Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To reduce something to the absurd . To make a travesty of something .
U
چیزی را بصورت مسخره درآوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To fool arounk .
U
مسخره بازی درآوردن
To get to the root of something.
U
ته وتوی چیزی را درآوردن
typography
U
فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
typographies
U
فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
picker
U
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
To play fast and loose . To go up and down like a yoyo. To shI'lly –shally .
U
سفت کن شل کن درآوردن
To fool ( mess) around .
U
کلک درآوردن
to grow wings
U
بال درآوردن
toilet-training
U
از قنداق درآوردن
to dig out
U
کندن و درآوردن
to unravel woven
[knitted]
fabric
U
از گیر درآوردن
high-handed
<idiom>
U
رئیس بازی درآوردن
skimp
U
خسیس بازی درآوردن
to unionize
[American E]
U
بشکل اتحادیه درآوردن
to strip something off
U
درآوردن
[ملافه از لحاف]
to unionise
[British E]
U
بشکل اتحادیه درآوردن
To behave ( act ) like a ruffian. To beard the lion in his den .
U
لوطی بازی درآوردن
get someone's blood up
<idiom>
U
کفر کسی را درآوردن
mutton dressed as lamb
U
ادای جوانترها را درآوردن
make a killing
<idiom>
U
پول زیادی درآوردن
To make money. To make ones pile.
U
پول درآوردن ( ساختن )
rake someone over the coals
<idiom>
U
پول زیاد درآوردن
To give someone hell.
U
پدر کسی را درآوردن
to redeem
U
از گرو
[رهن]
درآوردن
shake down
<idiom>
U
باحیله پول درآوردن
make a bundle
<idiom>
U
پول زیادی درآوردن
terrtorialize
U
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
bite the dust
<idiom>
U
از پا درآوردن -کشتن ،شکست دادن
to beat the living daylights out of someone
<idiom>
U
دمار از روزگار کسی درآوردن
To rub shoulders with people of high society. Tobecome prominent.
U
سری توی سرها درآوردن
to curb somebody
U
کسی را تحت کنترل درآوردن
pooped out
<idiom>
U
خسته کننده،از پای درآوردن
to mandate a territory to a country
U
منطقه ای را تحت قیمومت کشوری درآوردن
fast buck
<idiom>
U
پول درآوردن ساده وآسان است
To swindle money out of somebody.
U
با تقلب پول از کسی گرفتن ( درآوردن )
To go too far .
U
شور کاری را درآوردن ( زیاده روی )
To stint . To be cheese - paring .
U
گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
rustic
U
مسخره
funny man
U
مسخره
witticisms
U
مسخره
cockeyed
U
مسخره
loutish
U
مسخره
skits
U
مسخره
snash
U
مسخره
witticism
U
مسخره
skit
U
مسخره
jeap puddoing
U
مسخره
jack pudding
U
مسخره
mockery
U
مسخره
sikt
U
مسخره
jeers
U
مسخره
clowned
U
مسخره
dult
U
مسخره
dulte
U
مسخره
clown
U
مسخره
clowns
U
مسخره
jeer
U
مسخره
harlequin
U
مسخره
hobbyhorse
U
مسخره
farceur
U
مسخره
zany
U
مسخره
clowning
U
مسخره
jeered
U
مسخره
jeering
U
مسخره
saddle bag
U
خورجین
[اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
variable stroke
U
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
lord it over
<idiom>
U
رئیس بازی درآوردن ،به صورت رئیسبودن ، رفتارکردن
spoofs
U
کلاهبرداری مسخره
punchinello
U
لوده مسخره
floppies
U
مسخره وار
to make fun of
U
مسخره کردن
antic
U
بی تناسب مسخره
quiz
U
مسخره کردن
satirizing
U
مسخره کردن
quizzes
U
مسخره کردن
satirize
U
مسخره کردن
satirized
U
مسخره کردن
satirizes
U
مسخره کردن
imp
U
مسخره کردن
imps
U
مسخره کردن
to make merry over
U
مسخره کردن
to set at nought
U
مسخره کردن
to smile at
U
مسخره کردن
burlesque
U
مسخره امیز
burlesques
U
مسخره امیز
satirising
U
مسخره کردن
satirises
U
مسخره کردن
spoof
U
کلاهبرداری مسخره
droll
U
مسخره امیز
fools
U
دلقک مسخره
fooling
U
دلقک مسخره
fooled
U
دلقک مسخره
fool
U
دلقک مسخره
floppy
U
مسخره وار
farcical
U
مسخره امیز
satirised
U
مسخره کردن
fair game
U
مسخره کردنی
ridiculous
U
مسخره امیز
illude
U
مسخره کردن
What a ridicrlous idea !
U
چه حرف مسخره یی !
peach design
U
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
ironies
U
مسخره پنهان سازی
To make fun of someone . To poke fun at someone .
U
کسی را مسخره کردن
irony
U
مسخره پنهان سازی
It is ridicrlous . I t is a farce .
U
اصلا" مسخره است
Don't be ridiculous!
U
خودت را مسخره نکن!
parody
U
تقلید مسخره امیزکردن
parodies
U
تقلید مسخره امیزکردن
tolaugh.atany thing
U
استهزاکردن مسخره کردن
to take fun at
U
استهزاکردن مسخره کردن
mowers
U
علف چین مسخره
mower
U
علف چین مسخره
She ridicules every one
U
همه را مسخره می کند
goof around
U
خود را مسخره قراردادن
flump
U
مسخره وارراه رفتن
fool around
U
خود را مسخره قراردادن
fraud
U
پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
frauds
U
پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
vitrify
U
بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
kidded
U
دست انداختن مسخره کردن
kidding
U
دست انداختن مسخره کردن
befool
U
مسخره کردن گول زدن
kid
U
دست انداختن مسخره کردن
travesty
U
تقلید مسخره امیز کردن
jeer
U
سخن مسخره امیز گفتن
travesties
U
تقلید مسخره امیز کردن
jeered
U
سخن مسخره امیز گفتن
to poke fun at any one
U
با شوخی یا مسخره کسیرابستوه اوردن
jeering
U
سخن مسخره امیز گفتن
jeers
U
سخن مسخره امیز گفتن
jape
U
لطیفه زدن مسخره کردن
monofilament
U
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
Why do you ridicule my suggestion?
U
چرا پیشنهاد مرا مسخره می کنی ؟
To tease someone. To pull someonelet.
U
کسی را دست انداختن ( مسخره کردن )
That's just ridiculous!
U
این که واقعا مسخره است!
[طنز]
Don't let making a living prevent you from making a life.
U
اجازه ندهید تلاش برای پول درآوردن مانع زندگی شما شود.
malthusian law of population
U
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
star design
U
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
as if to add insult to injury
<idiom>
U
با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
You look ridiculous in that old hat .
U
با این کلاه قدیمی قیافه ات مسخره شده
opera bouffe
U
اپرای خنده دار که تا اندازهای مسخره امیز باشد
Your slander is completely preposterous .
U
تهمت وافترایی که می زنید بکلی مسخره وبی اساس است
soubrette
U
بانویی که درنمایشات نقش فضولباشی ودسیسه کار را بازی میکند مسخره
rub something in
<idiom>
U
دست گرفتن (صحبت درموردحرفی که شخص گفته یاکاری کهکرده به مسخره )
pomegrenate design
U
طرح گل اناری
[این طرح در گل های شاه عباسی فرش ایران، در فرش های چینی بصورت درخت انار و در فرش های ترکستان و قفقاز بصورت میوه انار به همراه شاخ و برگ استفاده می شود.]
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
peacock
U
طرح طاووس
[این طرح در فرش های ایرانی، چینی، مغولی، قفقازی و ترکیه بصورت های متفاوت بکار می رود. در فرش چین گاه در کل متن و گاه در فرش ایران و قفقاز بصورت نمادی کوچک در گوشه و کنار فرش بافت می شود.]
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
Never spend money before you have earned it.
هرگز قبل از پول درآوردن، پول خرج نکنید.
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
add insult to the injury
<idiom>
U
[بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره کردن]
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
flouting
U
استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flouted
U
استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flouts
U
استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flout
U
استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciated
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciating
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciates
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciate
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
screw up
<idiom>
U
زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com