English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lay hands on something U چیزی را یافتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
measure U عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
lay hands on something U بر چیزی دست یافتن
subtend U در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن
to obtaini. on anything U درباره چیزی اگاهی یافتن
get a word in <idiom> U یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
lay hands on something <idiom> U یافتن چیزی
(can't) make head nor tail of something <idiom> U فهمیدن ،یافتن منظور چیزی
new blood <idiom> U جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
to get an overview [of something] U دید کلی [در باره چیزی] دست یافتن
to escape [with something] U رهایی یافتن [با چیزی]
Other Matches
propagates U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated U گشترش یافتن یا نشر یافتن
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
appreciate U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody [something] as something U کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciated U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
screw up <idiom> U زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
fence [around / between something] U حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
changing U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changed U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
fence [around / between something] U نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
change U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
changes U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to wish for something U ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
detect U یافتن
detecting U یافتن
find U یافتن
discovers U یافتن
detected U یافتن
discover U یافتن
discovering U یافتن
discovered U یافتن
finds U یافتن
detects U یافتن
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
dominate U تفوق یافتن
insuring U اطمینان یافتن
terminated U خاتمه یافتن
insures U اطمینان یافتن
diminishes U نقصان یافتن
diminishes U تقلیل یافتن
dominates U تفوق یافتن
ensure U اطمینان یافتن
dwindles U تدریجاکاهش یافتن
ensured U اطمینان یافتن
ensures U اطمینان یافتن
dominated U تفوق یافتن
ensuring U اطمینان یافتن
deploy U گسترش یافتن
terminate U خاتمه یافتن
dwindled U تدریجاکاهش یافتن
transcend U برتری یافتن
deploying U گسترش یافتن
relaxing U تخفیف یافتن
dwindle U تدریجاکاهش یافتن
deploys U گسترش یافتن
decreased U نقصان یافتن
decrease U کاهش یافتن
to get back on one's feet U بهبودی یافتن
transcended U برتری یافتن
relaxes U تخفیف یافتن
terminates U خاتمه یافتن
dwindling U تدریجاکاهش یافتن
transcends U برتری یافتن
transcending U برتری یافتن
relax U تخفیف یافتن
decrease U نقصان یافتن
masters U تسلط یافتن بر
boomed U توسعه یافتن
booming U توسعه یافتن
centers U تمرکز یافتن
centered U تمرکز یافتن
booms U توسعه یافتن
learn U اگاهی یافتن
centred U تمرکز یافتن
to alter [to] U تغییر یافتن
boom U توسعه یافتن
specializing U تخصص یافتن
specializes U تخصص یافتن
masters U تسلط یافتن
mastered U تسلط یافتن
lessen U تقلیل یافتن
mastered U تسلط یافتن بر
master U تسلط یافتن
master U تسلط یافتن بر
waned U کاهش یافتن
specialises U تخصص یافتن
specialising U تخصص یافتن
specialize U تخصص یافتن
centre U تمرکز یافتن
learns U اگاهی یافتن
accrue U افزایش یافتن
accrue U گسترش یافتن
accrues U افزایش یافتن
accrues U گسترش یافتن
accruing U افزایش یافتن
accruing U گسترش یافتن
decreased U کاهش یافتن
wane U کاهش یافتن
wanes U کاهش یافتن
waning U کاهش یافتن
diminish U نقصان یافتن
decreases U نقصان یافتن
decreases U کاهش یافتن
developments U تکامل یافتن
development U تکامل یافتن
to peter out U نقصان یافتن
diminish U تقلیل یافتن
pull through <idiom> U بهبود یافتن
break out U شیوع یافتن
bunchout U برامدگی یافتن
come up with <idiom> U یافتن پاسخ
center U تمرکز یافتن
circumfuse U گسترش یافتن
come off U تحقق یافتن
come off U وقوع یافتن
come round U شفا یافتن
convect U انتقال یافتن
escalating U فزونی یافتن
escalates U فزونی یافتن
escalated U فزونی یافتن
wrap up U خاتمه یافتن
wind up U پایان یافتن
get out U رهایی یافتن
tensing U تشدید یافتن
tensest U تشدید یافتن
shrink U کاهش یافتن
shrinking U کاهش یافتن
shrinks U کاهش یافتن
scant U تخفیف یافتن
up and about <idiom> بهبود یافتن
take steps <idiom> U آمادگی یافتن
outspread U گسترش یافتن
tense U تشدید یافتن
tensed U تشدید یافتن
tenser U تشدید یافتن
tenses U تشدید یافتن
to undergo a change U تغییر یافتن
to take courage U خرات یافتن
hold out U بسط یافتن
to be prolonged U امتداد یافتن
to a greatness U بزرگی یافتن
look oneself again U بهبود یافتن
pick up health U بهبود یافتن
taper off U کاهش یافتن
sublate U تغییرشکل یافتن
meliorate U بهبود یافتن
misalign U تغییر یافتن
recvperate U بهبودی یافتن
outreach U برتری یافتن
overmaster U برتری یافتن بر
overmatch U تفوق یافتن
pull round U بهبودی یافتن
overspread U بسط یافتن
protend U امتداد یافتن
penetract U راه یافتن
to be through U فراغت یافتن
to be transferred U انتقال یافتن
to quit oneself of U رهائی یافتن از
hunt out U با جستجو یافتن
to reach for knowledge U برای یافتن
to pull round U بهبودی یافتن
immix U امیزش یافتن
to look oneself again U بهبود یافتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com