English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
energy plant U کارخانه تولید نیرو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
gas works U کارخانه تولید گاز
generations U تولید نیرو
generation U تولید نیرو
energy production U تولید نیرو
power plant U مرکز تولید نیرو
power plants U مرکز تولید نیرو
power generating plant U تاسیسات تولید نیرو
rolling mill U کارخانه تولید ورق اهن وفولاد
feed stock U مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
generate U حاصل کردن تولید نیرو کردن
generates U حاصل کردن تولید نیرو کردن
generated U حاصل کردن تولید نیرو کردن
generating U حاصل کردن تولید نیرو کردن
service peculiar U امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
transducer U دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
production U ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
productions U ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
works U کارخانه
house work U کارخانه
workhouse U کارخانه
factory-spun U نخ کارخانه ای
shop U کارخانه
worked U کارخانه
work U کارخانه
shopped U کارخانه
shops U کارخانه
workhouses U کارخانه
manufactory U کارخانه
plants U کارخانه
workplaces U کارخانه
coopery U کارخانه
workplace U کارخانه
factory U کارخانه
factories U کارخانه
plant U کارخانه
industrialist U کارخانه دار
smeltery U کارخانه گدازگری
industrialists U کارخانه دار
power stations U کارخانه برق
sheds U کارخانه سرپوشیده
studios U کارگاه کارخانه
smelting plant U کارخانه ذوب
gasworks U کارخانه گاز
packinghouse U کارخانه کنسروسازی
sirenic U سوت کارخانه
studio U کارگاه کارخانه
shed U کارخانه سرپوشیده
ice plant U کارخانه یخ ساز
shedding U کارخانه سرپوشیده
manufacturing U کارخانه دار
works inspector U بازرس کارخانه
manufaturer U صاحب کارخانه
plant mixing U امیختن در کارخانه
sirens U سوت کارخانه
siren U سوت کارخانه
plant mixing U اختلاط در کارخانه
plant construction U ساختمان کارخانه
pilot plant U کارخانه نمونه
packingplant U کارخانه کنسروسازی
He is running ( runs ) the factory . U او کارخانه را می گرداند
power house U کارخانه برق
manufactoring plant U کارخانه تولیدی
works superintendent U مدیر کارخانه
plant U نبات کارخانه
power station U کارخانه برق
brewery U کارخانه ابجوسازی
spinning U کارخانه نخریسی
breweries U کارخانه ابجوسازی
lock out U تعطیل کارخانه
plants U نبات کارخانه
electric plant U کارخانه برق
mills U کارخانه نورد
mill U کارخانه نورد
manufacturer U صاحب کارخانه
cut back U تعطیل کارخانه
manufacturers U صاحب کارخانه
out <adv.> U بیرون از کارخانه
installation U کارخانه نصب
installations U کارخانه نصب
cotton mill U کارخانه نخ ریسی
spinning factory U کارخانه نخ ریسی
cast steel plant U کارخانه فولادریزی
car factory U کارخانه خودروسازی
chimney stalk U دودکش کارخانه
gas works U کارخانه گاز
fulling mill U کارخانه قصاری
ex factory U تحویل در کارخانه
ex mill U تحویل در کارخانه
factory chimney U دودکش کارخانه
cement plant U کارخانه سیمان
generating plant U کارخانه برق
generating station U کارخانه برق
bookbindery U کارخانه صحافی
cotton factory U کارخانه نخ ریسی
copper smelting plant U کارخانه ذوب مس
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
ship yard U کارخانه کشتی سازی
powder mill U کارخانه باروت سازی
pottery factory U کارخانه چینی سازی
mills U کارخانه اسیاب کردن
ashery U کارخانه نمک قلیاسازی
dye works U کارخانه رنگ سازی
fielded U خارج اداره یا کارخانه
saw mill U کارخانه اره کشی
fields U خارج اداره یا کارخانه
smeltery U کارخانه ذوب فلزات
creamery U کارخانه کره گیری
shipyards U کارخانه کشتی سازی
mill U کارخانه اسیاب کردن
contractor plant U کارخانه پیمان کار
tinwork U کارخانه قلع کاری
tin smelting plant U کارخانه ذوب قلع
shipyard U کارخانه کشتی سازی
wirework U کارخانه سیم سازی
concreting plant U کارخانه بتن سازی
concrete plant U کارخانه بتن سازی
computer integrated manufactureing U کارخانه کاملا" اتوماتیک
printworks U کارخانه چیت بافی
coking plant U کارخانه ذغال سازی
ropewalk U کارخانه طناب سازی
salt works U کارخانه نمک سازی
cotton spinner U صاحب کارخانه نخ ریسی
cotton-mills U کارخانه ریسندگی پنبه ای
foundry U کارخانه گداز فلز
stonework U کارخانه سنگ بری
lead works U کارخانه سرب گدازی
dockyards U کارخانه کشتی سازی
dockyard U کارخانه کشتی سازی
lock out U بسته شدن کارخانه
glassworks U کارخانه شیشه گری
foundries U کارخانه گداز فلز
gas works tar U قطران کارخانه گاز
shops U کارخانه خرید کردن
shopped U کارخانه خرید کردن
field U خارج اداره یا کارخانه
shop U کارخانه خرید کردن
iron foundry U کارخانه ذوب اهن
foundry U کارخانه ذوب فلز
foundries U کارخانه ذوب فلز
engineering works U کارخانه ماشین سازی
firm U کارخانه موسسه بازرگانی
firms U کارخانه موسسه بازرگانی
plant U ماشین الات کارخانه
plant U محل کارخانه یا کارگاه
plants U محل کارخانه یا کارگاه
metallurgical plant U کارخانه ذوب اهن
plants U ماشین الات کارخانه
nailery U کارخانه میخ سازی
firmest U کارخانه موسسه بازرگانی
firmer U کارخانه موسسه بازرگانی
forcing U نیرو
energies U نیرو
fibreless U بی نیرو
forces U نیرو
tuck U نیرو
tucking U نیرو
tucks U نیرو
leverage U نیرو
line of force U خط نیرو
thrust U نیرو
gut U نیرو
equipollent U هم نیرو
guts U نیرو
gutting U نیرو
vigour U نیرو
pep U نیرو
strength U نیرو
strengths U نیرو
blood U نیرو
thrusts U نیرو
life blood U نیرو
letter of attorney U نیرو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com