English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quadrilateral U چهار ضلعی
quadrilaterals U چهار ضلعی
foursquare U چهار ضلعی
tetragon U چهار ضلعی
tetrahedral U چهار ضلعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
quadrangle U چهار ضلعی چهارگوشه
quadrangles U چهار ضلعی چهارگوشه
tetrahedron U جسم چهار سطحی چهار ضلعی
trapezium U چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
diagonal U قطر چهار ضلعی
Temerchin motife U نگاره تمرچین [این نقش هشت ضلعی در فرش های افغانی، ترکمنی و قفقازی بکار رفته و ویژگی خاص آن تکرار حالتی از ماهی در طراحی است و بصورت چهار قاب مشابه با تضاد رنگی می باشد.]
angular capital U [نوعی سرستون چهار ضلعی یونی]
equilateral quadrilateral U چهار ضلعی متساوی الاضلاع [ریاضی]
rhombus U چهار ضلعی متساوی الاضلاع [ریاضی]
Other Matches
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster U تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumvir U انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
quadrumana U چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
tetragonal U دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrapterous U دارای چهار بال چهار جناحی
quadrangle U چهار گوش چهار دیواری
quadrangles U چهار گوش چهار دیواری
quatrefoil U چهار ترک چهار گوشه
qyaternary U چهار واحدی چهار عضوی
hevagonal U شش ضلعی
hexagons U شش ضلعی
hexagon U شش ضلعی
enneagon U نه ضلعی
trilateral U سه ضلعی
costa U ضلعی
trilaterality U سه ضلعی
decagon U ده ضلعی
side ward U ضلعی
sideward U ضلعی
unilateral U یک ضلعی
nonagon U 9 ضلعی
hexagonal U شش ضلعی
unilaterally U یک ضلعی
octagonal U هشت ضلعی
sidewards U پهلویی ضلعی
polygons U چند ضلعی
pentagon U پنج ضلعی
hepatagonal U هفت ضلعی
pentagons U پنج ضلعی
pentagonal U پنج ضلعی
polygon U چند ضلعی
octangular U هشت ضلعی
octahedral U هشت ضلعی
decagon U شکل ده ضلعی و ده زاویهای
polygons U نمودار چند ضلعی
enneagon U شکل نه ضلعی نه پهلویی
pentagram U شکل پنج ضلعی
polygon U چند ضلعی کثیرالاضلاع
polygons U چند ضلعی کثیرالاضلاع
polygon U نمودار چند ضلعی
apsis U [برآمدگی چند ضلعی یا گرد]
apse U [برآمدگی چند ضلعی یا گرد]
frequency polygon U نمودار چند ضلعی بسامد
regular solid U کثیرالاضلاع پنج ضلعی منظم
polygonal voltage of a polyphase system U ولتاژ چند ضلعی مدار چندفاز
dejagging U نوعی فن گرافیک کامپیوتری برای رسم خطوط صاف کاراکترها و چند ضلعی ها
Tekke motife U نگاره تکه [این نقش در فرش های ترکمن چه در ایران و چه در ترکمنستان مورد استفاده قرار می گیرد و بصورت هشت ضلعی کنگره ای می باشد.]
triads U 1-سه عنصر یا حرف یا بیت 2-شکل سه ضلعی که از نقاط فسفری رنگی قرمز و سبز وآبی در هر پیکسل درصفحه نمایش رنگی RGB تشکیل شده است
triad U 1-سه عنصر یا حرف یا بیت 2-شکل سه ضلعی که از نقاط فسفری رنگی قرمز و سبز وآبی در هر پیکسل درصفحه نمایش رنگی RGB تشکیل شده است
quadrupeds U چهار پا
quadruped U چهار پا
tetrad U چهار
quatre U چهار
quadruples U چهار لا
quarter U چهار یک
quadrate U چهار یک
tetragon U چهار بر
quadrupled U چهار لا
quadrilaterals U چهار بر
quadrupling U چهار لا
four U چهار
quadruple U چهار لا
quadrilateral U چهار بر
quartile U چهار یک
tertramerous U چهار جزئی
creep U چهار دست و پا
tetrastichous U چهار جزیی
tetratomic U چهار اتمی
quad U چهار گوش
quadrilateral U چهار جانبه
quatrefoil U گل چهار گلبرگی
tetrasporic U چهار هاگی
tetrasporous U چهار هاگی
square dome U چهار طاقی
all eyes U چهار چشمی
quad U چهار قلو
quadrilaterals U چهار جانبه
tetrastich U چهار بیتی
four o'clock U ساعت چهار
qyaternary U چهار تایی
double breasted U کت چهار دکمه
cross legged U چهار زانو
twice is U دو دو تا چهار تا میشود
intersections U چهار راه
intersection U چهار راه
the four seasons U چهار فصل
the cardinal humours U چهار ابگونه
four U عدد چهار
all fours U چهار دست و پا
tetragon U چهار گوشه
backfour U چهار مدافع
four way U چهار راه
four way U چهار لولهای
four pole U چهار قطبی
tetravalent U چهار بنیانی
four cycle U چهار چرخه
tetravalent U چهار فرفیتی
quads U چهار قلو
galloped U چهار نعل
tetrad U چهار عنصری
tetradactylous U چهار پنجهای
squaring U چهار گوش
quadripartite U چهار جزئی
squares U چهار گوش
squared U چهار گوش
square U چهار گوش
quadrant U چهار یک دایره
quadraple U چهار برابر
Wednesdays U چهار شنبه
quadrupling U چهار تایی
quadrupling U چهار گانه
gallops U چهار نعل
close U چهار گوشه
quadrangular U چهار گوشه
quadruple U چهار گانه
quadruple U چهار تایی
quadrupled U چهار گانه
quadrupled U چهار تایی
gallop U چهار نعل
quadruples U چهار گانه
quadruples U چهار تایی
Wednesday U چهار شنبه
quadruplets U چهار گانه
point four U اصل چهار
quadrivalent U چهار ارزشی
four dimensional U چهار بعدی
tetramerous U چهار جزیی
footstool U چهار پایه
tetrameter U چهار وزنی
long legged U چهار پایه
tetraphyllous U چهار برگه
tetrapod U پروانه چهار پا
quadrivalent U چهار بنیانی
tetrahedron U چهار وجهی
quadruplet U چهار گانه
quadrate U چهار گوش
quadric U چهار تایی
quadrifid U چهار شکافی
quadrisyllabic U چهار هجائی
tetrasyllabic U چهار هجائی
quadrant U چهار گوش
tetrahedral U چهار وجهی
footstools U چهار پایه
quads U چهار گوش
hendecagon U یازده پهلو یازده ضلعی
septangle U هفت گوشه هفت ضلعی
pentagon U پنج گوشه پنج ضلعی
heptagons U هفت گوشه هفت ضلعی
heptagon U هفت گوشه هفت ضلعی
pentagons U پنج گوشه پنج ضلعی
impaling U چهار میل کردن
quadripartite U چهار تایی چهارسویی
eyes in the back of one's head <idiom> U چهار چشمی پاییدن
impales U چهار میل کردن
impaled U چهار میل کردن
impale U چهار میل کردن
quadrilles U شطرنجی چهار گوش
quadrille U شطرنجی چهار گوش
cloister-vault U طاق چهار ترک
cross-quarter U [آرایش گل چهار برگی]
cross-vault U طاق چهار بخش
Wednesdays U هر چهار شنبه یکبار
tetragonal distortion U واپیچش چهار گوشهای
tetrandrous U دارای چهار کاسبرگ
skated U ماهی چهار گوش
skate U ماهی چهار گوش
magnetic quadrupole U چهار قطبی مغناطیسی
tetrameter U شعر چهار وتدی
mooring swivel U مدور چهار راه
tetralogy U چهار درام یاتراژدی
tetragonal system U دستگاه چهار گوشهای
creeps U چهار دست و پا رفتن
creep U چهار دست و پا رفتن
phantom circuit U مدار چهار سیمی
phantomed cable U کابل چهار سیمی
quadded cable U کابل چهار سیمی
Wednesday U هر چهار شنبه یکبار
curb-roof U شیروانی چهار تکه
quadrennial U چهار سال یکبار
teragram U واژه چهار حرفی
square wave U موج چهار گوش
Italian roof U بام چهار طرفه
space time U دستگاه چهار بعدی
quaternion U بخش چهارگانه چهار
stool U کرسی [سه یا چهار پایه]
mansard U شیروانی چهار ترک
quatrefoil U ارایش چهار پردهای
four-wheel drive U محرک چهار چرخ
four wheel drive U محرک چهار چرخ
scow U قایق چهار گوش
quartan U چهار روز یکبار
quad U در معنای چهار بار
Egyptian triangle U [سه، چهار یا پنج گوش]
courses U چهار نعل رفتن
terrachord U یک رشته چهار پردهای
coursed U چهار نعل رفتن
course U چهار نعل رفتن
quadrisyllable U کلمه چهار هجائی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com