دراوردن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
to bridle one's anger U خشم خودرا پایمال کردن یافروخوردن
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
to put in for U تقاضا کردن خودرا نامزد کردن
To perfect oneself in a foreign language . U معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
to lick one's U لب و لوچه خودرا لیسیدن ملچ و ملوچ کردن
without recourse U عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
to secure a debtby a mortagage U با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
to make a p of one's learing U دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
to cry peccavi U بگناهان خودخستوشدن گناهان خودرا اقرار کردن فریاداعتراف براوردن
to ingratite oneself U خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
replicated U تکرار کردن
replicate U تکرار کردن
iterate U تکرار کردن
replicating U تکرار کردن
renews U تکرار کردن
renewing U تکرار کردن
replicates U تکرار کردن
reiterating U تکرار کردن
reiterates U تکرار کردن
reiterated U تکرار کردن
reiterate U تکرار کردن
repeat U تکرار کردن
repeats U تکرار کردن
ingeminate U تکرار کردن
renew U تکرار کردن
frequents U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequent U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequented U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequenting U مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
to make repeat U وادار به تکرار کردن
ingeminate U تکرار و تاکید کردن
over and over <idiom> U مکرا تکرار کردن
reduplicate U تکرار کردن دوچندان
recapitulating U رئوس مطالب را تکرار کردن
recapitulates U رئوس مطالب را تکرار کردن
recapitulated U رئوس مطالب را تکرار کردن
repeats U مکرر کردن تکرار شدن
recapitulate U رئوس مطالب را تکرار کردن
repeat U مکرر کردن تکرار شدن
backtell U رله کردن دستورات تکرار فرامین
gyro repeater U تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
cross examination U به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
to rangeoneself U خودرا
dixit U گفته
doctrines U گفته
statement U گفته
dite U گفته
sentence U گفته
sentencing U گفته
sentences U گفته
doctrine U گفته
I was told ... U به من گفته شد ...
dicta U گفته
parol U گفته
statements U گفته
sayings U گفته
saying U گفته
to dress up U خودرا اراستن
to a onself U خودرا اراستن
to d. oneself up U خودرا گرفتن
to suppress one's propensities U خودرا فرونشاندن
he pretended to be asleep U خودرا بخواب زد
so saying U اینرا گفته
that was said above که دربالا گفته شد
It is being said that ... U گفته می شود که ...
maxim U گفته اخلاقی
unsay U گفته نشدن
statements U گفته بیانیه
spoken U گفته شده
told U گفته شده
tags U گفته مبتذل
said U گفته شده
he is said to have fled U گفته اند
statement U گفته بیانیه
maxims U گفته اخلاقی
that was said above U که درفوق گفته شد
stated <adj.> <past-p.> U گفته شده
ipsedixit U گفته محض
laconism U گفته پر مغز
termed <adj.> <past-p.> U گفته شده
named <adj.> <past-p.> U گفته شده
byword U گفته اخلاقی
mentioned <adj.> <past-p.> U گفته شده
bywords U گفته اخلاقی
tag U گفته مبتذل
to leave unsaid U نا گفته گذاردن
missatement U گفته نادرست
ipso dixit U گفته محض
one's accomplice U همدست خودرا لودادن
to plume oneself U با پیرایه خودرا اراستن
to pick up oneself U خودرا نگاه داشتن
to slake one's revenge U انتقام خودرا گرفتن
he betray himself U او خودرا رسوا ساخت
to pay one's way U خرج خودرا دراوردن
mince U حرف خودرا خوردن
minces U حرف خودرا خوردن
insconce U خودرا جای دادن
pontify U خودرا مقدس نمودن
self assertion U خودرا جلو اندازی
to a. one selt U انتقام خودرا کشیدن
to boure one's way U راه خودرا بزوربازکردن
to show ones cards U قصد خودرا اشکارکردن
to compromise oneself U خودرا مظنون یا رسواکردن
to express one self U مقاصد خودرا فهماندن
flatten U روحیه خودرا باختن
back-pedalled U حرف خودرا پس گرفتن
to veil oneself U روی خودرا پوشاندن
to try one's luck U بخت خودرا ازمودن
To go through fire and water. U خودرا به آب وآتش زدن
to sun one self U خودرا افتاب دادن
flattens U روحیه خودرا باختن
back-pedalling U حرف خودرا پس گرفتن
To step aside . to shy from . To withdraw . U خودرا کنا رکشیدن
back-pedals U حرف خودرا پس گرفتن
back-pedal U حرف خودرا پس گرفتن
divers statements U گفته هایی چند
ipso dixit U او خود گفته است
If only you had told me . U کاش به من گفته بودی
it is truly said U راست گفته اند
aforementioned <adj.> U گفته شده در بالا
It is an old saying that … U از قدیم گفته اند که ...
direct oration U گفته یا قول مستقیم
it is well said U خوب گفته اند
aforesid U پیش گفته شده
afore-mentioned <adj.> U گفته شده در بالا
above said U بالا گفته شده
above-mentioned <adj.> U گفته شده در بالا
abovementioned <adj.> U گفته شده در بالا
above-quoted <adj.> U گفته شده در بالا
ipsedixit U خود او گفته است
the above was a summary آنچه دربالا گفته شد
foregoning U پیش گفته شده
d. of a statement U تکذیب گفته ایی
to bridle one's own tongue U جلوی زبان خودرا گرفتن
to stand to one's duty U وفیفه خودرا انجام دادن
to change one's course U خط مشی یا رویه خودرا تغییردادن
underplays U دست خودرا ادا نکردن
underplaying U دست خودرا ادا نکردن
underplayed U دست خودرا ادا نکردن
underplay U دست خودرا ادا نکردن
pass the buck <idiom> U مسئولیت خودرا به دیگری دادن
take in stride <idiom> U خودرا به باد سرنوشت دادن
to play one's role U وفیفه خودرا انجام دادن
To set ones hopes on something. U امید خودرا به چیزی بستن
say one's piece <idiom> U آشکارا نظر خودرا گفتن
to play possum U خودرا بنا خوشی زدن
to stay one's stomach U شکم خودرا اندکی سیرکردن
to keep the wolf from the door U خودرا ازگرسنگی یا قحطی رهانیدن
to lay down ones arms U سلاح خودرا بزمین گذاشتن
o bey your parents U والدین خودرا اطاعت کنید
go to pieces <idiom> U کنترل خودرا از دست دادن
to serve one's term U خدمت خودرا انجام دادن
to use one's d. U عقل یا نظر خودرا بکاربردن
to cut ones way U راه خودرا ازموانع بازکردن
wrathful U عشق یا کینه خودرا اشکارکردن
to detain one's due U بدهی خودرا نگه داشتن
get out of hand <idiom> U کنترل خودرا از دست دادن
to protrude one's tongue U زبان خودرا بیرون انداختن
on cne's own initiative U بی انکه کسی گفته باشد
dictums U گفته افهار نظر قضایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com