English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
polygamy U چند همسری چند همسر گزینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
monandry U یک همسر گزینی
bigamy U دو همسری
monogamy U تک همسری
monandry U یک همسری
endogamous U درون همسری
endogamy U درون همسری
exogamy U برون همسری
inbreeding U درون همسری
polygamy U چند همسری
nubile U قابل ازدواج و همسری
exogamous U وابسته به برون همسری یابرون پیوندی
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
canalization U ره گزینی
monogamy U یک شو گزینی
monogyny U یک زن گزینی
line switching U خط گزینی
domiciliation U مسکن گزینی
accommodation U بوم گزینی
branching U شاخه گزینی
accommodations U بوم گزینی
personnel selection U کارمند گزینی
permselectivity U نفوذ گزینی
object choice U شیئی گزینی
switching U راه گزینی
message switching U پیام گزینی
channelling U راه گزینی
regioselectivity U جهت گزینی
item selection U پرسش گزینی
polygyny U چند زوجه گزینی
switch theory U نظریه راه گزینی
switching center U مرکز راه گزینی
switching variable U متغیر راه گزینی
word choice test U ازمون واژه گزینی
drive channelling U راه گزینی سائق
context switching U راه گزینی قرینه
error choice technique U شیوه خطا گزینی
line switching U راه گزینی خطی
bank switching U راه گزینی محدوده
circuit switching U راه گزینی مداری
switching network U شبکه راه گزینی
automatic message switching U راه گزینی خودکار پیام
automatic mode switching U راه گزینی حالت خودکار
packet switching U راه گزینی بسته کوچک
partner U همسر
mate U همسر
partnered U همسر
partnering U همسر
spouses U همسر
spouse U همسر
mates U همسر
mated U همسر
fere U همسر
partners U همسر
associate U همسر
wife U همسر
associating U همسر
associates U همسر
associated U همسر
consorts U همسر
consorting U همسر
consorted U همسر
consort U همسر
self selection U انتخاب کالا توسط مشتری خود گزینی
Crown Princesses U همسر ولیعهد
Crown Princess U همسر ولیعهد
prince consort U همسر شاهزاده
partners U انباز همسر
partnering U انباز همسر
baroness U همسر بارون
baronesses U همسر بارون
partnered U انباز همسر
monogamy U داشتن یک همسر
ambassadress U همسر سفیر
partner U انباز همسر
conjoin U همسر زوج
matches U لنگه همسر
monogamous U دارای یک همسر
helpmate U دمساز همسر
spouses U همسر کردن
spouse U همسر کردن
desertion U ترک همسر
match U لنگه همسر
She is a perfect wife . U یک همسر کامل است
mongamist U طرفدار داشتن یک همسر
assorted U همه فن حریف همسر
archduchess U همسر دوک اعظم
She has been a good wife to him. U همسر خوبی برایش بوده
monogamist U مرد یا زنی که در ان واحدبیش یک همسر ندارد
dower U قسمتی ازدارایی مرد که پس از فوتش به همسر وی می رسد
to be a fifth wheel [to be in the way] U آدم اضافه [بدون همسر] بودن [در جشنی که همه زوج دارند]
polyandry U چند شوهری چند شو گزینی
pin money U وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com