English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mop U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopped U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopping U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mops U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tassels U پارچه برای تمیز کردن تیر
tassel U پارچه برای تمیز کردن تیر
crocus cloth U پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
mopped U چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
mopping U چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
mop U چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
mops U چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
jacob's staff U چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
pullicate U پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
swob U چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن
sienna U که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
scrim U پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
capital expenditure U هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
pergameneous U مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
head U دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
esparto U یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود
line drawings U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
fearnought U یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
forrel U یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
forel U یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
amulets U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
amulet U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
tape line U تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
tallow U پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
herbicides U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
herbicide U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
line drawing U خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
hep U حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
fumigant U ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
catgut U روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
gimbals U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
palmyra U یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود
gimbal ring U اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
shed stick U چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
marking ink U مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
parcel paper U یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
croquet U بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
life raft قایق چوبی [برای نجات غریق]
woodwind U موسیقی برای سازهای بادی چوبی
pallet U سکوی چوبی یا پلاستیکی برای حمل کالا
sennet U علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennit U علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
aquaplane U قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
blueprint U نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
blueprints U نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
stick bridge U پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
linenfold U [پارچه های کتانی برای آذین قاب]
peg U میله چوبی با نوک تیز [برای محکم بستن چیزی به آنها]
chopsticks U میلههای عاج یا چوبی که چینی ها برای خوردن برنج از ان استفاده میکنند
dipsticks U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipstick U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
ninepins U یکجور بازی با نه میله چوبی که انهارابا گوی چوبی می خوابانند
purdah U برای پوشیدن زنان ازدیدارمردان بویژه در هند پارچه پردهای
stake U ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
stakes U ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
staked U ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
wisp U تمیز کردن
grooming U تمیز کردن
cleaned U تمیز کردن
cleanest U تمیز کردن
cleanses U تمیز کردن
cleans U تمیز کردن
wisps U تمیز کردن
replotting U تمیز کردن
cleanse U تمیز کردن
do the cleaning U تمیز کردن
clean house U تمیز کردن
clean U تمیز کردن
clean U تمیز کردن
cleansed U تمیز کردن
prunella U پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
petersham U یکجور پارچه پشمی پالتوی نوار کلفت وراه راه که برای ......می برند
dimity U دمیاطی :پارچه نخی سفت باف وراه راه که برای پرده بکارمیبرند
pick up <idiom> U تمیز ،مرتب کردن
scrubbing U خراشیدن تمیز کردن
clean U تمیز کردن چیزی
scrubs U خراشیدن تمیز کردن
cleans U تمیز کردن چیزی
scrubbed U خراشیدن تمیز کردن
cleanest U تمیز کردن چیزی
cleaned U تمیز کردن چیزی
scrub U خراشیدن تمیز کردن
clean up U عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean-up U عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
telltale U نوار فلزی یا چوبی روی دیوار جلو اسکواش نوارپارچه وصل به بادبان برای نشان دادن سمت باد
smugly U تمیز کردن سروصورت دادن به
dry clean U لباس را بابخار تمیز کردن
smugness U تمیز کردن سروصورت دادن به
smug U تمیز کردن سروصورت دادن به
spruce up <idiom> U مجددا آراستن ،تمیز کردن
absterge U تمیز کردن شستشو دادن
biased fabric U پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
bleacher U کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
gig mill U ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
canvas U پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
canvases U پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
tartan U یکجور پارچه پشمی شطرنجی پارچه پیچازی
noggins U سطل چوبی لیوان چوبی
naggin U سطل چوبی لیوان چوبی
noggin U سطل چوبی لیوان چوبی
racking U تمیز کردن شبکه توری اشغال گیر
sarcenet U پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
sarsenet U پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
graving dock U اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
saris U ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
sari U ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
saree U ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است برپارچهای که بدور بدن می پیچند
paduasoy U پارچه ابریشمی راه راه وبادوام که درسده هیجدهم برای جامه بکار می بردند
scavenge U سپوری کردن تمیز کردن
scavenges U سپوری کردن تمیز کردن
scavenged U سپوری کردن تمیز کردن
treenail U میخ بزرگ چوبی با میخ چوبی یا گوه بهم کوبیدن
trenail U میخ بزرگ چوبی با میخ چوبی یا گوه بهم کوبیدن
distaff U التی که گلوله پشم نریشته راروی ان نگاه داشته و پس ازریشتن بدور دوک می پیچند
gavel [چکش چوبی قضات] چکش چوبی حراج کنندگان یاروسای انجمن ها چکش حراجی
peg out U کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
To smooth out a cloth by ironing it . U پارچه را با اطوصاف کردن
faggots U ریشه کردن حاشیه پارچه
fagot U ریشه کردن حاشیه پارچه
yarn dye U نخ پارچه بافی را رنگ کردن
calico printing U عمل باسمه کردن پارچه
faggot U ریشه کردن حاشیه پارچه
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
woofs U پارچه کتانی دارای پود کردن
drip dry U خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
woof U پارچه کتانی دارای پود کردن
drip-dry U خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
go devil U لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
metronome U بکارمیرود
metronomes U بکارمیرود
vacuuming U جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuumed U جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuums U جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuum U جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
to feel like something U احساس که شبیه به چیزی باشد کردن [مثال پارچه]
to unstitch something [sewing] U کوکی [بخیه ای] را باز کردن [دوختن پارچه] [فناوری بافندگی]
hyphens U خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
corn popper U غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود
hyphen U خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
blacktop U موادقیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود
monadelphous U دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
basket weave pattern U طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
ticked U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
flat boat U یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود
tick U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticks U نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
corporale U پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
kieselguhr U سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
metonym U لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
law french U اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
knick knack U چیزقشنگ وکم بهاکه بیشتربرای ارایش بکارمیرود
ballast U سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
noughts and crosses U یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
sprag U قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
forth U این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود
ack U علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
kino U شیره یکجورگیاه که ماننداست بکات هندی ودرداروسازی و....بکارمیرود
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
shingle U توفال چوبی یاسیمانی وغیره توفال کوبی کردن
macedoine U مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
eudiometer U اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
distinctions U تمیز
dinky U تمیز
contradistinction U تمیز
purer U تمیز
cleaned U تمیز
spiffy U تمیز
cleans U تمیز
purest U تمیز
age of discretion U سن تمیز
distinction U تمیز
age of reason U سن تمیز
cleanly U تمیز
dapper U تمیز
scrubby U تمیز
cleanest U تمیز
discrimination U تمیز
clean U تمیز
discretion U تمیز
secernment U تمیز
discernment U تمیز
neat U تمیز
neat and tidy U تر و تمیز
cassation U تمیز
neater U تمیز
mense U حس تمیز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com