Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sawmill
U
کارخانه چوب بری والوارسازی
sawmills
U
کارخانه چوب بری والوارسازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
production
U
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
productions
U
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
factory-spun
U
نخ کارخانه ای
plants
U
کارخانه
plant
U
کارخانه
workplaces
U
کارخانه
coopery
U
کارخانه
workplace
U
کارخانه
worked
U
کارخانه
work
U
کارخانه
shops
U
کارخانه
works
U
کارخانه
workhouse
U
کارخانه
workhouses
U
کارخانه
shopped
U
کارخانه
shop
U
کارخانه
house work
U
کارخانه
factory
U
کارخانه
manufactory
U
کارخانه
factories
U
کارخانه
manufacturer
U
صاحب کارخانه
manufacturers
U
صاحب کارخانه
bookbindery
U
کارخانه صحافی
cast steel plant
U
کارخانه فولادریزی
plant mixing
U
امیختن در کارخانه
cement plant
U
کارخانه سیمان
car factory
U
کارخانه خودروسازی
manufaturer
U
صاحب کارخانه
pilot plant
U
کارخانه نمونه
manufactoring plant
U
کارخانه تولیدی
plant construction
U
ساختمان کارخانه
lock out
U
تعطیل کارخانه
packingplant
U
کارخانه کنسروسازی
packinghouse
U
کارخانه کنسروسازی
chimney stalk
U
دودکش کارخانه
power house
U
کارخانه برق
ice plant
U
کارخانه یخ ساز
cotton mill
U
کارخانه نخ ریسی
works superintendent
U
مدیر کارخانه
works inspector
U
بازرس کارخانه
cut back
U
تعطیل کارخانه
smelting plant
U
کارخانه ذوب
electric plant
U
کارخانه برق
ex factory
U
تحویل در کارخانه
ex mill
U
تحویل در کارخانه
factory chimney
U
دودکش کارخانه
spinning factory
U
کارخانه نخ ریسی
cotton factory
U
کارخانه نخ ریسی
copper smelting plant
U
کارخانه ذوب مس
generating station
U
کارخانه برق
smeltery
U
کارخانه گدازگری
generating plant
U
کارخانه برق
gas works
U
کارخانه گاز
He is running ( runs ) the factory .
U
او کارخانه را می گرداند
fulling mill
U
کارخانه قصاری
plant mixing
U
اختلاط در کارخانه
sirenic
U
سوت کارخانه
shed
U
کارخانه سرپوشیده
gasworks
U
کارخانه گاز
studio
U
کارگاه کارخانه
studios
U
کارگاه کارخانه
industrialist
U
کارخانه دار
industrialists
U
کارخانه دار
manufacturing
U
کارخانه دار
shedding
U
کارخانه سرپوشیده
sheds
U
کارخانه سرپوشیده
mill
U
کارخانه نورد
mills
U
کارخانه نورد
installation
U
کارخانه نصب
installations
U
کارخانه نصب
siren
U
سوت کارخانه
sirens
U
سوت کارخانه
power stations
U
کارخانه برق
power station
U
کارخانه برق
brewery
U
کارخانه ابجوسازی
breweries
U
کارخانه ابجوسازی
spinning
U
کارخانه نخریسی
plant
U
نبات کارخانه
plants
U
نبات کارخانه
out
<adv.>
U
بیرون از کارخانه
powder mill
U
کارخانه باروت سازی
pottery factory
U
کارخانه چینی سازی
field
U
خارج اداره یا کارخانه
printworks
U
کارخانه چیت بافی
wirework
U
کارخانه سیم سازی
tinwork
U
کارخانه قلع کاری
tin smelting plant
U
کارخانه ذوب قلع
cotton-mills
U
کارخانه ریسندگی پنبه ای
smeltery
U
کارخانه ذوب فلزات
ship yard
U
کارخانه کشتی سازی
saw mill
U
کارخانه اره کشی
salt works
U
کارخانه نمک سازی
ropewalk
U
کارخانه طناب سازی
shops
U
کارخانه خرید کردن
plant
U
ماشین الات کارخانه
shipyards
U
کارخانه کشتی سازی
shipyard
U
کارخانه کشتی سازی
computer integrated manufactureing
U
کارخانه کاملا" اتوماتیک
concrete plant
U
کارخانه بتن سازی
firms
U
کارخانه موسسه بازرگانی
concreting plant
U
کارخانه بتن سازی
contractor plant
U
کارخانه پیمان کار
cotton spinner
U
صاحب کارخانه نخ ریسی
creamery
U
کارخانه کره گیری
firmest
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firmer
U
کارخانه موسسه بازرگانی
plant
U
محل کارخانه یا کارگاه
plants
U
ماشین الات کارخانه
shop
U
کارخانه خرید کردن
ashery
U
کارخانه نمک قلیاسازی
foundry
U
کارخانه ذوب فلز
coking plant
U
کارخانه ذغال سازی
foundry
U
کارخانه گداز فلز
foundries
U
کارخانه ذوب فلز
foundries
U
کارخانه گداز فلز
stonework
U
کارخانه سنگ بری
dockyards
U
کارخانه کشتی سازی
dockyard
U
کارخانه کشتی سازی
shopped
U
کارخانه خرید کردن
plants
U
محل کارخانه یا کارگاه
firm
U
کارخانه موسسه بازرگانی
engineering works
U
کارخانه ماشین سازی
glassworks
U
کارخانه شیشه گری
mills
U
کارخانه اسیاب کردن
mill
U
کارخانه اسیاب کردن
fields
U
خارج اداره یا کارخانه
iron foundry
U
کارخانه ذوب اهن
fielded
U
خارج اداره یا کارخانه
lead works
U
کارخانه سرب گدازی
lock out
U
بسته شدن کارخانه
metallurgical plant
U
کارخانه ذوب اهن
gas works
U
کارخانه تولید گاز
dye works
U
کارخانه رنگ سازی
energy plant
U
کارخانه تولید نیرو
nailery
U
کارخانه میخ سازی
gas works tar
U
قطران کارخانه گاز
grindery
U
کارخانه تیزکنی افزارکفش دوزی
saltern
U
کارخانه یا معدن استخراج نمک
computer aided factory management
U
مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
distillery
U
کارخانه یا محل تقطیر رسومات
distilleries
U
کارخانه یا محل تقطیر رسومات
dairy farm
U
مزرعه یا کارخانه لبنیات سازی
sheet roller
U
کارخانه نورد ورق فلزی
factory team
U
تیم کارخانه اتومبیل سازی
to start up something
U
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
install
U
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
laboratorial
U
ازمایشگاهی مربوط به کارخانه شیمیائی یاداروسازی
Its no joke running a factory .
U
اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
power plants
U
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plant
U
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
installs
U
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
installing
U
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
rolling mill
U
کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
to put something into operation
U
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
cost in use
U
هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
blueprint
U
تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
blueprints
U
تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
rolling mill
U
ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
equipment
U
وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
finery
U
زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
set value
U
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
default value
U
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
default
U
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
d , top concept
U
تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
feed stock
U
مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
default setting
U
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
preprogrammed
U
که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
shipyard
U
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyards
U
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
downtime
U
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
assembly
U
کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند
technical observer
U
بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
marketing
U
بررسی روشهای پخش و توزیع کالااز لحظه خروج از کارخانه تا رسیدن به دست مشتری
owenism
U
اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
incorporating mill
U
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
iron master
U
رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
winery
U
کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
compensation trading
U
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
turnery
U
کارخانه تراش ماشین تراش
strikes
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
sawmill
U
کارخانه اره کشی ماشین اره کشی
sawmills
U
کارخانه اره کشی ماشین اره کشی
plumbery
U
سرب کاری کارخانه سرب کاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com