Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
operating staff
U
کارمندان عملیاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
public employees
U
کارمندان بخش عمومی کارمندان دولت
personnel
U
کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
current operating allowance
U
سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
staffed
U
کارمندان
personnel
U
کارمندان
staffs
U
کارمندان
staff
U
کارمندان
reduced employees
U
کارمندان کم شده
civilian employees
U
کارمندان غیرنظامی
new employees
U
کارمندان تازه
supervisory staff
U
کارمندان مباشر
sit-down
U
اعتصاب کارمندان
staffed
U
کارمندان کارکنان
staff
U
کارمندان کارکنان
staffs
U
کارمندان کارکنان
sit down
U
اعتصاب کارمندان
technical staff
U
کارمندان یا اعضای فنی
aircrew
U
کارمندان و خلبانان هواپیما
reduced employees
U
کارمندان منفصل گردیده
white collar worker
U
کارمندان یقه سفید
aircrews
U
کارمندان و خلبانان هواپیما
secretariate
U
منشی گری کارمندان دبیرخانه
class n allotment
U
کسورات بیمه کارمندان غیرنظامی
Full ( part) time employees .
U
کارمندان تمام (پاره ) وقت
commissary
U
فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
commissaries
U
فروشگاه مخصوص کارمندان یک اداره
collective bargaining
U
مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
to reduce an establishment
U
کارمندان یا هزینه بنگاهی راکم کردن
time clock
U
ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
Stress reduces an employee's working capacity'
U
استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
house organ
U
مجله یا نشریهای که بین کارمندان یک موسسه پخش شود
accrued benefit
U
پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
operation code
U
کد عملیاتی
operational code
U
کد عملیاتی
operational
U
عملیاتی
operations code
U
کد عملیاتی
operating
U
عملیاتی
operational reserve
U
ذخیره عملیاتی
operational route
U
جاده عملیاتی
operating temperature
U
دمای عملیاتی
operating weight
U
وزن عملیاتی
operation annexes
U
پیوستهای عملیاتی
operating speed
U
سرعت عملیاتی
operating ratio
U
نسبت عملیاتی
operating ratio
U
نرخ عملیاتی
staging area
U
منطقه عملیاتی
operating profit
U
سود عملیاتی
operating loss
U
زیان عملیاتی
operating expenses
U
مخارج عملیاتی
preoperational
U
پیش عملیاتی
operation map
U
نقشه عملیاتی
operation overlay
U
کالک عملیاتی
operationalism
U
عملیاتی نگری
operational reserve
U
احتیاط عملیاتی
operational research
U
تحقیق عملیاتی
operational readiness
U
امادگی عملیاتی
operational problems
U
مسائل عملیاتی
operational management
U
مدیریت عملیاتی
operational headquarters
U
ستاد عملیاتی
operational environment
U
محیط عملیاتی
operational definition
U
تعریف عملیاتی
operational costs
U
هزینههای عملیاتی
operational route
U
مسیر عملیاتی
operations code
U
رمز عملیاتی
operation research
U
پژوهش عملیاتی
operating cost
U
مخارج عملیاتی
functional specification
U
مشخصه عملیاتی
elements
U
عنصر عملیاتی
flowchart
U
شمای عملیاتی
incident
U
حادثه عملیاتی
incidents
U
حادثه عملیاتی
operation order
U
دستور عملیاتی
action parameters
U
پارامترهای عملیاتی
cruising range
U
برد عملیاتی
concept of operation
U
تدبیر عملیاتی
element
U
عنصر عملیاتی
component operation
U
عناصر عملیاتی
operating budget
U
بودجه عملیاتی
endurance
U
برد عملیاتی
mission load
U
اماد عملیاتی
operating cost
U
هزینه عملیاتی
throughput
U
توان عملیاتی
operational performance category
U
امادگی عملیاتی از طبقه
operational performance category
U
طبقه امادگی عملیاتی
operational weapon
U
جنگ افزار عملیاتی
radius of action
U
برد عملیاتی هواپیما
scheme of command
U
طرح عملیاتی یکان
action
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
standing operating procedures
U
روش جاری عملیاتی
actions
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
commander's concept
U
تدبیر عملیاتی فرمانده
fleet operating base
U
پایگاه عملیاتی ناوگان
operational command
U
فرماندهی از نظر عملیاتی
effective through put
U
توان عملیاتی موثر
functional units of a computer
U
واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
mission load
U
بار مبنای عملیاتی
operational amplifier
U
تقویت کننده عملیاتی
not operationally ready
U
غیر اماده ازنظر عملیاتی
game cycle
U
دورههای عملیاتی بازی جنگ
zeroed out
U
غیر عملیاتی شدن یکان
base of operations
U
پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
chopped
U
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chop
U
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
sops
U
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
present work
U
عملیاتی که اکنون انجام شده است
sequential
U
عملیاتی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند
sop
U
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
change of operation control
U
تغییر در نوع کنترل عملیاتی یاتعویض ان
alternate escort operating base
U
پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
operationally ready
U
حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
routing
U
عملیاتی که درحین مسیریابی پیام انجام می شوند
radiological operations
U
عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
monadic
U
مربوط است به عملیاتی که فقط از یک اپراند استفاده میکند
rated through put
U
ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
target offset methode
U
روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
cold rolling
U
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
fixes
U
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
fix
U
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
process bound
U
برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
counter revolution
U
عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
atomic
U
1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
unmodified instruction
U
دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
simulations
U
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulation
U
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
finder
U
عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
master clear
U
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
Perl
U
برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
niladic
U
مربوط است به عملیاتی که برای ان هیچ عملوندی مشخص نشده است
availability factor
U
ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
commissioning
U
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions
U
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission
U
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
parkerizing
U
عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
operation
U
عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
flight ration
U
جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
automonitor
U
ثبت کننده عملیات کامپیوتر برنامه کامپیوتری که وفایف عملیاتی کامپیوتر را ثبت میکند
function key
U
کلید عملیاتی کلید تابعی
ripple through carry
U
عملیاتی که رقم نقلی خروجی از جمع و رقم نقلی ورودی ایجاد کند
multiprocessor
U
عملیاتی که هر پردازنده در سیستم چند پردازنده با بخشی از یک یا چند پردازنده دیگر کار میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com