Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
impalpably
U
چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intangibly
U
چنانکه نتوان احساس کرد
admissibly
U
بطور قابل قبول چنانکه روا
indefeasibly
U
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
relevantly
U
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
accordantly
U
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
accountably
U
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
adorably
U
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
attributively
U
بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
portentously
U
چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
opaquely
U
چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
irreclaimably
U
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
accessibly
U
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
ineradicably
U
بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
inaccessibily
U
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
pianissimo
U
بسیارنرم
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
propor tionably
U
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
reflexively
U
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
extrasensory
U
ماورای احساس معمولی خارج از احساس عادی
tush
U
لامسه
angst
U
احساس وحشت و نگرانی احساس بیم
tactile
U
استفاده از حس لامسه
touches
U
پرماس حس لامسه
touch
U
پرماس حس لامسه
acheiria
U
فاقد قوهء لامسه
haptic
U
وابسته بحس لامسه لامسهای
velvet feels soft
U
مخمل به لامسه نرم است
synesthesia
U
احساس سوزش یادرد در یک عضو بدن در اثروجود درد در عضو دیگر بدن احساس متقارن
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
in the event that
U
چنانکه
as
U
چنانکه
how
U
چنانکه
so that
U
چنانکه
coordinately
U
چنانکه یکجورباشد
permissively
U
چنانکه مخیرسازد
dilatorily
U
چنانکه پرشود
admissibleness
U
چنانکه روا
cresuendo
U
چنانکه صداخردخرد
expressively
U
چنانکه مقصودرابرساند
so to speak
U
چنانکه گویی
insolubly
U
چنانکه اب نشود
gratifyingly
U
چنانکه خوشنودسازد
as it deserves
U
چنانکه باید
as is well known
U
چنانکه مشهور
pinchingly
U
چنانکه فشاراورد
proper
U
چنانکه شایدوباید
prettily
U
چنانکه زیبانماید
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
prettily
U
بخوبی چنانکه باید
privatively
U
چنانکه نفی یا استثناکند
interminably
U
چنانکه تمام نشود
convincingly
U
چنانکه متقاعد کند
according as
چنانکه بدان سان که
brilliantly
U
چنانکه برجسته باشد
gruesomely
U
چنانکه وحشت اورد
according to his version
U
چنانکه او شرح میداد
funnily
U
چنانکه خنده اورد
perniciously
U
چنانکه زیان اورد
comme il faut
U
چنانکه باید وشاید
permissively
U
چنانکه اجازه بدهد
effusively
U
چنانکه گویی بریزد
inexcusably
U
چنانکه نتوان معذوردانست
pliably
U
چنانکه بتوان خم کرد
inexpressively
U
چنانکه مقصودرا نرساند
passably
U
چنانکه بتوان پذیرفت
decreasingly
U
چنانکه روبکاهش گذارد
pitfully
U
چنانکه سزاوارنکوهش باشد
opprobriously
U
چنانکه رسوایی اورد
heliocentrically
U
چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
medially
U
چنانکه درمیان باشد
invulnerably
U
چنانکه زخم برندارد
inviolably
U
چنانکه سزاوارحرمت باشد
decrescendo
U
چنانکه صداخردخردضعیف شود
irrecoverably
U
چنانکه بهبودی نپذیرد
meaningly
U
چنانکه مقصودرا برساند
inadmissibly
U
چنانکه روایاجایز نباشد
meetly
U
چنانکه باید و شاید
invisibly
U
چنانکه دیده نشود
fitfully
U
چنانکه بگیردوول کند
meetly
U
چنانکه در خور باشد
culpably
U
چنانکه سزاوارسرزنش باشد
gratifyingly
U
چنانکه خوشی دهد
sanguinarily
U
چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
as is well known
U
چنانکه همه کس بخوبی میدانند
piquantly
U
چنانکه دهن رامزه بیاورد
interchangeably
U
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
pestilently
U
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
commendably
U
چنانکه شایان ستایش باشد
inexhaustibly
U
چنانکه تهی یاتمام نشود
pleasingly
U
چنانکه خوش ایند باشد
grandiosely
U
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
inviolately
U
چنانکه بی حرمت نشده باشد
epidemically
U
چنانکه همه جاسرایت کند
organically
U
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
irrefragably
U
چنانکه نتوان تکذیب کرد
engagingly
U
چنانکه سرگرم یامشغول کند
inappreciably
U
بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
indefensibly
U
چنانکه دفاع بردار نباشد
assumably
U
چنانکه بتوان فرض کرد
presentably
U
چنانکه بتوان پیشکش کرد
prepossessingly
U
چنانکه جلب توجه نماید
practicably
U
چنانکه بتوان اجرا نمود
extraneously
U
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
retroactively
U
چنانکه شامل گذشته شود
fadelessly
U
چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
immovably
U
چنانکه نتوان جنبش داد
causatively
U
چنانکه دلالت برسبب نماید
perplexingly
U
چنانکه گیج یا حیران سازد
peerlessly
U
چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
intangibly
U
چنانکه نتوان درک کرد
perceptibly
U
چنانکه بتوان درک کرد
euphoniously
U
چنانکه بگوش خوش ایندباشد
inseparably
U
چنانکه نتوان سوا کرد
intelligibly
U
واضحا چنانکه بتوان دریافت
onerously
U
چنانکه مستلزم انجام تعهدی
inexpressively
U
چنانکه زبان دار نباشد
objectiveness
U
چنانکه در خارج معقول باشد
inexpressibly
U
چنانکه نتوان بیان کرد
hereditably
U
چنانکه بتوان ارث برد
pardonably
U
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
inscrutably
U
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
sententiously
U
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
laboriously
U
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
functionally
U
چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
exhaustively
U
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
irrecocilably
U
چنانکه نتوان انرا وفق داد
paradoxically
U
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
contemptibly
U
چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
cogently
U
چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
inimitably
U
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
adequately
U
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
incommunicably
U
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
illustratively
U
چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
changeably
U
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
inerrably
U
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
colourably
U
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
penitentially
U
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
invidiously
U
چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
persuasively
U
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
to kick over the traces
U
لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
nutritiously
U
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
commensurably
U
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
flowerily
U
چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
nutritively
U
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
inextricably
U
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
to eat humble pie
U
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
movably
U
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
discreditably
U
چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
picturesquely
U
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
implacably
U
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
corrigibly
U
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
indescribably
U
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
retrospectively
U
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
maritally
U
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
thick skinned
U
بی احساس
aesthesiogenic
U
احساس زا
apathetic
U
بی احساس
sensation
U
احساس
aesthsis
U
احساس
feelings
U
احساس
apperception
U
احساس
appriciation
U
احساس
feeling
U
احساس
sense line
U
خط احساس
sensations
U
احساس
esthesis
U
احساس
sensed
U
حس احساس
sensing
U
احساس
senses
U
احساس
senses
U
حس احساس
sensed
U
احساس
sense
U
حس احساس
impression
U
احساس
impressions
U
احساس
sense
U
احساس
gusto
U
احساس
percipience
U
احساس
sentiment
U
احساس
modernly
U
بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
officinal names of drugs
U
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
pestiferously
U
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
pontifically
U
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
irreversibly
U
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
irremissibly
U
چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
sensed
U
احساس کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com