English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
combination U چندین چیز که با هم ترکیب شده اند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
time U روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
timed U روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
times U روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ترکیبی سریع , هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود , گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
multiplex U ترکیب چندین پیام در یک رسانه ارسال
tdm U روش ترکیب چندین سیگنال به یک سیگنال ارسال سریع . هر سیگنال ورودی الگوبرداری میشود و نتیجه ارسال میشود. گیرنده سیگنال را مجدداگ می سازد
Other Matches
campus environment U محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
communication U پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
multivalent U دارای چندین قدر چندین بنیانی
polygenetic U دارای چندین نیا یا چندین تخم
harmonic motion U اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
isomerous U جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomer U جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
composition U ترکیب یکان ترکیب رزمی
compositions U ترکیب یکان ترکیب رزمی
rollover U صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
multipoint U با چندین خط وط
ten U چندین
multifold U چندین
Several persons ( people ). U چندین تن
multiple U چندین
lot U چندین
several U چندین
over again U چندین بار
many U چندین بسا
time and again U چندین بار
various U چندتا چندین
on several occasions U در چندین وهله
manyfold U چندین مرتبه
dozens of times U چندین بار
for reasons U به چندین دلیل
over and over U چندین بار
multivincular U چندین پیوندی
multicolour U با چندین رنگ
over and over again U چندین بار
manifold copies U چندین نسخه
multivalve U چندین دریچهای
many a time U چندین بار
many books U چندین کتاب
many times U چندین بار
multilineal U دارای چندین خط
several thousands U چندین هزار
oft [archaic, literary] <adv.> U چندین بار
often <adv.> U چندین بار
many times <adv.> U چندین بار
frequently <adv.> U چندین بار
a lot of times <adv.> U چندین بار
alternated U چندین بار
alternates U چندین بار
alternate U چندین بار
regularly [often] <adv.> U چندین بار
on any number of occasions <adv.> U چندین بار
multiplicate U چندین نسخه برداشتن از
polygenetic U دارای چندین مبدا
polygastric U دارای چندین معده
swarm U چندین اشکال برنامه
ended U در انتها یا پس از چندین مشکل
ends U در انتها یا پس از چندین مشکل
multivocal U دارای چندین معنی
multicoloured U دارای چندین رنگ
multifoliate U دارای چندین برگچه
cluster-block U چندین طبقه آپارتمان
multi tasking U اجرای چندین کار
master keys U کلید چندین قفل
master key U کلید چندین قفل
multistorey U ساختمان چندین طبقه
end U در انتها یا پس از چندین مشکل
Many years passed . U چندین سال گذشت
He received several bullet wounds U چندین تیربه اوخورد
multitasking U اجرای چندین کار
high-rise U ساختمان چندین اشکوبه
floscular U مرکب از چندین گلچه
variform U دارای چندین شکل
integration U انجام چندین عمل با هم
pooh bah U صاحب چندین مقام
swarmed U چندین اشکال برنامه
polyphonous U نماینده چندین صدا
polyphonic U نماینده چندین صدا
A multi-storey building. U ساختمان چندین طبقه
swarms U چندین اشکال برنامه
polymerous U دارای چندین جزء
skeleton key U کلیدی که چندین قفل را بازکند
heteronomous U روینده تحت چندین قانون
groups U جمع کردن چندین وسیله با هم
cornet a pistons U یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
group U جمع اوری چندین چیز با هم
multi disk U مربوط به چندین نوع دیسک
groups U جمع اوری چندین چیز با هم
skeleton keys U کلیدی که چندین قفل را بازکند
Several cars collided. U چندین اتوموبیل بهم خوردند
Several pages have been torn out. U چندین صفحه اش پاره شده
broadcast U ارسال داده به چندین گیرنده 2-
flanker U [یکی از چندین گوشه ساختمان]
multipoint U اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
group U جمع کردن چندین وسیله با هم
broadcasts U ارسال داده به چندین گیرنده 2-
polygenous U از چندین جورخاره درست شده
i wrote letter a letter U چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
complicated U با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
Several engineeres were removed from office. U چندین مهندس از کار بر کنار شدند
paralleled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
broadcast U شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
paralleling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallels U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
bounces U برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
parallel U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
bounce U برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
parallelling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
commoners U متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
broadcasts U پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
broadcasts U شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
broadcast U پیام یا دادهای که به چندین کاربر ارسال شود
array U آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
arrays U آرایهای از چندین آرایه دو بعدی به صورت موازی
conditional U مین کننده وقوع چندین کار مشخص
commonest U متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
bounced U برخورد چندین کلید در اثر تنظیم غلط
common U متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
manifold writer U ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
manifolder U ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
varriform U دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
bounces U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
compound U مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
bounce U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
Several people could be accommodated in this room. U چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
bounced U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
multi programming U سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
multi terminal system U سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
resource U استفاده از یک منبع در شبکه یا سیستم توسط چندین کاربر
multifunction U ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند
compounds U مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
omnim gatherum U امیختگی چندین چیز باهم توده امیخته جنگ
polygenist U کسیکه عقیده داردبشر دارای چندین مبدابوده است
polypidom U ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
polypary U ساق یا پایهای که چندین مرجان روی ان قرار می گیرند
compounded U مدار یا تابع منط قی که از چندین ورودی که خروجی می سازد
parallelled U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
Hallenkirche U [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
gulped U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
parallels U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallelling U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallel U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
paralleled U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
paralleling U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
hall-church U [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
gulps U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulp U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
dithers U رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
compound U متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
condition U وضعیتی که پس از اعمال چندین خطا روی داده انجام میشود
dithered U رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
star network topology U شبکهای از چندین ماشین که هر گره آن به hub مرکزی وصل است
compounds U متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
compounded U متنی که حاوی اطلاعات چندین برنامه کاربردنی دیگر است
acronyms U حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
packages U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packaged U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
acronym U حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
common U کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
dither U رنگی که از الگوی چندین پیکسل متفات تشکیل شده است
package U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
distribute U سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
combinational U مدار الکترونیکی که از چندین عنصر متصل تشکیل شده است
packs U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
micro prolog U PROLO بطوریکه قابل دسترس چندین سیستم ریزکامپیوتر باشد
distributing U سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
commoners U کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
commonest U کانالی که به عنوان خط ارتباطی به چندین وسیله یا مدار به کار می رود
pack U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
decentralized computer network U شبکهای که کنترل بین چندین کامپیوتر تقسیم شده است
logical U تابعی که از چندین عملگر منط قی مثل AND و OR تشکیل شده است
letters U حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
distributes U سیسم نا متمرکز که در آن چندین کامپیوتر مختلف شیارهای ثابتی دارند
letter U حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
make U ترکیب
commixture U ترکیب
constructions U ترکیب
construction U ترکیب
makes U ترکیب
featuring U ترکیب
features U ترکیب
color U ترکیب
feature U ترکیب
comp U ترکیب
get-ups U ترکیب
get-up U ترکیب
featured U ترکیب
layout U ترکیب
décor U ترکیب
isomeric U هم ترکیب
art direction U ترکیب
contexture U ترکیب
accoutrement [British] U ترکیب
conformation U ترکیب
texture U ترکیب
textures U ترکیب
accouterment [American] U ترکیب
composition of compo U ترکیب
blends U ترکیب
composition U ترکیب
concoction U ترکیب
concoctions U ترکیب
undercompounded U کم ترکیب
make-up U ترکیب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com