Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
administrative wheeled vehicle fleet
U
کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bureaucreacy
U
رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
bureaucracies
U
تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucrasy
U
حکومت اداری تاسیسات اداری
bureaucracy
U
تاسیسات اداری حکومت اداری
commercial type vehicle
U
خودروی تجارتی خودروهای شخصی
workday
U
ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays
U
ایام کار اداری ساعات کار اداری
bureaucrats
U
اداری
bureaucrat
U
اداری
formal
U
اداری
administerial
U
اداری
departmental
U
اداری
administrative
U
اداری
executory
U
اداری
official
U
اداری
administrative flight
U
هواپیمای اداری
administrative law
U
قوانین اداری
administrative command
U
یکان اداری
administrative law
U
حقوق اداری
administratively
U
بطور اداری
administrative march
U
راهپیمایی اداری
administrative budget
U
بودجه اداری
office chair
U
مبل اداری
administrative capacity
U
فرفیت اداری
administrative approval
U
موافقتنامه اداری
office chair
U
صندلی اداری
administration building
U
قسمت اداری
administrative channels
U
مجاری اداری
administration building
U
ساختمان اداری
administrative command
U
فرماندهی اداری
administrative escort
U
ناو اداری
administrative flight
U
پرواز اداری
administrative channels
U
طرق اداری
administrative movement
U
حرکت اداری
prefectorial
U
وابسته به اداری
prefectoral
U
وابسته به اداری
overhead gharges
U
هزینه اداری
officialism
U
سیستم اداری
official communications
U
مکاتبات اداری
office work
U
کار اداری
departmental intelligence
U
اطلاعات اداری
departmentally
U
ازلحاظ اداری
office hours
U
ساعات اداری
office computer
U
کامپیوتر اداری
office building
U
ساختمان اداری
management expenses
U
مخارج اداری
circular letter
U
نامه اداری
circular letter
U
بخشنامه اداری
administrative net
U
شبکه اداری
administrative order
U
دستور اداری
administrative publications
U
نشریات اداری
administrative services
U
خدمات اداری
administrative services
U
قسمتهای اداری
a white collar job
U
کار اداری
administrative tribunal
U
دادگاه اداری
service element
U
عنصر اداری
bureaucreat
U
گماشته اداری
business hours
U
ساعت اداری
prefecture
U
حوزه اداری
malfeasance
U
خطای اداری
paperwork
U
تشریفات اداری
red tape
U
فرمالیته اداری
bureau
U
هیئت اداری
bureaus
U
هیئت اداری
officially
U
از طریق اداری
unofficial
U
غیر اداری
officialdom
U
سیستم اداری
bureaucrat
U
مامور اداری
bureaucrats
U
مامور اداری
placeman
U
صاحب منصب اداری
extra official
U
بیرون ازوفایف اداری
deck department
U
قسمت اداری ناو
office information system
U
سیستم اطلاعات اداری
key personnels
U
کادر اداری اصلی
officialism
U
رسمیت مقررات اداری
administrative escort
U
ناو اسکورت اداری
administrative data processing
U
پردازش دادههای اداری
bureaucratic
U
وابسته به امور اداری
officer
U
مامور کارمند اداری
officers
U
مامور کارمند اداری
office swivel chair
U
صندلی گردان اداری
administrative landing
U
پیاده شدن اداری
out of
[outside]
office hours
U
خارج از ساعات اداری
provisional order
U
دستور موقت اداری
service echelon
U
رده اداری و خدماتی
general administration cost
U
هزینه عمومی اداری
Outside office hours.
U
خارج از وقت اداری
administrative(financial,legal)process.
U
جریان اداری (مالی .حقوقی )
red tapism
U
رعایت تشریفات اداری به حدافراط
genitourinary
U
وابسته به دستگاه اداری تناسلی
superstructure
U
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
superstructures
U
سازمانهای اداری ومدیریه کشور
disciplinary court
U
دادگاه انتظامی محکمه اداری
formal
U
مقید به اداب ورسوم اداری
bureaucrasy
U
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracies
U
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracy
U
رعایت تشریفات اداری بحدافراط
services
U
قسمتهای اداری ادارات نظامی
administrative storage
U
انبار کردن به طریق اداری
ministerial
U
وابسته به وزیر یا کشیش اداری
formally
U
مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
administrative lead time
U
زمان اداری دریافت اماد
administrative shippings
U
ارسال اماد به طریق اداری
bureaucrats
U
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
administrative acceptees
U
پرسنل قبول شده از نظر اداری
bureaucrat
U
فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
general
U
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
generals
U
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
administrative landing
U
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
administrative segregation
U
زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
admin
U
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
fiscal station
U
قسمت اداری یا مالی که در یک سلسله به ترتیب شماره قرارگرفته باشد
nihilism
U
اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
capitulary
U
عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
unit mill
U
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
federal government
U
دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
workflow
U
نرم افزار طراحی شده برای بهبود جریان متنهای الکترونیکی در یک شبکه اداری از یک کاربر به دیگری
scout car
U
خودروی دیده وری خودروی شناسایی زرهی
nepotism
U
انتصاب برادر زاده یا خواهر زاده واقوام نزدیک به مشاغل مهم اداری
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
attache case
U
کیف اداری
[کیف جعبه ای دستی چرمی]
brief case
[briefcase]
U
کیف اداری
[کیف جعبه ای دستی چرمی]
sorties
U
یک کاروان دریایی یاحرکت یک کاروان دریائی
sortie
U
یک کاروان دریایی یاحرکت یک کاروان دریائی
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
office automation
U
خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
interdict
U
حکم نهی حکم اداری
apparatus
[machinery]
U
سازمان
[سازمان اداری ]
rear commodore
U
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
transport stream
U
ستون سیال خودروهای حمل و نقل خط سیال خودروهای حمل و نقل
combination vehicle
U
خودروهای مرکب
consolidated vehicle table
U
فهرست خودروهای محموله در کشتی
k day
U
روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
amphibious vehicle availability table
U
جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
entrucking table
U
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
taxi
U
تاکسی خودروی
taxies
U
تاکسی خودروی
taxies
U
تاکسی یا خودروی
taxied
U
تاکسی خودروی
combat vehicle
U
خودروی رزمی
taxiing
U
تاکسی خودروی
taxiing
U
تاکسی یا خودروی
armored vehicle
U
خودروی زرهدار
amphibious vehicle
U
خودروی اب خاکی
taxied
U
تاکسی یا خودروی
armored vehicle
U
خودروی زرهی
taxi
U
تاکسی یا خودروی
armored reconnaissance vehicle
U
خودروی شناسایی زرهی
his own car
[car of his own]
U
خودروی خودش
[مرد]
six by four
U
خودرو شش در چهار خودروی شش چرخ
six by six
U
خودروی شش در شش نوعی خودرو شش چرخ
to hitch a lift
[ride]
from somebody
U
سواری شدن
[در خودروی کسی]
vehicle summary
U
فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
tractor group
U
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
kafila
U
کاروان
caravans
U
کاروان
convoy
U
کاروان
orion hound
U
کاروان کش
train
U
کاروان
trains
U
کاروان
convoys
U
کاروان
trained
U
کاروان
caravan
U
کاروان
Just check out the new sports car model!
U
نگاه بکن به مدل تازه خودروی کورسی !
motorcades
U
کاروان موتوری
caravanning
U
گذراندنتعطیلیدر کاروان
for a caravan
U
برای هر کاروان
motorcade
U
کاروان موتوری
evacuation convoy
U
کاروان اخراجات دریایی
carnival
U
کاروان شادی جشن
carnivals
U
کاروان شادی جشن
ocean convoy
U
کاروان اقیانوس پیما
bulk petroleum conversion kit
U
جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
convoys
U
کاروان دریایی ستون موتوری
escort ship
U
ناو محافظ کاروان دریایی
convoy
U
کاروان دریایی ستون موتوری
sortie number
U
شماره پرواز یا کاروان دریایی
sirius
U
ستاره کاروان کش درکلب اکبر
convoy assembly port
U
بندر محل تجمع کاروان دریایی
to jump-start someone's car
U
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
main body
U
عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
position buoy
U
بویه نشان دهنده موقعیت کاروان دریایی
mat
U
زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
mats
U
زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
short haul
U
کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
short-haul
U
کاروان دریایی که بین سواحل دو کشور بیگانه و ناشناس حرکت میکند
mardi gras
U
سه روز قبل از چهارشنبه توبه کاتولیک ها که دراستان لویزیانا کاروان شادی حرکت میکند
combination vehicle
U
خودروی بکسل کننده و بکسل شونده
floating base
U
ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
dog star
U
ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
convoy joiner
U
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
convoy commodore
U
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
convoy schedule
U
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
convoy route
U
مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com