English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
water power utilization U کاربرد انرژی هیدرولیک کاربرد نیروی ابی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
implementation U کاربرد
using U کاربرد
usage U کاربرد
applicability U کاربرد
usages U کاربرد
implementation U کاربرد
end use U کاربرد
applications U کاربرد
employment U کاربرد
uses U کاربرد
use U کاربرد
application U کاربرد
application oriented U کاربرد گرا
application of load U کاربرد بار
application of a force U کاربرد نیرو
applicability U کاربرد پذیری
applicable U کاربرد پذیر
applications U کاربرد استفاده
type of use U نمونه کاربرد
field of application U میدان کاربرد
application U کاربرد استفاده
standby application U کاربرد جانشین
conditions of use U شرایط کاربرد
instrumentation U کاربرد وسائل سنجش
utilization U کاربرد روزانه استفاده
domain knowledge U دانش محیط کاربرد
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
lock option U اختیار کاربرد قفل
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
to inure U کاربرد پذیر شدن
to take effect U کاربرد پذیر شدن
to go into effect U کاربرد پذیر شدن
to come into operation U کاربرد پذیر شدن
server based application U برنامه کاربرد شبکه
commitments U تسلیم کاربرد نیرو یا قوا
commitment U تسلیم کاربرد نیرو یا قوا
application of load U فرود بار کاربرد نیرو
utilitarianism U کاربرد گرایی اعتقاد باینکه نیکی
reworking U برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworked U برای کاربرد مجدد آماده کردن
employment U کاربرد نیروها یا جنگ افزارها استفاده از
reworks U برای کاربرد مجدد آماده کردن
rework U برای کاربرد مجدد آماده کردن
other than [usually used in negative sentences] <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
application study U بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
keypad U مجموعهای از کلیدهای خاص برای کاربرد مشخص
hydraulic U وابسته به نیروی محرکه اب هیدرولیک
interface human machine interface U امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
This dictionary has many examples of how idioms are used . U این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
HMI's U امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
HMI U امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
freeing U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
frees U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
free U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
freed U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
Phone Dialer U امکانی در ویندوز که به کاربرد مکان شماره گیری از کامپیوتر خود میدهد
privilege U وضعیت کاربرد در رابط ه با نوع برنامه که اجرا میکند ومنابعی که میتواند استفاده کند
cybernation U کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
mobile warfare U جنگ سیال جنگی که در ان طرفین بامبادله اتش و کاربرد مانورو استفاده از زمین ابتکارعملیات را به دست گرفته وحفظ می نمایند
static employment U کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
phenolic epoxy U خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
photocomposition U کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
pick U نخ پود [در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
bionics U مطالعه سیستمهای زنده به منظور ارتباط دادن ویژگی هاو اعمال انها به توسعه سخت افزار مکانیکی و الکترونیکی کاربرد علم بیولوژی درمهندسی الکترونیک و سایرعلوم مهندسی
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
potential energy U انرژی نهانی نیروی ذخیره
virtual level U تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
pair production U تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
hydraulic gradient U شیب هیدرولیک
hydraulic radius U شعاع هیدرولیک
hydrulic engineering U مهندسی هیدرولیک
hydraulic system U سیستم هیدرولیک
cabbaging press U پرس هیدرولیک
dihydric alcohol U دی هیدرولیک الکل
hydraulics U درس هیدرولیک
hydraulic jump U پرش هیدرولیک
hydraulic jump U جهش هیدرولیک
hydraulics U علم هیدرولیک
hydraulics of open channals U هیدرولیک کیالها
hydraulics U هیدرولیک مکانیک مایعات
hydraulics of open channals U هیدرولیک کانالهای روباز
intrinsic energy U انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
european unclear a energy agency U اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
fission to yield ratio U توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
sound absorption U خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
vigour U انرژی
vigor U انرژی
energy U انرژی
high energy U پر انرژی
isenergic U هم انرژی
low energy U انرژی کم
energies U انرژی
endrgized U با انرژی
zips U انرژی
zipping U انرژی
energy barrier U سد انرژی
exergonic U انرژی ده
deenergized U بی انرژی
zipped U انرژی
zip U انرژی
power U انرژی
powers U انرژی
powering U انرژی
powered U انرژی
energy line U خط انرژی
energy demand U مطالبه انرژی
nuclear energy U انرژی هستهای
energy conservation U بقای انرژی
energy crisis U بحران انرژی
absolute energy U انرژی مطلق
energy converter U مبدل انرژی
energy content U محتوای انرژی
energy consumption U مصرف انرژی
energy content U گنجایش انرژی
energy content U فرفیت انرژی
activation energy U انرژی فعالسازی
energizing loss U تلف انرژی
energizer U منبع انرژی
endrgized U انرژی یافته
energy equation U معادله انرژی
endergonic U انرژی گیر
energy loss U گمگشت انرژی
energy of activation U انرژی فعالسازی
energy of vibration U انرژی ارتعاشی
energy band U نوار انرژی
mass energy U جرم - انرژی
mechanical energy U انرژی مکانیکی
activation energy U انرژی کنانش
energy conservation U بقاء انرژی
mutual energy U انرژی متقابل
maximum energy U انرژی حداکثر
maximum energy U انرژی بیشینه
energy band U باند انرژی
energy of vibration U انرژی ارتعاش
low energy U انرژی پایین
energy gradient U شیب خط انرژی
power supply U منبع انرژی
power transmission U انتقال انرژی
energy intake U ورود انرژی
energy intake U مدخل انرژی
quantum of energy U کوانتوم انرژی
inductance U گیرنده انرژی
radiant energy U انرژی تابشی
radiation energy U انرژی تابشی
rediant energy U انرژی تابشی
energy level U سطح انرژی
energy level U تراز انرژی
energy loss U تلف انرژی
resonance energy U انرژی رزنانسی
energy gain U بازده انرژی
potential energy U انرژی پتانسیل
energy density U دانسیته انرژی
energy dissipation U اسراف انرژی
energy dissipation U انرژی اتلاف
energy distribution U پخش انرژی
energy distribution U توزیع انرژی
energy drop U افت انرژی
nuclear power U انرژی هستهای
energy exchange U تبادل انرژی
interchange of energy U تبادل انرژی
energy expenditure U هزینه انرژی
energy flow U جریان انرژی
energy flow U سیلان انرژی
potential curve U خم انرژی- پتانسیل
potential energy curve U خم انرژی- پتانسیل
energy flow U شارش انرژی
rest energy U انرژی سکون
energy pattern U نقشه انرژی
conservation of energy U بقای انرژی
chemical energy U انرژی شیمیایی
dissociation energy U انرژی تفکیک
excitation energy U انرژی تحریک
dissipation of energy U اتلاف انرژی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com