Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
miscellaneous works
U
کارهای مختلف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
flexibility
U
توانایی سخت افزار یا نرم افزار برای تط ابق با موقعیتها یا کارهای مختلف
language
U
زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
languages
U
زبان برنامه نویسی ساخته شده از توابع برای کارهای مختلف که توسط مجموعه دستوراتی فراخوانی میشود
self-
U
سیستمی که خود را با کارهای مختلف تط بیق میدهد
contingency option program
U
برنامه راه کارهای احتمالی برنامه عملیات مختلف احتمالی
Other Matches
backgrounds
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background
U
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
charting
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
target discrimination
U
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
charts
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charted
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
chart
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
fractional
U
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
systems analysis
U
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
selectable
U
مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
blocage
U
[بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
symbiosis
U
همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
vortex separation
U
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
heterogeneous network
U
سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
fdm
U
انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
paint program
U
نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocates
U
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocate
U
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocating
U
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
functioned
U
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
function
U
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functions
U
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
estate in common
U
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
bus
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
buses
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequencies
U
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequency
U
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
allogamous
U
مختلف الجنس و مختلف النوع
profiled
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiling
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiles
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life
U
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
highway
U
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highways
U
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
hunting design
U
طرح شکارگاهی
[این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
decollate
U
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
star design
U
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
hatchet man
<idiom>
U
کارهای سیاسی
meshwork
U
کارهای مشبک
cementation
U
کارهای سیمانی
preliminary works
U
کارهای مقدماتی
previous work
U
کارهای قبلی
auxiliary work
U
کارهای اضافی
daily round
U
کارهای روزانه
diabolism
U
کارهای شیطانی
lunces
U
کارهای غریب
Travaux preparatoires
U
کارهای مقدماتی
interior affairs
U
کارهای درونی
incidental works
U
کارهای اتفاقی
wirework
U
کارهای سیمی
emergency works
U
کارهای اضطراری
earth work
U
کارهای خاکی
temporary works
U
کارهای موقت
the galleys
U
کارهای سخت
logjam
U
کارهای عقب افتاده
chores
U
کارهای عادی و روزمره
diabolize
U
کارهای شیطانی کردن
light housekeeping
U
کارهای سبک خانکی
navvies
U
کارگر کارهای خاکی
chore
U
کارهای عادی و روزمره
light housekeeping
U
کارهای خانه داری
public works
U
کارهای ساختمانی همگانی
welfare work
U
کارهای عام المنفعه
mundane affairs
U
کارهای این جهان
foppery
U
جلفی کارهای جلف
Arrears of work . Back log of work .
U
کارهای عقب افتاده
inhouse work
U
کارهای داخلی تاسیسات
customs agent
U
واسطه کارهای گمرکی
navvy
U
کارگر کارهای خاکی
pile-ups
U
انباشتگی کارهای عقب افتاده
scheduling
U
برنامه ریزی کارهای اجرائی
pile-up
U
انباشتگی کارهای عقب افتاده
I cant figure that girl out .
U
از کارهای او چیزی نمی فهمم
automatons
U
ماشینی که کارهای انسان را میکند
A series of city improvement works.
U
یکرشته کارهای عمرانی شهری
to pry into a person affairs
U
در کارهای کسی فضولی کردن
earthworks
U
خاک کاری کارهای خاکی
automaton
U
ماشینی که کارهای انسان را میکند
outgeneral
U
در کارهای جنگی پیش افتادن از
chickens come home to roost
<idiom>
U
چوب کارهای گذشته را خوردن
land girl n
U
دختری که کارهای صحرایی میکرد
erection crane
U
جراثقال برای کارهای ساختمانی
donkeywork
U
کارهای عادی وروزمره خرکاری
downswing
U
تنزل کارهای تجارتی وغیره
fieldwork
U
کارهای صحرایی :زمین پیمایی ومانندان
ship's serviceman
U
مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
He is most suitable for brain work .
U
خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
basket weave pattern
U
طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
he has no enterprise
U
دل ندارد که به کارهای مهم دست بزند
up to one's ears in work
<idiom>
U
کارهای زیاد برای انجام داشتن
to finish off
U
کارهای دست باخر را انجام دادن
peonage
U
استفاده از غلام برای کارهای بندگی
to pick on
U
برای کارهای دشواربرگزیدن بستوه اوردن
apery
U
میمون صفتی کارهای بوزینه وار
tine
U
دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
supercargo
U
مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
wright
U
کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
tasks
U
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
task
U
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
utility
U
تاسیسات ووسایل رفاهی کارهای عمومی یا خدماتی
cycle time
U
مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
data clerk
U
فردی که در یک مجموعه کامپیوتری کارهای دفترانجام میدهد
coordinate
U
سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
audits
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
auditing
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
e. of pleas
U
دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
audited
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
audit
U
توجه کردن به کارهای انجام شده توسط کامپیوتر
diagrams
U
نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
diagram
U
نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
Ergonomics
U
[مطالعه در ارتباطات بین کارهای انسانی، کار پژوهی]
yard man
U
کسیکه برای اداره کارهای طویله اجیر میشود
dissave
U
ذخیره خود را برای کارهای جاری خرج کردن
coordination
U
سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
I am just a pen – pusher .
U
قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
queues
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queueing
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queue
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
congregationalism
U
استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
offices
U
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
dramatics
U
کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
queued
U
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
procuratrix
U
زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
overseer of the poor
U
ماموری که رسیدگی به بی نوایان و برخی کارهای دیگریک ناحیه میکند
parochialism
U
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
parish clerk
U
کشیش یا عامی که متصدی برخی کارهای کلیسای بخش می گرد د
office
U
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
stream
U
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed
U
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
productive
U
مدت زمانی که یک کامپیوتر میتواند کارهای بدون خطا را انجام دهد
prints
U
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
payola
U
وام غیر مستقیم ومخفی که برای کارهای تجارتی داده میشود
streams
U
تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
thaumaturge
U
کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن
print
U
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
job
U
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
printed
U
فضای حافظه که کارهای چاپ آماده ارسال به چاپگر را ذخیره میکند
jobs
U
تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
verification
U
بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
interlude
U
تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
personal assistant
فردی که کارهای دفتری و مدیریتی برای فرد دیگری انجام میدهد
interludes
U
تابع ابتدایی کوچک در آغاز برنامه که کارهای تصدیق را انجام میدهد
vacation sittings
U
جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
apl
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا قابل استفاده در کارهای علمی و ریاضی
foregrounding
U
اجرای کارهای با حق تقدم بالا برای برنامه ها در سیستم عامل چند منظوره
pl/
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا در کارهای ارتباطی و علمی روی کامپیوترهای بزرگ
foreground
U
فضایی در سیستم عامل چند منظوره که کارهای با حق تقدم بالا و برنامه ها اجرا می شوند
bureau
U
ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
basic
U
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basics
U
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
bureaus
U
ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
TDS
U
سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
megalomania
U
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
algorithm
U
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms
U
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
master
U
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
masters
U
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
mastered
U
کامپیوتر در سیستم چند پردازنده که سایر پردازنده ها و کارهای اختصاص داده شده را کنترل میکند
pirate
U
ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
fancy work
U
سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
pirated
U
ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
pirates
U
ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
pirating
U
ایجاد کپی از کارهای دارای حق کپی غیرقانونی
varying
U
مختلف
off
U
مختلف
various
U
مختلف
dissimilar
U
مختلف
disparate
U
مختلف
discrepant
U
مختلف
diverse
U
مختلف
variegated
U
مختلف
sundry
U
مختلف
miscellaneous
U
مختلف
divergent
U
مختلف
variant
U
گوناگون مختلف
diversely
U
به اشکال مختلف
polyphyletic
U
مختلف الاجداد
polyphyletic
U
از نژادهای مختلف
asynchronous
U
مختلف الزمان
half caste
U
ازنژاد مختلف
two discrepant stories
U
دو حکایت مختلف
variate
U
مختلف کردن
variously
U
بطور مختلف
several
U
جدا مختلف
heterochromatic
U
مختلف اللون
diverse
U
مختلف مخالف
half breed
U
از نژاد مختلف
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
to fly with the owl
U
کارهای شبانه کردن شبگردی کردن
play off
<idiom>
U
رفتار مختلف با اشخاص
multifarious
U
دارای انواع مختلف
process
U
مراحل مختلف چیزی
eccentrics
U
مختلف المرکز بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com