Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
How do I notice when the meat is off?
U
چگونه می توانم متوجه شوم که گوشت فاسد شده است؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
how can I learn English
U
چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
putrescine
U
ماده سمی در گوشت فاسد
gamy
U
دارای بو و مزه گوشت شکارکه نزدیک فاسد شدن باشد
gamey
U
دارای بو و مزه گوشت شکار که نزدیک فاسد شدن باشد
to be corrupt to the bones
<idiom>
U
تا مغز استخوان فاسد بودن
[کسی که ذاتا فاسد است]
spoils
U
فاسد کردن فاسد شدن
spoil
U
فاسد کردن فاسد شدن
spoiling
U
فاسد کردن فاسد شدن
spoiled
U
فاسد کردن فاسد شدن
salami
U
گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
pomace
U
گوشت سیب گوشت میوه
how
<adv.>
U
چگونه
how
U
چگونه
whence comes it that...?
U
چگونه
to what extent
<adv.>
U
چگونه
how far
<adv.>
U
چگونه
wherethrough
U
چگونه
in what manner
U
چگونه
in what way
<adv.>
U
چگونه
how fare you ?
U
چگونه میگذرانید
of what kind is it ?
U
چگونه است
how fares it ?
U
چگونه میگذرد
how fares it with ?
U
چگونه میگذرانند
how do you do
U
چگونه اید
club steak
U
قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
five fundamental economic questions
U
چگونه تولید شود
five fundamental economic questions
U
و چگونه توزیع شود
how do matters stand?
U
وضعیت چگونه است
How do you predict(view)the situation?
U
اوضاع را چگونه می بینی ؟
how shall we proceed
U
چگونه باید اقدام کرد
i marvel how he has fled
U
در شگفتم که چگونه گریخته است
How can I make such pilot
U
چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
how are you
U
چگونه اید احوال شماچطوراست حال شماچگونه است
Where can I get information?
U
از کجا می توانم بپرسم؟
I can recite from memory.
U
می توانم از حفظ بخوانم
If you can so can I .
U
اگر تو بتوانی من هم می توانم
I cant nor can anyone else .
U
نه من می توانم ونه کس دیگه
What else can I do?
U
دیگر چه می توانم بکنم ؟
The people wondered how the contraption worked.
U
مردم در شگفت بودند که این ابتکار چگونه کار می کرد.
How do you think the changes will affect you?
U
فکر می کنید تغییرات چگونه بر زندگی شما تاثیر بگذارد؟
Where can I park?
کجا می توانم پارک کنم؟
can i do a for you
U
کاری می توانم برای شمابکنم
Where can I make a phone call?
U
از کجا می توانم تلفن کنم؟
i did all in my power
U
انچه در توانم بود کردم
I could pass for a Greek .
U
می توانم خودم رایونانی جابزنم
was wondering if I could borrow your car.
U
می توانم ماشینت را قرض کنم؟
box
U
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
boxes
U
وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
Can I entrust this task to you?
U
می توانم این امررا به شما بسپارم ؟
I can't go on any longer.
U
من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
I just cant drop my work and go .
U
نمی توانم کارم را ول کنم وبروم
How long can I park here?
U
چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
I can't run any faster.
U
من تندتر دیگر نمی توانم بدوم.
I can't help you.
U
من نمی توانم به شما کمک کنم.
My hands are tied.
<idiom>
U
نمی توانم
[کاری]
کمکی بکنم.
I cannot look him in the face again.
دیگر نمی توانم تو رویش نگاه کنم.
how much can I overdraw on my account?
U
چقدر بیش از اعتبار می توانم از حسابم بردارم؟
Can I drive to the centre of town?
U
آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
I cannot square it with my conscience to ...
U
من این را نمی توانم به وجدانم وفق بدهم ...
I could have sworn that there was somebody in the next room .
U
می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
on ones guard
U
متوجه
tenty
U
متوجه
overhanging
U
متوجه
regardful
U
متوجه
advertent
U
متوجه
attentive
U
متوجه
heedful
U
متوجه
see through
U
متوجه شدن
point
U
متوجه ساختن
see-through
U
متوجه شدن
lend
U
متوجه کردن
Be carful .
U
متوجه باش
lends
U
متوجه کردن
theocentric
U
متوجه بخدا
lends
U
متوجه شدن
wistful
U
متوجه ارزومند
directed
U
متوجه ساختن
lend
U
متوجه شدن
direct
U
متوجه ساختن
finical
U
متوجه جزئیات
to waken
U
متوجه کردن
presentient
U
قبلا متوجه
particular redemption
U
متوجه فقره
heliotropic
U
متوجه پرتوافتاب
tendentious
U
متمایل متوجه
directs
U
متوجه ساختن
I see now . I got it now . I understand now.
U
حالافهمیدم ( متوجه شدم )
acroscopic
U
متوجه به بالا صعودی
self centered
U
متوجه نفس خود
he aimed it at me
U
سخنش متوجه من بود
point
U
به سمت متوجه کردن
It has come to my notice that…
U
اخیرا"متوجه شده ام که ...
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
U
باز هم متوجه نشدن
earthbound
U
متوجه بسوی زمین
He is attentive to his work .
U
متوجه کارش است
I am beginning to realize ( understand ) .
U
کم کم دارم متوجه می شوم
I am sorry, I don't understand.
متاسفم، من متوجه نمیشوم.
see the light
<idiom>
U
متوجه اشتباه شدن
It dawned on me.
U
بعدش من متوجه شدم.
reentrant
U
متوجه بسمت داخل
Now I understand!
U
حالا متوجه شدم!
otherworldly
U
متوجه دنیای دیگر
Oh, I see!
U
آه، الان متوجه شدم!
to point to something
U
به چیزی متوجه کردن
diverted
U
متوجه کردن معطوف داشتن
I am concentrating on my studies .
U
افکارم متوجه مطالعاتم است
She is not mindful of her social position ( status ) .
U
متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
great dangers impend over us
U
خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
Be carful of your health .
U
متوجه ( مواظب ) سلامتت باش
falloff
U
متوجه بودن منحرف شدن
To bring something to someones notice . Make someone sit up and take notice .
U
کسی را متوجه چیزی کردن
great dangers overhang us
U
خطرهای بزرگی متوجه ما است
animadvert
U
اعتراض کردن متوجه شدن
divert
U
متوجه کردن معطوف داشتن
diverts
U
متوجه کردن معطوف داشتن
It was only when she rang up
[called]
that I realized it.
U
تازه وقتی که او
[زن]
زنگ زد من متوجه شدم.
Upon reflection , I realized that …
U
دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
to pull any one's sleeve
U
کسیرا متوجه سخن خود کردن
At last the penny dropped!
<idiom>
U
آخرش متوجه شد که موضوع چه است!
[اصطلاح]
It finally sunk in !
<idiom>
U
آخرش متوجه شد که موضوع چه است!
[اصطلاح]
to pull any one by the sleeve
U
کسیرا متوجه سخن خود کردن
to strike at any one
U
ضربت خود را متوجه کسی ساختن
to set one's affection
فکر یا میل خود را متوجه ساختن
boomerangs
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomerang
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranged
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
asleep at the switch
<idiom>
U
متوجه فرصت نبودن ،روی بخت خوابیدن
boomeranging
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
intensive bombardment
U
بمبارانی که بیک نقطه متمرکزیل متوجه باشد
hansardize
U
متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
putrid
U
فاسد
rantipole
U
فاسد
reprobatory
U
فاسد
reechy
U
فاسد
roue
U
فاسد
immoral
U
فاسد
gamy
U
فاسد
gamey
U
فاسد
peccant
U
فاسد
sinister
U
فاسد
depraved
U
فاسد
rammish
U
فاسد
reprobates
U
فاسد
rotten
U
فاسد
abandoned
U
فاسد
corrupt
U
فاسد
corrupted
U
فاسد
corrupting
U
فاسد
defective
U
فاسد
irregular
U
فاسد
corrupts
U
فاسد
dissolute
U
فاسد
reprobate
U
فاسد
vicious
U
فاسد
peat
U
زن فاسد
spoilt
U
فاسد
sedition
U
فاسد
untoward
U
فاسد
perverse
U
فاسد
villainous
U
فاسد
introvert
U
شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
introverts
U
شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
invalid sale
U
بیع فاسد
rotter
U
ادم فاسد
rotters
U
ادم فاسد
vile
U
فاسد بداخلاق
to be off
[British E]
U
فاسد کردن
incorruptness
U
فاسد نشدگی
indecomposable
U
فاسد نشدنی
to be spoiled
U
فاسد شدن
to be off
[British E]
U
فاسد شدن
vilest
U
فاسد بداخلاق
invalid contract
U
عقد فاسد
love alce
U
ادم فاسد
viler
U
فاسد بداخلاق
degenerative
U
فاسد کننده
viciously
U
بطور فاسد
high
U
اندکی فاسد
cankery
U
فاسد کننده
raking
U
بد اخلاق فاسد
rakes
U
بد اخلاق فاسد
rake
U
بد اخلاق فاسد
decomposable
U
فاسد شدنی
putrefactive
U
فاسد کننده
depraver
U
فاسد کننده
highest
U
اندکی فاسد
fox wood
U
چوب فاسد
highs
U
اندکی فاسد
ruining
U
فاسد کردن
addle
U
گندیده فاسد
addle
U
فاسد کردن
addle
U
فاسد شدن
corrupts
U
فاسد کردن
corrupting
U
فاسد کردن
corrupted
U
فاسد کردن
corrupt
U
فاسد کردن
deprave
U
فاسد کردن
heretics
U
فاسد العقیده
foxed
U
فاسد شده
vendable
U
پولکی فاسد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com