Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tinwork
U
کارخانه قلع کاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
plumbery
U
سرب کاری کارخانه سرب کاری
Other Matches
to know the ropes
U
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
production
U
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
productions
U
ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
pence for any thing
U
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing
U
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
glid
U
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
factory
U
کارخانه
coopery
U
کارخانه
manufactory
U
کارخانه
factory-spun
U
نخ کارخانه ای
plant
U
کارخانه
plants
U
کارخانه
factories
U
کارخانه
workplaces
U
کارخانه
worked
U
کارخانه
works
U
کارخانه
workhouses
U
کارخانه
house work
U
کارخانه
shop
U
کارخانه
workhouse
U
کارخانه
shopped
U
کارخانه
workplace
U
کارخانه
work
U
کارخانه
shops
U
کارخانه
spinning factory
U
کارخانه نخ ریسی
cotton mill
U
کارخانه نخ ریسی
works superintendent
U
مدیر کارخانه
mill
U
کارخانه نورد
works inspector
U
بازرس کارخانه
generating plant
U
کارخانه برق
gas works
U
کارخانه گاز
packinghouse
U
کارخانه کنسروسازی
plant
U
نبات کارخانه
mills
U
کارخانه نورد
packingplant
U
کارخانه کنسروسازی
bookbindery
U
کارخانه صحافی
cotton factory
U
کارخانه نخ ریسی
out
<adv.>
U
بیرون از کارخانه
manufacturing
U
کارخانه دار
power stations
U
کارخانه برق
shed
U
کارخانه سرپوشیده
shedding
U
کارخانه سرپوشیده
sheds
U
کارخانه سرپوشیده
power station
U
کارخانه برق
chimney stalk
U
دودکش کارخانه
cement plant
U
کارخانه سیمان
gasworks
U
کارخانه گاز
generating station
U
کارخانه برق
copper smelting plant
U
کارخانه ذوب مس
car factory
U
کارخانه خودروسازی
spinning
U
کارخانه نخریسی
cast steel plant
U
کارخانه فولادریزی
studio
U
کارگاه کارخانه
studios
U
کارگاه کارخانه
industrialist
U
کارخانه دار
industrialists
U
کارخانه دار
smelting plant
U
کارخانه ذوب
siren
U
سوت کارخانه
installations
U
کارخانه نصب
installation
U
کارخانه نصب
ice plant
U
کارخانه یخ ساز
power house
U
کارخانه برق
manufacturers
U
صاحب کارخانه
lock out
U
تعطیل کارخانه
plant mixing
U
امیختن در کارخانه
sirens
U
سوت کارخانه
smeltery
U
کارخانه گدازگری
brewery
U
کارخانه ابجوسازی
sirenic
U
سوت کارخانه
He is running ( runs ) the factory .
U
او کارخانه را می گرداند
factory chimney
U
دودکش کارخانه
ex mill
U
تحویل در کارخانه
breweries
U
کارخانه ابجوسازی
ex factory
U
تحویل در کارخانه
pilot plant
U
کارخانه نمونه
electric plant
U
کارخانه برق
manufacturer
U
صاحب کارخانه
plant mixing
U
اختلاط در کارخانه
cut back
U
تعطیل کارخانه
fulling mill
U
کارخانه قصاری
plant construction
U
ساختمان کارخانه
manufactoring plant
U
کارخانه تولیدی
plants
U
نبات کارخانه
manufaturer
U
صاحب کارخانه
saw mill
U
کارخانه اره کشی
metallurgical plant
U
کارخانه ذوب اهن
computer integrated manufactureing
U
کارخانه کاملا" اتوماتیک
concrete plant
U
کارخانه بتن سازی
foundries
U
کارخانه گداز فلز
dockyard
U
کارخانه کشتی سازی
ashery
U
کارخانه نمک قلیاسازی
smeltery
U
کارخانه ذوب فلزات
dockyards
U
کارخانه کشتی سازی
stonework
U
کارخانه سنگ بری
plant
U
محل کارخانه یا کارگاه
ship yard
U
کارخانه کشتی سازی
nailery
U
کارخانه میخ سازی
concreting plant
U
کارخانه بتن سازی
salt works
U
کارخانه نمک سازی
plant
U
ماشین الات کارخانه
printworks
U
کارخانه چیت بافی
ropewalk
U
کارخانه طناب سازی
tin smelting plant
U
کارخانه ذوب قلع
powder mill
U
کارخانه باروت سازی
pottery factory
U
کارخانه چینی سازی
foundry
U
کارخانه ذوب فلز
foundry
U
کارخانه گداز فلز
shops
U
کارخانه خرید کردن
cotton-mills
U
کارخانه ریسندگی پنبه ای
coking plant
U
کارخانه ذغال سازی
plants
U
ماشین الات کارخانه
plants
U
محل کارخانه یا کارگاه
shop
U
کارخانه خرید کردن
shopped
U
کارخانه خرید کردن
energy plant
U
کارخانه تولید نیرو
foundries
U
کارخانه ذوب فلز
wirework
U
کارخانه سیم سازی
shipyards
U
کارخانه کشتی سازی
creamery
U
کارخانه کره گیری
engineering works
U
کارخانه ماشین سازی
firmer
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firm
U
کارخانه موسسه بازرگانی
iron foundry
U
کارخانه ذوب اهن
lead works
U
کارخانه سرب گدازی
cotton spinner
U
صاحب کارخانه نخ ریسی
contractor plant
U
کارخانه پیمان کار
lock out
U
بسته شدن کارخانه
dye works
U
کارخانه رنگ سازی
field
U
خارج اداره یا کارخانه
fielded
U
خارج اداره یا کارخانه
fields
U
خارج اداره یا کارخانه
shipyard
U
کارخانه کشتی سازی
glassworks
U
کارخانه شیشه گری
gas works tar
U
قطران کارخانه گاز
gas works
U
کارخانه تولید گاز
firms
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firmest
U
کارخانه موسسه بازرگانی
mills
U
کارخانه اسیاب کردن
mill
U
کارخانه اسیاب کردن
sheet roller
U
کارخانه نورد ورق فلزی
distilleries
U
کارخانه یا محل تقطیر رسومات
grindery
U
کارخانه تیزکنی افزارکفش دوزی
distillery
U
کارخانه یا محل تقطیر رسومات
computer aided factory management
U
مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
factory team
U
تیم کارخانه اتومبیل سازی
sawmills
U
کارخانه چوب بری والوارسازی
saltern
U
کارخانه یا معدن استخراج نمک
dairy farm
U
مزرعه یا کارخانه لبنیات سازی
sawmill
U
کارخانه چوب بری والوارسازی
to start up something
U
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
to put something into operation
U
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
laboratorial
U
ازمایشگاهی مربوط به کارخانه شیمیائی یاداروسازی
power plant
U
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
installs
U
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
installing
U
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
install
U
قرار دادن ماشین در شرکت یا کارخانه
power plants
U
کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
rolling mill
U
کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
Its no joke running a factory .
U
اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
blueprints
U
تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
blueprint
U
تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
cost in use
U
هزینه تملک و بهره برداری از ساختمان یا کارخانه
rolling mill
U
ماشین غلتک دار کارخانه شیشه جام
drilling pattern
U
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
equipment
U
وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
feed stock
U
مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
d , top concept
U
تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
default
U
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
default value
U
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
default setting
U
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
set value
U
تنظیمات در کارخانه تعیین شده
[رایانه شناسی]
[مهندسی]
finery
U
زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
shipyards
U
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
preprogrammed
U
که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
shipyard
U
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
downtime
U
مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
assembly
U
کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند
technical observer
U
بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
marketing
U
بررسی روشهای پخش و توزیع کالااز لحظه خروج از کارخانه تا رسیدن به دست مشتری
mosaics
U
موزاییک کاری معرق معرق کاری
owenism
U
اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
incorporating mill
U
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
iron master
U
رئیس کارخانه اهن سازی یا اهن ریزی
winery
U
کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
compensation trading
U
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
turnery
U
کارخانه تراش ماشین تراش
strikes
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike
U
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
curry
U
کاری
feckful
U
کاری
curry powder
U
کاری
curry powders
U
کاری
impotence
U
کاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com