Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pad character
U
کاراکتر میانگیر برای پر کردن فصای خالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blank character
U
کاراکتر جای خالی
quadding
U
درج فضای خالی در متن برای پر کردن خط
code level
U
تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
backslash
U
کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
balaam
U
موادکوتاه برای پرکردن جاهای خالی در روزنامه
emptied
U
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empties
U
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptiest
U
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empty
U
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptier
U
فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
dense index
U
لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
linear
U
لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد
list
U
لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
blankest
U
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blank
U
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
populates
U
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populate
U
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populating
U
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
buffer
U
میانگیر
buffered
U
با میانگیر
battery insulator
U
میانگیر باتری
output buffer
U
میانگیر خروجی
buffer condenser
U
خازن میانگیر
buffer stage
U
مرحله میانگیر
buffer storage
U
انباره میانگیر
thread rubber separator
U
میانگیر نخدار
buffer register
U
ثبات میانگیر
buffer area
U
ناحیه میانگیر
elastic buffer
U
میانگیر ارتجاعی
wood separator
U
میانگیر چوبی
buffer storage
U
حافظه میانگیر
disk buffer
U
میانگیر دیسک
storage buffer
U
میانگیر انباره
buffer
U
استفاده از میانگیر
general purpose interface
U
میانگیر همه منظوره
input output interface
U
میانگیر ورودی- خروجی
ping pong buffering
U
میانگیر پینگ پنگی
pickup reel
U
نوار گردان خالی برای قرار دادن نوار در آن از طرف پر آن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
general purpose interface bus
U
مسیر میانگیر همه منظوره
gpib
U
مسیر میانگیر همه منظوره
vacancy
U
محل خالی جای خالی
vacancies
U
محل خالی جای خالی
lyophilization
U
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
deflates
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
shake down
U
جیب کسی را کاملا خالی کردن بیتوته کردن
deflating
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflate
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated
U
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
turn out
<idiom>
U
خالی کردن
let out
U
خالی کردن
evacuate
U
خالی کردن
let off
U
خالی کردن
drain
U
خالی کردن اب
draining
U
خالی کردن اب
drained
U
خالی کردن اب
to play a gun on
U
خالی کردن
evacuating
U
خالی کردن
discharges
U
خالی کردن
drains
U
خالی کردن اب
evacuates
U
خالی کردن
evacuated
U
خالی کردن
discharge
U
خالی کردن
assoil
U
خالی کردن
deplete
U
خالی کردن
clear out
U
خالی کردن
vents
U
خالی کردن
to give vent to one's wrath
U
دق دل را خالی کردن
knock out
U
خالی کردن
venting
U
خالی کردن
vented
U
خالی کردن
purge
U
خالی کردن
purged
U
خالی کردن
depleting
U
خالی کردن
to work off
U
خالی کردن
depletes
U
خالی کردن
vent
U
خالی کردن
depleted
U
خالی کردن
clear-out
U
خالی کردن
to clear out
U
خالی کردن
to load off
U
خالی کردن
to offload
U
خالی کردن
to cleanovt
U
خالی کردن
purges
U
خالی کردن
unload
U
خالی کردن
unloaded
U
خالی کردن
unloads
U
خالی کردن
give way
U
جا خالی کردن
vacating
U
خالی کردن
vacates
U
خالی کردن
vacated
U
خالی کردن
vacate
U
خالی کردن
buffer pool
U
تعدادی میانگیر که در دسترس سیستم کنترل ورودی-خروجی هستند
format
U
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
formats
U
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
pump
U
با تلمبه خالی کردن
shirked
U
شانه خالی کردن از
shirking
U
شانه خالی کردن از
shirks
U
شانه خالی کردن از
disgorged
U
خالی کردن ریختن
disgorges
U
خالی کردن ریختن
disgorging
U
خالی کردن ریختن
to let off
U
خالی کردن بخشودن
disgorge
U
خالی کردن ریختن
to break bulk
U
خالی کردن بار
bleneh
U
شانه خالی کردن
walk out on
U
خالی ازسکنه کردن
desolate
U
خالی از سکنه کردن
unload
U
خالی کردن اندوه
unload
U
خالی کردن بار
shirk
U
شانه خالی کردن از
quails
U
شانه خالی کردن
lade
U
با ملاقه خالی کردن
shrink
U
شانه خالی کردن از
shrinking
U
شانه خالی کردن از
shrinks
U
شانه خالی کردن از
pumped
U
با تلمبه خالی کردن
pumps
U
با تلمبه خالی کردن
weasel
U
شانه خالی کردن
weasels
U
شانه خالی کردن
decant
U
اهسته خالی کردن
decanting
U
اهسته خالی کردن
dispeople
U
خالی ازسکنه کردن
decants
U
اهسته خالی کردن
quail
U
شانه خالی کردن
flecker
U
خال خالی کردن
discharge
U
خالی کردن باتری
flinching
U
شانه خالی کردن
cop-out
U
شانه خالی کردن
To let off steam . To get it off ones chest.
U
دل خود را خالی کردن
shirk
U
شانه خالی کردن
evade
U
شانه خالی کردن
beat
U
شانه خالی کردن
To vacate the field .
U
میدان را خالی کردن
relieve one's feeling
U
دل خود را خالی کردن
to vent oneself
U
دل خود را خالی کردن
exhaustible
U
قابل خالی کردن
unpeople
U
خالی از سکنه کردن
to open one's mind
U
دل خود را خالی کردن
repudiate
U
شانه خالی کردن
flinches
U
شانه خالی کردن
flinched
U
شانه خالی کردن
decanted
U
اهسته خالی کردن
elutriate
U
اهسته خالی کردن
vent
U
خالی کردن خشم
discharge
U
خالی کردن گلوله
diffusion
U
خالی کردن بار
off one's chest
<idiom>
U
خودرا خالی کردن
to touch off
U
درکردن خالی کردن
flinch
U
شانه خالی کردن
double buffering
U
روش انتقال اطلاعات میان کامپیوتر و دستگاه جانبی میانگیر مضاعف
manspace
U
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
indexing
U
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
expansion slots
U
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
tipping
U
خالی کردن سرازیر کردن نوک
let off
<idiom>
U
خالی کردن (تفنگ)،منبسط کردن
tip
U
خالی کردن سرازیر کردن نوک
aspirates
U
خالی کردن بیرون کشیدن
aspirating
U
خالی کردن بیرون کشیدن
deflate
U
باد چیزی را خالی کردن
to c. ata difficulty
U
ازسختی شانه خالی کردن
poop
U
باد وگازمعده را خالی کردن
poops
U
باد وگازمعده را خالی کردن
to emtpy
[your]
glass in one gulp
[at a gulp]
U
جام را یک نفس خالی کردن
hollow
U
پوک شدن خالی کردن
hollows
U
پوک شدن خالی کردن
To clean someone out.
U
جیب کسی ؟ ؟ خالی کردن
emptied
U
خالی کردن تهی شدن
let down
U
باد
[لاستیک را]
خالی کردن
aspirate
U
خالی کردن بیرون کشیدن
emptier
U
خالی کردن تهی شدن
emptiest
U
خالی کردن تهی شدن
empty
U
خالی کردن تهی شدن
empties
U
خالی کردن تهی شدن
crc character
U
کاراکتر CRC
magnetic character
U
کاراکتر مغناطیسی
character code
U
رمز کاراکتر
character generator
U
مولد کاراکتر
esc
U
کاراکتر گریز
escape character
U
کاراکتر گریز
global character
U
کاراکتر سراسری
character per second
U
کاراکتر درثانیه
illigal character
U
کاراکتر غیرقانونی
character per inch
U
کاراکتر دراینچ
null character
U
کاراکتر تهی
blank character
U
کاراکتر تهی
metacharacter
U
فوق کاراکتر
character recognition
U
تشخیص کاراکتر
sync
U
کاراکتر همگام
sync character
U
کاراکتر همگام
check character
U
کاراکتر مقابلهای
characters
U
دخشه کاراکتر
enquiry character
U
کاراکتر پرس و جو
character
U
دخشه کاراکتر
numeric character
U
کاراکتر عددی
optical character
U
کاراکتر نوری
control character
U
کاراکتر کنترلی
eviscerate
U
خالی کردن نیروی چیزی راگرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com