Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rack
U
چهارنعل کوتاه
racked
U
چهارنعل کوتاه
racks
U
چهارنعل کوتاه
wracked
U
چهارنعل کوتاه
wracks
U
چهارنعل کوتاه
canter
U
چهارنعل کوتاه
cantered
U
چهارنعل کوتاه
cantering
U
چهارنعل کوتاه
canters
U
چهارنعل کوتاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
change of leg
U
وادار کردن اسب به تغییر پادر چهارنعل کوتاه
slow gait
U
چهارنعل کوتاه با حرکت اسب به چپ و راست
Other Matches
scampered
U
چهارنعل
cantered
U
چهارنعل
scampering
U
چهارنعل
scampers
U
چهارنعل
gallop
U
چهارنعل
cantering
U
چهارنعل
scamper
U
چهارنعل
galloped
U
چهارنعل
canter
U
چهارنعل
gallops
U
چهارنعل
canters
U
چهارنعل
blasts
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge
U
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blast
U
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
scamper
U
چهارنعل دودیدن
brattle
U
تاخت چهارنعل
galloping inflation
U
تورم چهارنعل
galloping
U
چهارنعل رونده
galloped
U
چهارنعل رفتن
tantivy
U
برو چهارنعل
gallop
U
چهارنعل رفتن
gallops
U
چهارنعل رفتن
scampering
U
چهارنعل دودیدن
scampered
U
چهارنعل دودیدن
scampers
U
چهارنعل دودیدن
cantering
U
گامی شبیه چهارنعل
canters
U
گامی شبیه چهارنعل
canter
U
گامی شبیه چهارنعل
cantered
U
گامی شبیه چهارنعل
loping
U
چهارنعل طبیعی و راحت اسب
lopes
U
چهارنعل طبیعی و راحت اسب
loped
U
چهارنعل طبیعی و راحت اسب
lope
U
چهارنعل طبیعی و راحت اسب
gallopade
U
چهارنعل روی چهار نعل
extends
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
breaks
U
جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
break
U
جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
extend
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending
U
وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
pantywaist
U
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn
U
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
short quard
U
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
hurdle step
U
جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter
U
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
stunt
U
کوتاه
miniatures
U
کوتاه
miniature
U
کوتاه
stunting
U
کوتاه
stunts
U
کوتاه
stockiest
U
کوتاه
low
U
کوتاه
liliputian
U
قد کوتاه
scut
U
دم کوتاه
concise
U
کوتاه
pigmies
U
کوتاه
pigmies
U
قد کوتاه
little
U
کوتاه
pygmies
U
کوتاه
pygmies
U
قد کوتاه
dwarfish
U
کوتاه
pygmy
U
کوتاه
pygmy
U
قد کوتاه
short
U
کوتاه
stocky
U
کوتاه
puny
U
قد کوتاه
stockier
U
کوتاه
succinct
U
کوتاه
succinct
<adj.>
U
کوتاه
short
<adj.>
U
کوتاه
fleeting
<adj.>
U
کوتاه
concise
<adj.>
U
کوتاه
curtal
U
کوتاه
pigmy
U
کوتاه
curt
<adj.>
U
کوتاه
down
U
کوتاه
of short duration
U
کوتاه
bas relif
U
کوتاه
synoptic
U
کوتاه
dumpy
U
کوتاه
shortest
U
کوتاه
pigmy
U
قد کوتاه
shorter
U
کوتاه
truncated
U
کوتاه کردن
scurries
U
مسابقه کوتاه
scurry
U
مسابقه کوتاه
playlet
U
نمایش کوتاه
truncates
U
کوتاه کردن
scurried
U
مسابقه کوتاه
scurrying
U
مسابقه کوتاه
clipping
U
کوتاه کردن
truncating
U
کوتاه کردن
short drop
U
دراپ کوتاه
short blast
U
سوت کوتاه
brief
U
کوتاه مختصر
short brittle
U
شکننده- کوتاه
short burst
U
رگبار کوتاه
shortens
U
کوتاه تر کردن
shortened
U
کوتاه تر کردن
shortened
U
کوتاه کردن
shorten
U
کوتاه تر کردن
shorten
U
کوتاه کردن
abbreviating
U
کوتاه کردن
abbreviates
U
کوتاه کردن
abbreviate
U
کوتاه کردن
short circuit
U
اتصال کوتاه
catnaps
U
چرت کوتاه
catnapping
U
چرت کوتاه
catnapped
U
چرت کوتاه
catnap
U
چرت کوتاه
draw in
U
کوتاه شدن
briefer
U
کوتاه مختصر
truncate
U
کوتاه کردن
razee
U
کوتاه کردن
curtails
U
کوتاه کردن
curtailing
U
کوتاه کردن
curtailed
U
کوتاه کردن
curtail
U
کوتاه کردن
formulating
U
کوتاه کردن
formulates
U
کوتاه کردن
formulated
U
کوتاه کردن
formulate
U
کوتاه کردن
briefest
U
کوتاه مختصر
shortens
U
کوتاه کردن
short blast
U
بوق کوتاه
briefed
U
کوتاه مختصر
piaffer
U
یورتمه کوتاه
short-circuit
U
اتصال کوتاه
term paper
U
رساله کوتاه
hide bound
U
کوتاه فکر
unabridged
U
کوتاه نشده
hare sighted
U
کوتاه بین
half timber
U
الوار کوتاه
abridge
U
کوتاه کردن
half pint
U
کوتاه تر از مقدارمتوسط
gnomical
U
کوتاه لب نویس
novelettes
U
داستان کوتاه
novelette
U
داستان کوتاه
short story
داستان کوتاه
short-circuits
U
اتصال کوتاه
shuffle
U
گام کوتاه
shuffled
U
گام کوتاه
shuffles
U
گام کوتاه
shuffling
U
گام کوتاه
short stories
U
داستان کوتاه
an incomprehensive report
U
گزارش کوتاه
fubsy
U
کوتاه وکلفت
apophthegm
U
گفتار لب و کوتاه
by pass
U
اتصال کوتاه
cut off
U
کوتاه کردن
cutty sark
U
دامن کوتاه
correption
U
کوتاه کردن
conte
U
داستان کوتاه
coatee
U
دامن کوتاه
chip shot
U
ضربه کوتاه
chiton
U
قبای کوتاه
detruncate
U
کوتاه کردن
bunny hop
U
پرش کوتاه
britches
U
شلوار کوتاه
escopette
U
قرابینه کوتاه
escopet
U
قرابینه کوتاه
basso relief
U
برجسته کوتاه
epigrammatical
U
کوتاه ونیشدار
easy term
U
کوتاه مدت
brachydactyly
U
کوتاه انگشتی
breeks
U
شلوار کوتاه
detruncation
U
کوتاه شدگی
chitchat
U
صحبت کوتاه
short-haul
U
خط سیر کوتاه
lie down
U
استراحت کوتاه
bas-reliefs
U
برجسته کوتاه
manikin
U
ادم کوتاه قد
manakin
U
ادم کوتاه قد
mackinaw
U
کت کوتاه و سنگین
low frequency wave
U
موج کوتاه
aphorism
U
سخن کوتاه
aphorisms
U
سخن کوتاه
lop sided
U
کوتاه و بلند
bas-relief
U
برجسته کوتاه
bas relief
U
برجسته کوتاه
morello
U
گیلاس دم کوتاه
lie-down
U
استراحت کوتاه
stag
U
کوتاه کردن
stags
U
کوتاه کردن
idylls
U
قصیده کوتاه
one track
U
کوتاه فکر
novella
U
رمان کوتاه
novelet
U
داستان کوتاه
narrow minded
U
کوتاه نظر
line to line fault
U
اتصال کوتاه خط به خط
low
U
کوتاه دون
abbreviated
U
کوتاه شده
intrim
U
کوتاه مدت
idyll
U
چکامه کوتاه
idyll
U
قصیده کوتاه
idylls
U
چکامه کوتاه
idyl
U
قصیده کوتاه
idyl
U
چکامه کوتاه
short wave
U
موج کوتاه
short-wave
U
موج کوتاه
jog trot
U
یورتمه کوتاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com