Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
outworker
U
کارگر خارج ازخانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to kick out of the house
U
ازخانه بیرون کردن
element
U
یک شماره ازخانه ماتریس یا آرایه
elements
U
یک شماره ازخانه ماتریس یا آرایه
to board out
U
بیرون ازخانه خود غذاخوردن
diner out
U
کسیکه بیشتراوقات شام وناهارخودرابیرون ازخانه میخورد
gandey dancer
U
کارگر فصلی کارگر سیار
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
workmen
U
کارگر
workman
U
کارگر
workwoman
U
زن کارگر
workwoman
U
کارگر زن
laborers
U
کارگر
telling
U
کارگر
employe
U
کارگر
operatives
U
کارگر
joss
U
سر کارگر
workingman
U
کارگر
laborer
U
کارگر
master workman
U
سر کارگر
employee
U
کارگر
worker
U
کارگر
workpeople
U
کارگر
operative
U
کارگر
effective
U
کارگر
labored
U
کارگر
labors
U
کارگر
cooly
U
کارگر
labour
U
کارگر
shopman
U
کارگر
active
U
کارگر
craftsman assistant
U
کارگر
labourers
U
کارگر
labourer
U
کارگر
labour day
U
روز کارگر
unskilled worker
U
کارگر غیرمتخصص
labor
U
کارگر عمله
unskilled labor
U
کارگر غیرماهر
hodcarrier
U
کارگر ناوه کش
journeymen
U
کارگر مزدور
unskilled worker
U
کارگر ساده
leavens
U
عامل کارگر
labor
U
حزب کارگر
journey man
U
کارگر مزدور
craftsmen
U
کارگر ماهر
dockers
U
کارگر لنگرگاه
swots
U
کارگر زحمتکش
swot
U
کارگر زحمتکش
farmhand
U
کارگر مزرعه
work force
U
تعداد کارگر
furnace man
U
کارگر کوره
journeymen
U
کارگر ماهر
journeymen
U
کارگر متخصص
craftsman
U
کارگر ماهر
leavening
U
عامل کارگر
dockers
U
کارگر بارانداز
journeyman
U
کارگر متخصص
leaven
U
عامل کارگر
May Day
U
روز کارگر
working classes
U
طبقه کارگر
labour
U
حزب کارگر
labour
U
کارگر عمله
labors
U
حزب کارگر
labors
U
کارگر عمله
labored
U
حزب کارگر
labored
U
کارگر عمله
munitioneer
U
کارگر زرادخانه
labourparty
U
حزب کارگر
labor party
U
حزب کارگر
journeyman
U
کارگر ماهر
accommodator
U
کارگر کمکی
journeyman
U
کارگر مزدور
laboring class
U
طبقه کارگر
lay off
U
تعلیق کارگر
mealmen
U
کارگر اسیاب
proletariat
U
طبقه کارگر
proletariat
U
کارگر ورنجبر
Labour Party
U
حزب کارگر
working class
U
طبقه کارگر
steelworkers
U
کارگر پولادسازی
navvies
U
کارگر ساده
stable-boys
U
کارگر اصطبل
navvy
U
کارگر ساده
skilled worker
U
کارگر ماهر
piler
U
کارگر شمعکوب
casual labour
U
کارگر اتفاقی
stable-boy
U
کارگر اصطبل
migrant worker
U
کارگر مهاجر
exploitation of labor
U
استثمار کارگر
dairymaid
U
کارگر لبنیاتی
dairymaids
U
کارگر لبنیاتی
reacher
U
کارگر نخ تاب
coalminer
U
کارگر معدن
road maker
U
کارگر راه
charge hand
U
کارگر معمولی
steelworker
U
کارگر پولادسازی
refiners
U
کارگر پالایشگاه
workingman
U
ازطبقه کارگر
seasonal worker
U
کارگر فصلی
slave ant
U
مورچه کارگر
brain worker
U
کارگر مغزی
refiner
U
کارگر پالایشگاه
day labourer
U
کارگر روزمزد
longshoremen
U
کارگر اسکله
docker
U
کارگر لنگرگاه
workfolks
U
جماعت کارگر
shovelbill
U
کارگر بیل زن
shovelman
U
کارگر بیل زن
working man
U
کارگر افزارمند
workpeople
U
طبقه کارگر
shoveler
U
کارگر بیل زن
skilled labour
U
کارگر ماهر
outworker
U
کارگر ازاد
workfolk
U
جماعت کارگر
swotting
U
کارگر زحمتکش
swotted
U
کارگر زحمتکش
working
U
کارگر طرزکار
workings
U
کارگر طرزکار
docker
U
کارگر بارانداز
longshoreman
U
کارگر اسکله
common labour
U
کارگر عمومی
daysman
U
کارگر روزمزد
date labourer
U
کارگر روزمزد
farm hands
U
کارگر مزرعه
day laborer
U
روز کارگر
farm hand
U
کارگر مزرعه
stevedores
U
کارگر بار انداز
building craftsman
U
کارگر ماهر ساختمانی
cordwainer
U
کارگر چرم ساز
stevedore
U
کارگر بار انداز
day laborer
U
کارگر روز مزد
brain worker
U
کارگر ذهنی روشنفکر
deckhand
U
کارگر عرشه کشتی
journey man
U
شاگرد یا کارگر روزمزد
underutilization of labor
U
کم بهره گیری از کارگر
inflow of labor
U
جریان ورود کارگر
horizontal labor mobility
U
تحرک افقی کارگر
working paper
U
ورقهء استخدام کارگر
he is short of hands
U
کارگر کافی ندارد
unskilled worker
U
کارگر غیر ماهر
grisette
U
دختر کارگر فرانسوی
unskilled worker
U
کارگر غیر متخصص
blacklegs
U
کارگر اعتصاب شکن
blackleg
U
کارگر اعتصاب شکن
gandey dancer
U
کارگر راه اهن
proletarian
U
عضو طبقه کارگر
wright
U
کارگر سازنده نجار
navvy
U
کارگر غیر ماهر
time out
U
ساعت غیبت کارگر
workmanly
U
شایسته کارگر خوب
exploitation of labor
U
بهره کشی کارگر
navvy
U
کارگر کارهای خاکی
man hour
U
یک ساعت کار یک کارگر
laundryman
U
کارگر لباسشوی مرد
navvies
U
کارگر کارهای خاکی
navvies
U
کارگر غیر ماهر
proletarian
U
کارگر وابسته بکارگر
work people
U
کارگران طبقه کارگر
quarryman
U
کارگر معدن سنگ
pkeman
U
کارگر کلنگ دار
industrial relations
U
روابط کارگر وکارفرما
luggie
U
کارگر سنگ شکن
potman
U
کارگر اسفالت ساز
quarryman
U
کارگر کان سنگ
railroader
U
کارگر راه اهن
semi skilled worker
U
کارگر نیمه ماهر
penetratingly
U
بطور نافذ کارگر
effectively
U
بطور موثر یا کارگر
quarrier
U
کارگر معدن سنگ
workmanlike
U
شایسته کارگر خوب
submariner
U
کارگر زیر دریایی
pitman
U
کارگر درون معدن
barker
U
کارگر یا ماشینی که پوست میکند
take on
U
گرفتن کارگر هیاهو کردن
agricultural labor productivity
U
بهره دهی کارگر کشاورزی
to sweat workers
U
کارسخت ومزدکم دادن به کارگر
The working (middle,upper)class.
U
طبقه کارگر (متوسط بالا )
quarryman
U
کارگر معدن معدنچی سنگ کن
dishwashers
U
کارگر طرفشو ماشین طرفشویی
hewer
U
کارگر معدن زغال سنگ
dishwasher
U
کارگر طرفشو ماشین طرفشویی
working class
U
مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
profit sharing
U
سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
profit-sharing
U
سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
roustabout
U
کارگر اسکله یا بندر گاه
working classes
U
مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
A bad workman always blames his tools.
<proverb>
U
کارگر بد همیشه از وسایلش غیبجویى مى کند.
caucus
U
نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن
caucuses
U
نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن
work load
U
مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد
finding
U
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
findings
U
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
spinner
U
عنکبوتی که تار می تند کارگر یاماشین نخ ریسی
rollman
U
کارگر روی ماشین غلتک داریا چرخنده
yellow dog contract
U
قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
deat benefit
U
وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
stakhnovism
U
افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
portal to portal
U
وابسته بمدتی که کارگر از درورودی تا شروع بکار صرف مینماید
laborsaving
U
تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
gopher
U
موش کیسه دار کارگر حفار واستخراج کننده سنگهای معدنی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com